امید وارم در این وبلاگ مطالب خوبی را بخوانید

فلسفه عید نوروز در ایران باستان (قبل از اسلام)


«نوروز» كهنسال‌ترين آيين ملي در جهان است كه جاودانه مانده و يکي از عوامل تداوم فرهنگ ايرانيان (آرين‌هاي جنوبي) مي‌باشد. آيين‌هاي برگزاري اين جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگير نكرده و به همين دليل عامل وحدت فرهنگي ساكنان ايران‌زمين به شمار مي‌رود كه آن را در هر گوشه از جهان كه باشند، يكسان برگزار مي‌كنند و بزرگ مي‌دارند و به همين جهت است كه انديشمندان «نوروز» را مظهر پايدار هويت و ناسيوناليسم ايراني خوانده اند كه مورخان در قوه محركه اش ترديد ندارند؛ زيرا كه در طول تاريخ نيروي عظيم و كارآيي‌هاي فراوان آن را درك كرده‌اند.
نوروز، هدف‌هاي آن و وقايعي كه در طول قرون و اعصار در اين روز روي داده است در خور توجه فراوان است. در بسياري از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني، نوروز به جمشيد، شاه افسانه‌اي و درپاره‌اي ديگر به کيومرث نسبت داده شده و آن را به دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر‌گرفته‌شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته اند.

به نوشته برخي از مورخان بر پايه افسانه‌ها، سه هزار سال پيش در چنين روزي، جمشيد از كاخ خود در جنوب درياچه اروميه (منطقه باستاني حسنلو) بيرون آمد و عميقاً تحت تأثير آفتاب درخشان، و خرمي و طراوت محيط قرار گرفت و آن روز را «نوروز»، روز صفا، پاك شدن زمين از بدي‌ها و روز سپاسگزاري از خداوند بزرگ ناميد و خواست كه از آن پس، بدون وقفه، هر سال در اين روز آيين ويژه‌اي برگزار شود.

سرآغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردين (روز اورمزد) است و چون برخلاف ساير جشن‌هاي ايران باستان، برابري نام ماه و روز را به دوش نمي‌کشد، بر ساير جشن‌ها‌ي ايران باستان برتري دارد. در مورد پيدايي اين جشن افسانه‌هاي بسيار رواج يافته، اما آن‌چه نوروز را رازآلود کرده، آيين‌هاي بسياري است که روزهاي قبل و بعد از آن انجام مي‌گيرد.

نوروز واژه‌اي است مركب از دو جزء كه روي هم به معناي روز نوين است و بر نخستين روز از نخستين ماه سال خورشيدي آن گاه كه آفتاب به برج حمل انتقال مي‌‌‌يابد گذارده مي‌شود. عظمت نوروز را از نقش‌هاي تخت جمشيد گرفته تا آثار ادبي و هنري گوناگون عربي و فارسي در همه جا مي‌توان يافت. يكي از كهن‌ترين و بزرگ‌ترين منابعي كه به جشن‌ها و افسانه‌ها و آيين‌هاي مربوط پرداخته است، كتاب «آثار الباقيه» اثر ابوريحان بيروني (متوفي 440 هجري قمري) است.

? بيروني در تعريف نوروز نقل مي‌كند: "نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت روز نو نام كردند، زيرا كه پيشاني سال نو است و آنچه از پس اوست از اين پنج روز همه جشن‌هاست.

"مورخان و محققان درباره جايگاه نوروز با هم اختلاف دارند به نظر مي‌رسد آريايي‌ها از مهاجرت به فلات ايران و هم مرز شدن با تمدن ميان‌رودان سال را به دو قسمت تقسيم مي‌‌كردند كه هر يك با انقلابي شروع مي‌شد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز اين دو انقلاب بودند، يعني هنگام انقلاب تابستاني جشن نوروز گرفته مي‌شد و زمان انقلاب زمستاني جشن مهرگان پاس داشته مي‌شد.

برخي نيز معتقدند كه جشن‌ نوروز و مهرگان جشني بوده‌ است كه در ايران قبل از ورود آريايي‌ها وجود داشته است و اقوام قبل از آريائي‌ها كه در فلات ايران ساكن بوده‌اند به آن عمل مي‌كردند.

"نوروز" را ايرانيان گرامي مي‌دارند و آييني است كهن كه گرچه طي هزاران سال دگرگون شده،‌ اما هرگز از ميان نرفته و از سوي اقوام و مذاهب مختلفي كه در سرزمين ايران حضور پيدا كرده‌‌اند، مهر تأييد خورده است.

بيروني مي‌نويسد:«سال نزد فارسيان چهار فصل بود ... بر حسب اين فصول عيدهايي داشتند كه به اهمال در كبيسه روز اين عيدها جابه‌جا مي‌شد. از جمله اين اعياد يكي روز اول فروردين ماه يعني نوروز بود. چنين به نظر مي‌رسد كه پنج روز نخستين سال « نوروز عامه» يعني جشن همگاني بود و « نوروز خاصه» يعني جشن پادشاهان و بزرگان بوده است.

با توجه به اين كه عباسيان بيش از پنج سده نفوذ سياسي و ديني خود را در جهان اسلام - با فراز و نشيب بسيار - حفظ كردند، مي‌توان دريافت كه بزرگداشت نوروز از سوي خلفاي اين سلسله تا چه حد در استمرار و گسترش آن تأثير گذار بوده است.

همچنين خاندان‌هاي بزرگ ايراني چون سامانيان و ديلميان و آل زياد به نگهداري و پاسداري سنن ملي دلبستگي فراوان داشتند و به هنگام نوروز به روش نياكان خود مردم را بار عام مي‌دادند و آداب ديرين را معمول مي‌داشتند. شهرياران صفوي هم در اجراي مراسم جشن نوروز كوشش بسيار مي‌كردند و مردم نيز تشريفات عيد را به جاي آوردند.برگزاري جشن نوروز در دوره صفويه به ‌ويژه با نگاه به احاديثي كه محدثين بزرگ اين دوره همچون علامه مجلسي درباره نوروز نقل كرد‌ه‌اند، قابل ارزيابي است. چنين مي‌نمايد كه در اين دوره - همچون زمان حاضر - نوروز صبغه‌اي كاملاً اسلامي يافته بود و تفكيك عناصر باستاني و اسلامي در اين آيين باشكوه كاري دشوار مي‌نمود.

رسوم نوروزي ايرانيان باستان

رويش جوانه‌ها: از چند روز مانده به نوروز ايرانيان باستان دانه‌ها را که عبارت بودند از گندم، جو، برنج، لوبيا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، کاجيله، ذرت، و ماش به شماره‌ي هفت ـ نماد هفت امشاسپند‌ـ يا دوازده “شماره‌ي مقدس برج‌ها” در ستون‌هايي از خشت خام بر مي‌آوردند و باليدن هر يک را به فال نيک مي‌گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروري خواهد بود.

هفت سين و خوان نوروزي: عدد هفت از ديرزمان در نزد ايرانيان (و در بيشتر اديان) عدد مقدسي بوده است. سابقه و پيشينه سفره هفت سين بسيار کهن است و به دوره ساسانيان باز مي گردد. برخي کارشناسان، مبناي هفت‌سين را چيدن هفت سيني يا هفت قاب بر خوان نوروزي مي‌دانند که به آن هفت سيني مي‌گفتند و بعدها با حذف (ي) به صورت هفت‌سين در آمد.

چيزهاي روي سفره عبارت بود از آب و سبزه (نماد روشنايي و افزوني)، آتشدان(‌نماد پايداري نور و گرما که بعد‌ها به شمع و چراغ مبدل شد)، شير (نماد نوزايي و رستاخيز و تولد دوباره)، تخم مرغ (نماد نژاد و نطفه)، آيينه (نماد شفافيت و صفا)، سنجد (نماد دلدادگي و زايش و باروري)، سيب (نماد رازوارگي عشق)، انار (نماد تقدس)، سکه‌هاي تازه ضرب (نماد برکت و دارندگي)، ماهي (نماد برج سپري شده‌ي اسفند)، نارنج (نماد گوي زمين)، گل بيد مشک که گل ويژه‌ي اسفند ماه است و گلاب که بازمانده‌ي رسم آبريزان يا آبپاشان است، نان پخته‌شده از هفت حبوب، خرما، پنير، شکر، بَرسَم (شاخه‌هايي از درخت مقدس انار، بيد، زيتون، انجير در دسته‌هاي سه، هفت يا دوازده‌تايي) و کتاب مقدس.

چهارشنبه سوري، جشن پيشواز نوروز: ايرانيان باستان نور را مظهر ايزدي مي دانستند و خورشيد و آتش را به دليل آنکه منابع نور و روشنايي بودند گرامي مي داشتند. چهارشنبه‌سوري که از دو کلمه‌ي چهارشنبه (منظور آخرين چهارشنبه‌ي سال) و سوري همان “سوريک” فارسي و به معناي سرخ مي‌باشد و در کل به معناي چهارشنبه‌ي سرخ، مقدمه‌ي جدي جشن نوروز بود. در بسياري از نقاط ايران جشن چهارشنبه سوري با آيين و رسوم گوناگون برگزار مي‌شد که حکايت از شکوه اين جشن باستاني داشت اما آنچه از تمامي اين رسوم برمي آيد آن است که آتش‌افروزي در ميان تمامي اقوام اين سرزمين، نشانه پيروزي و سرور و شادماني است.

مردم غروب ‌هنگام، بوته‌ها را به تعداد هفت يا سه (نماد سه منش نيک) روي هم مي‌گذاشتند و خورشيد که به تمامي پنهان مي‌شد، آن را بر مي‌افروختند تا آتش سر به فلک کشيده جانشين خورشيد شود، آتش مي‌توانست در بيابان‌ها و رهگذرها و يا بر صحن و بام خانه‌ها افروخته شود. وقتي آتش شعله مي‌کشيد از رويش مي‌پريدند و ترانه‌هايي که در همه‌ي آن‌ها خواهش برکت و سلامت و بارآوري و پاکيزگي بود، مي خواندند.

مراسمي چون بلاگرداني، کوزه شکستن و اسپند دود کردن، شال اندازي، تخم‌مرغ‌شکني، بخت گشايي، گردو شکستن، فال‌گيري، پختن آش مراد، قاشق زني و تهيه آجيل چهارشنبه‌سوري از جمله رسوم نمادين جشن چهارشنبه سوري بوده‌است.

موسم آفرينش جهان: بارش باران‌هاي بهاري، برآمدن شکوفه‌ها و برگ آوردن درختان، طولاني شدن روزها و ساعات روشنايي، گذشتگان را بر اين اعتقاد راسخ کرده بود که نوروز، زمان پيدايش و آفرينش جهان است.

 

تحويل سال نو : به هنگام تحويل سال، همه اعضاي خانواده جامه‌هاي تازه خود را پوشيده و دور سفره هفت‌سين گرد مي‌آمدند. پدربزرگ و مادربزرگ در بالاي سفره و پس از آن‌ها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره مي‌نشستند. عقيده بر اين است که به هنگام تحويل سال همگي بايد به آينه نگاه کنند و پس از آن بزرگ‌ترين فرد خانواده قرآن را برداشته و اندکي از آن را مي‌خواند. قبل از تحويل سال، همه اعضاي خانواده دعاي تحويل سال را بارها زير لب زمزمه مي‌کردند:

يا مقلب القلوب والابصار

يا مدبر الليل و النهار

يا محول الحول و الاحوال

حول حالنا الي احسن الحال

از ديگر عقايد اين بود که آينه‌اي را به صورت خوابيده در سفره قرار داده و تخم‌مرغي را روي آن قرار داده و مي‌گفتند که به هنگام تحويل سال اين تخم‌مرغ تکان مي‌خورد. اين عقيده از آن‌جا سرچشمه مي‌گيرد که قدما مي‌گفته‌اند کره زمين بر روي شاخ گاوي قرار گرفته‌است و هر گاه که گاو خسته مي‌شود، کره زمين را از يک شاخش به سمت ديگر پرتاب مي‌کند و اين مواقع همان زمان تحويل سال است.

هنگام تحويل سال توپي شليک مي‌شد که از صداي آن همه متوجه تحويل سال نو مي‌شدند و آن‌گاه همگي به روبوسي مشغول شده و فرارسيدن سال جديد را به يکديگر تبريک مي‌گفتند و پس از آن‌که بزرگ‌ترها عيدي‌هاي کوچک‌ترها را که معمولاٌ سکه و يا اسکناس بوده‌است از لاي قرآن کريم درآورده و به آن‌ها مي‌دادند. پس از آن، بسته به هنگام تحويل سال که اگر روز باشد، فوراٌ افراد کوچک‌تر فاميل به ديدن بزرگ‌ترها رهسپار مي‌شدند و معمولاٌ ناهار يا شام روز اول عيد را در منازل بزرگان خويش صرف مي‌کردند. قديم رسم بر اين بوده که در روز اول عيد بايد رشته‌پلو خورد تا به اين وسيله در سال جديد سررشته کارها دستشان آمده و تا پايان سال از دستشان خارج نشود.

? ششم فروردين، نوروز بزرگ: روز ششم فروردين ماه نزد ايرانيان، قرب و منزلت ويژه اي داشت و آن را «عيد بزرگ» يا «نوروز بزرگ» نام نهاده بودند و وقايع و حوادث گوناگوني را به آن روز نسبت داده بودند.

آن گروه از ايرانيان باستان که روز اول فروردين را روز آغاز آفرينش مي پنداشتند، معتقد بودند خداوند در اين روز از آفرينش جهان آسوده شد. همچنين در باور اساطيري مردم ايران زمين، در اين روز کيخسرو که به پادشاهي رسيده بود و از کار اين جهان غمگين گشته بود و آرزوي دنياي ديگر را داشت، موفق مي شود پس از5 روز عبادت به دنيايي ديگر عروج کند. اين گروه از مردمان اين روز را روزي مي دانند که سعادت را ميان مردم زمين تقسيم مي کنند و آن را روز اميد نام نهادند.

از ديگر وقايع نسبت داده شده به اين روز مي توان به پيدايي ايران زمين در اين روز اشاره کرد. در چنين روزي فريدون جهان را ميان سه پسرش سلم و تور و ايرج تقسيم کرد.آرش کمانگير در اين روز مرز بين ايران و توران را با پرتاب تيري تعيين کرد و جانش را در اين راه از دست داد. در اين روز خداوند در پيکر انسان جان دميد. تمامي اين روايات به ششمين روز فروردين نسبت داده شده است و از همين رو، اين روز را «نوروز بزرگ» نام نهاده بودند.

? جشن آب ريزگان و سنت شست و شو: آب و لزوم بارش همواره مساله‌اي بوده است که در آيين‌هاي نوروزي مورد توجه و تقدس قرار گرفته است. در سفره نوروزي و هفت سين، آب از جمله اقلام عمده است. در تمامي رسوم نوروزي، کاشت سبزه، شست و شو، غسل، پاشيدن آب و سبزه به آب دادن، آب نقش مهمي ايفا مي‌کند و در تمامي اين رسوم عقيده اي وجود دارد که براي سال جديد باران و آب کافي که مظهر آباداني است آرزو کنند.

در ميان ايرانيان کهن مرسوم بوده است که هنگام سپيده دم نوروز، مردم از خواب برمي خاستند و با آب قنات يا حوض خود را شسته و گاهي با پاشيدن آب جاري، خود را متبرک کرده و از دفع آفات و بلايا دور مي کردند. رسم آب ريزان نيز از همين کار شست و شوي نشأت مي گيرد. گروهي گفته اند علت اين کار آن بوده که زماني در ايران براي مدت‌ها باران نباريد و ناگهان باراني سخت باريدن گرفت. در آن زمان مردم با پاشيدن آب در زير اين باران خود را متبرک مي کردند و اين رسم از آن پس در ايران ماندگار شد و هر سال مردمان در چنين روز با پاشيدن آب بر يکديگر، باريدن باران را گرامي مي دارند.

 

سيزده بدر، جشن بدرقه نوروز: جشن سيزده بدر از مهمترين رسوم مشترک در ميان تمامي اقوام ايراني بوده است. ايرانيان غم و غصه و خمودگي را در اين روز ناپسند مي دانستند و همگي با پناه بردن به طبيعت مي خواستند سيزده بدر را هر چه زودتر پايان رسانده و به زندگي عادي خود بازگردند. رسم سبزه به آب دادن در اين روز که نمادي از آباداني طبيعت و آب است از جمله رسوم نمادين در روز سيزده بدر است.

آيين‌ها و رسم‌هاي مردم فرآيند الزامات و نيازهاي درهم تنيده مادي و معنوي، در پيوند جغرافيايي و شيوه‌هاي توليد و ساختارهاي اقتصادي دوره‌اي مختلف‌اند که برحسب ضرورت پيوسته در حال تغييرند و به مقوله‌هايي که در ژرفا معنا دارند پاسخ مي‌دهند.

منابع:

1 محمدعلي دادخواه، نوروز و فلسفه هفت سين ، انتشارات حروفيه

2 پرويز ذكايي، نوروز تاريخچه و مرجع شناسي، مركز مردم شناسي ايران

3 – www.iranianebastan.blogsky.com

4 – www.forum.itfars.com

5 – www.myisfahan.com

با تشکر فراوان

به امید دیداری دوباره

مدیریت وبلاگ - امیر سجاد قدم زاده


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : سه شنبه 24 اسفند 1395
زمان : 7:33 بعد از ظهر
دانستنی هایی درباره نوروز


فلسفه هفت سین چیست؟
به طور مقدمه باید دانست که عدد "هفت" نزد ایرانیان قدیم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه یعنی « زهره ، مشتری ، عطارد ، زحل ، مریخ ، زمین و خورشید » عدد هفت را گرامی می داشتند. نیاکان ما که زرتشتی بودند ، اعتقاد داشتند که عقل مقدس یعنی " اهورامزدا " که به او "سپند مینو" نیز می گفتند ، شش وزیر بزرگ به نام "امشاسپندان" دارد که یعنی مقدسان جاویدان و این شش امشاسپند با "سپندمینو" تشکیل (هفت سپند) می دهند.علت این که هفت سین به راستی هفت سین است ، اشاره به هفت "امشاسپند" است و چون کلمه "سپند" با سین شروع می شده ، روی این اصل به علامت آن هفت مقدس جاودانی ، چیزهائی در نظر گرفته شده که هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند.
اعضاى خانواده همه در تب و تابند، تا ساعت تحويل سال نو اندکى بيشتر نمانده ، دختر خانواده با نگرانى سفره هفت سين را مى نگرد ، گاه چيزى را اندکى جابجا مى کند، زاويه آيينه را تغيير مى دهد تا قرآن و سبزه در دل آن بنشيند، همه اعضاى خانواده به دور سفره عيد مى نشيند و سال نو را با صميمت آغاز مى کنند. نوروز درپاى سفره ايى که اجزاء آن همگى راز آلود و زيبايند آغاز شده است ؛ سنت زيبايى که خانواده را ملزم مى سازد دراين لحظه همه در کنار يکديگر قرار گيرند نقش برجسته و مهمى در وفاق و همبستگى ميان اعضاء خانواده دارد به ويژه اهميت اين سنت وقتى آشکار مى شود که در جوامع امروز با کمرنگ شدن ارزش و اهميت خانواده روبرو هستيم. اجزاء سفره عيد يا سفره هفت سين و نماد آن اجزاء چيست از کجا آغاز شده و چگونه به ما رسيده است؟ سفره هفت سين با نوروز پيوند نا گسستنى دارد و جزيى از آن است، و چنانکه در مقاله " بدين بايستگى روزى " آمد ، گذشته نوروز و نقطه آغازين آن چندان مبهم و به افسانه آميخته است که براى يافتن چرايى آن جز توسل به اسطوره ها و افسانه ها راهى باقى نمى ماند.
امروزه اين خوان نوروزى در اقصى نقاط کشور گسترده مى شود: " سفره ايى محدود به ترکيب لغوى سين درهمه جا رايج نيست اما اصل گسترش سفره عموميت دارد. چه در تمام شهرها و روستاهاى ايران گسترده مى شود... اين خوان مجموعه اى است بسيارمتنوع از آنچه که در زندگى به آن محتاجند"(25) برخلاف تصور عامه که هفت سين را فرا گير و همگانى مى دانند انواع ترکيبات ديگر با عدد هفت در کشورمان رايج است مانند هفت شين که درميان هموطنان زرتشتى رواج دارد: بعضى هفت سين را در اصل هفت شين مى دانند: شراب و شکر، شهد و شير ، شمع و شمشاد و شانه يا شايه ( ميوه) و برخى آن را صورت دگر گونه هفت چين مى آورند يعنى هفت چيز چيده شده از درخت. اين سنت ارزنده چنان مسخ شده که هفت ميم نيز بر سر سفره نهاده اند: مرغ ، ماهى ، ميوه ، ماست ،مربا، مسقطى و ميگو"(26) چنانکه بر مى آيد در سفره عيد آنچه مشترک است عدد هفت است و آينه و کتاب مقدس ( در ميان مسلمانان قرآن و زرتشتيان اوستا) و البته آب وماهى زنده در درون آن .
عدد هفت عددى مقدس در نزد ملل مختلف است واز جمله در ايران به دلايلى اين عدد مقدس شمرده مى شده است: هفت آسمان، هفت شهرعشق، هفت خوان رستم و هفت سين يا شين يا ميم سفره عيد از حضور مستمر اين عدد در سنن و عقايد اين ملت حکايت دارد. " هفت نزد ايرانيان عدد مقدسى است و با هفت امشا سپندان يا هفت جاودانه مقدس ارتباط کامل دارد"(27) امشاسپندان يا جاودانان مقدس، مقدسان بى مرگ يا جاودانان پاک، صفات پاک اهورامزدا هستند و نامهايشان به ترتيب عبارتند از: ( واژه ها به صورت فارسى آمده نه پهلوى و اوستايي)؛1- بهمن 2- ارديبهشت 3- شهريور 4- سفندارمذ يا اسفند 5- خرداد 6- اَمـِرتات يا امرداد يا بنابر غلط مشهور مرداد. " آنچه از اوستا بر مى آيد در راس اين شش امشاسپندان گاه "سپنته مئينيو" قرار داشته و گاه اهورا مزدا، و با اين افزوده عدد هفت را کامل مى کرده اند.
همچنين گاه به جاى اهورا مزدا، ايزد سروش را براى کامل کردن عدد هفت افزوده اند"(28) متاسفانه تاکنون ميان اجزاء هفت سين ( آنچه بيشترين فراوانى را ميان ملت ايران دارد) و هفت امشاسپند ارتباط معنايى يافت نشده است :وهومن يا بهمن به معناى انديشه نيک اشه وهيشته يا ارديبهشت به معناى بهترين و بالاترين راستى و پاکى خشثروئيريه يا شهريور با معناى بهترين و بالاترين راستى و پاکى سپنته آرمئى تى يا سفندارمذ ( اسفند) فروتنى مقدس هئوروتات يا خرداد: رسايى و تندرستى امرتات يا بيمرگى ( الف در اول کلمه امرتات نفى کننده است مرداد به تنهايى به معنى مرگ و نيستى است) " اگر در درازاى زمان هفت "سيني" يا هفت ميوه يا گل يا سبزى که با سين آغاز مى شوند و هر يک با نشانه اى از با رورى و تندرستى تلقين شده اند، در آنجا بايد پاى ذوق لطيف ايرانى را جستجو کرد. آن چيزهايى که امروزه، خوان ما را زنيت مى بخشد و همه اهل خانه را به جهانى از شادى و سرسبزى فرا مى خواند چيست، سبزه نو دميده است و سنبل خوش بر و خوش بو، سيب که ميوه اى بهشتى نام گرفته است و نمادى از زايش است ، سمنو اين مائده تهيه شده از جوانه گندم که بخشى از آيين هاى باستانى را ياد آورى مى کند.
سنجد که بوى و برگ و شکوفه درخت آن محرک عشق و دلباختگى است. سير که از دير زمان به عنوان دارويى براى تندرستى شناخته شده است، دانه هاى سپند(اسفند) که نامش به معنى مقدس است و دانه هاى به رشته کشيده آن زينت بخش خانه هاى روستايى و دافع چشم بد. ما بر اين خوان آيينه مى گذاريم که نور و روشنايى مى تاباند، شمع مى افروزيم که روشنايى و تابش آتش را به ياد مى آورد ، تخم مرغ که تمثيلى از نطفه و بارورى است، کاسه آب زلال به نشانه همه آبهاى خوب جهان و ماهى زنده در آب به نشانه تازگى و شادابى ."(29) با مقايسه اى ميان معناى نام امشاسپندان ( که نام 6 ماه از سالهاى شمسى نيز هست) و کنايات و استعاره هاى اجزاء سفره هفت سين آشکار مى گردد که جز سپنته و اسفند که تنها تکرار واژه است ايندو ارتباط ديگرى با يکديگر ندارند و اين ناشى از مسخ و قلب اين سنت کهن در طى اعصار طولانى است.
به هر روى تنها مى توان گفت که خوان نوروزى که اجزاء آن با عشق چيده شده است ، بر رخسار زيباى محبت و مودت خانوادگى زيبايى طبيعت و رنگ هاى اعجاب آور آن را هم خواهد افزود .
چرا که نوروز جشن طبيعت و جشن نوشدن زندگى است.
هفت سين قرآنی
بسیاری از بزرگان سفارش نموده اند که در هنگام تحویل سال جدید به یاد خدا وند متعال و سپاسگزارنعمتهای بی شماری که به مخلوقاتش ارزانی داشته، باشیم. وچه زبیاست که پای سفره هفت سین به تلاوت قرآن مجید بپردازیم تا سال جدیدی که پیش رو داریم با برکت و الطاف الهی همراه باشد. در ذیل به هفت آیه از کلام الله مجید که با سلام و حرف«س» شروع می شود، اشاره شده که بسیار به جاست در هنگام تحویل سال قرائت شود.
1
ـ سلام قولا من رب رحيم. سوره يس آيه 58
2
ـ سلام على نوح في العالمين. سوره صافات آيه 79
3
ـ سلام على ابراهيم. سوره صافات آيه 108
4
ـ سلام على موسى و هرون. سوره صافات آيه 119
5
ـ سلام على آل ياسين. سوره صافت آيه 129
6
ـ سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين. سوره الزمر آيه 73
7
ـ سلام هي حتى مطلع الفجر. سوره قدر آيه 6

نوروز، در تاريخ و تقويم

جشن و شادي لازمه زندگي هر انسان طبيعي و اميدوار است. گذشته از آن، پرداختن به آغاز سال داراي معنايي است، معنايش آنست كه ما بدانيم سالي از زندگانيمان پايان يافته، سالي در آغاز يافتن است، سالي گذشته و سالي مي آيد از آن كه گذشته ياد كنيم و نيكي ها و بدي هاي خود را بسنجيم و براي آن كه مي آيد برنامه اي گذاريم و نيكي هايي را به انديشه گيريم پيداست كه اين كارها بايد با احساسات نيك و پاكدلانه و نيكخواهانه توام باشد، با شادي و اميدواري همراه بايد باشد.
درباره تاريخچه نوروز تا كنون سخنان فراوان گفته و نوشته اند كه بخشي از آنها افسانه هاي بي پا و كهن و مسخ شده بخشي نيز بيشتر درباره چگونگي برگزاري آيين هاي آن در دوره هايي گوناگون تاريخ کشور ما است و مي توان گفت، هنوز تجزيه و تحليل تاريخي مستند و جستجوي دانشي در انگيزه هاي پيدايش اين عيد بزرگ آریایی انجام نگرفته و ريشه هاي علمي و نجومي آن چنانكه بايد و شايد روشن نگرديده است. بجز ابوريحان بيروني و نويسنده نا معلوم نوروزنامه كمتر كسي درباره بنياد پيدايش نوروز انديشيده و تحقيق كرده است.
اما افسانه ها درباره پيدايش نوروز فراوان است از آن جمله : پرواز جمشيد در هوا، به مظالم نشستن او در نوروز، آغاز گشتن آسمان، تجديد دين، ساختن تخت و تابيدن نور بر آن، گشتن فلك و برج ها، گردونه بلور جمشيد، تخت جمشيد در برابر آفتاب، بر گوساله نشستن جمشيد و از اين گونه مطالب كه اگر هم مبتني بر وقايعي بوده اند همه فراموش و مسخ شده، صورت خرافه و افسانه بر خود گرفته اند
ابوريحان بيروني در كتاب ( التفهيم لاوايل صناعه التنجيم ) در سبب نهادن نوروز مي نويسد نوروز چيست؟ نخستين روز است از ماه حمل، زين جهت روز نو نام كردند زيرا كه پيشاني سال نو است. باز مي نويسد: اعتقاد آریایی ها اندر نوروز نخستين آنست كه اول روزي است از زمانه و بدو فلك آغازيد به گشتن.
اما دركتاب نوروزنامه كه در اواخر سده پنجم هجري تاليف شده درباره منشائ نوروز و تحولات آن اشاره هايي دقيق و سودمند و مهمي آمده است:
نويسنده نوروزنامه مانند آریائیان عهد باستان معتقد است كه در آفرينش حركت خورشيد در بامداد نخستين روز فروردين از اولين درجه برج حمل شروع شد و مي گويد: چون ايزد تبارك و تعالي بدان هنگام كه فرمان فرستاده كه ثبات برگيرد ( يعني خورشيد به حركت در بيايد. ) تا تابش ومنفعت او به همه چيزها برسد، آفتاب از سر حمل برفت وآسمان او را بگردانيد و تاريكي و روشنايي جداگشت و شب و روز پديدار شد و آن آغازي شد بر تاريخ اين جهان را پس از هزار و چهارصد و شصت و يك سال به همان دقيقه و همان روز باز رسيد ... چون آن وقت را دريافتند ملكان عجم از بهر بزرگداشت آفتاب را و از بهر آن كه هر كس اين روز را در نتوانستندي يافت. نشان كردند و اين روز را جشن ساختند و عالميان را خبر دادند تا هنگام آن را بدانند و آن تاريخ را نگاه دارند.
در جاي ديگر مي نويسد: چون كيومرث، اول از ملوك عجم به پادشاهي نشست و خواست كه ايام سال و ماه را نام نهد و تاريخ سازد تا مردمان آن را بدانند بنگريست كه آن روز بامداد آفتاب به اول دقيقه حمل آمد، موبدان را گرد كرد و بفرمود كه تاريخ از اينجا آغاز كنند و موبدان جمع آمدند و تاريخ نهادند.
در همين كتاب در سبب ايجاد نوروز مي نويسد: اما سبب نهادن نوروز آن بوده است كه چون بدانستند كه آفتاب را دو دور بود: يكي آنكه هر سيصد و شصت و پنج روز و ربعي از شبانروز، به اول دقيقه حمل باز آيد. ( ليك در سال بعد به همسان وقت و روز كه رفته بود، بدين دقيقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت، همي كم شود.) و چون جمشيد آن روز را دريافت نوروز نام نهاد و جشن و ايين آورد، پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا كردند.
باز در جاي ديگر نوشته است از اين تاريخ ( يعني از زمان نهادن تاريخ به دست كيومرث ) هزار و چهارصد سال گذشته بود و آفتاب اول روز به فروردين و به برج نهم آمد ( در پادشاهي هوشنگ و تهمورث ) چون كبيسه نمي كردند، آغاز سال و نوروز تقريبا" در اين مدت نه ماه عقب افتاده بود ) چون از ملك جمشيد چهار صد و بيست و يك سال بگذشت ( 1461=421+1040 ) اين دور ( يعني دور اول از زمان تاريخ گذاري كيومرث ودور دوم از آغاز آفرينش ) تمام شده بود و آفتاب به فروردين خويش به اول حمل باز آمد ... پس در اين روز كه ياد كرديم. جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود كه هر سال چون فرودين نو شود، آن روز جشن كنند و آن روز نو دانند تا آن گاه كه دور بزرگ باشد كه نوروز حقيقت بود ( يعني نوروز حقيقي)
به هر حال نظر بيروني و نويسنده نوروزنامه درباره منشاء نوروز چنين است كه آریایی ها عقيده داشته اند كه پس از آفرينش زمين و آسمان و هر چه در آنهاست چندين هزار سال به حال سكون و بي حركت ايستاده بوده اند چون به فرمان اهورامزدا آغاز به حركت كردند، حركت خورشيد در آن هنگام از بامداد نخستين روز ماه فروردين يا روز هرمزد و از نخستين نقطه يا دقيقه يا درجه برج حمل بود ولي در سال بعد كه در آن روز و ساعت حركت كرده نتوانست به آن دقيقه برسد و ناچار آغاز سال از جاي خود تغيير يافت و عقب افتاد و هر سال در درجات برج ها به طور قهقرايي تغيير يافت تا در يك دور طولاني دوباره به همان روز و ساعت كه در آغاز حركت كرده بد باز آمد و و اين مدت 1460 سال طول كشيد و نخستين كسي كه اين روز ( يعني نوروز حقيقي ) را دريافت كيومرث بود و آن را آغاز تاريخ تعيين كرد و دوباره دور دوم از بامداد روز هرمزد، از نخستين درجه برج حمل و روز اول بهار شروع شد.
علت گرديدن آغاز سال در درجه هاي مختلف برج ها و واقع شدن نوروز هاي همه ساله در روزهاي گوناگون به طور قهقرايي اين بود كه چون آریائیان طول سال خورشيدي را 365 روز و 6 ساعت و 12 دقيقه حساب مي كردند، ولي به علت كبيسه نكردن چون با آن آشنايي نداشتند آغاز سال با نقطه اعتدال ربيعي هر چهار سال تقريبا" يك روز فاصله پيدا مي كرد . ناچار لحظه تحويل سال و نوروز يا روز هرمزد و ماه ها در برج ها و فصل ها مي گرديد چنانكه در دوران پادشاهي هوشنگ و تهمورث كه 1040 سال از تاريخ گذاري كيومرث گذشته بود، آغاز فروردين ماه يا نوروز در برج نهم بود و اين محاسبه تا اندازه اي درست است، زيرا در 1040 سال اگر ربع شبانه روز يا 6 ساعت تحويل خورشيد از نقطه اعتدال ربيعي دور افتار باشد، در طول اين مدت مي شود 6240= 6 * 1040 ساعت كه با تقسيم آن به 30 روز ( تعداد روزهاي ماه ) مي شود هشتاد ماه و بيست روز و اگر دقيقه ها محاسبه شود، به هر حال آغاز سال پس از آن مدت در داخل برج نهم قرار مي گيرد.
مي گويند: چون جمشيد در 1040 به پادشاهي رسيد، پس از 421 سال از سلطنت او يعني هنگامي كه 1461 سال از آغاز تاريخ كيومرثي گذشته بود، خورشيد سه باره در همان روز و همان ساعت كه به نقطه اعتدال ربيعي يا جايي كه در روز نخست از آنجا آغاز به گشتن كرده بود بازگشت يعني در نخستين دقايق و ساعت بامداد هرمزد از ماه فروردين قرار گرفت و دور سوم آغاز شد و جمشيد نيز همچون كيومرث آن نوروز حقيقي را دريافت و جشن گرفت.
با علم به اينكه عقايد مربوط به آفرينش و سكون و حركت ستارگان و ماه و خورشيد و زمين و آسمان به آن صورت كه بيان شده اند، جز افسانه هايي بيش نيستند ولي در پرتو آنها چند موضوع براي ما روشن و آشكار مي شود كه چگونه توجه به مسايل نجومي و اختر شماري و ستاره شناسي و محاسبه حركات خورشيد و رصد ستارگان و دقت و ممارست در قضاياي مربوط به هيات و نجوم و گاهشماري از كهن ترين زمان ها در ميان مردمان ما معمول بوده و با دسترسي نداشتن به وسايل دانشي دقيق با رصد هاي ساده و ابتدايي به مسايل مهمي در گاهشماري پي برده بودند كه با اندازه گيري هاي زمان ما از لحاظ محاسبه طول سال خورشيدي حقيقي و تعيين محل و موقع دقيق آن در برج ها چندان تفاوت فاحشي پيدا نمي كند.
اما درباره داستان ها و افسانه هايي كه در منشاء ايجاد و نسبت دادن آن به جمشيد به پادشاه دوره هاي اساطيري ، بايد در نظر گرفت كه بدون شك در ذهن و خاطره مردم ما برخي پيشامدهاي تاريخي مهم وجود داشته است كه بر اثر گذشت زمان رنگ باخته و به صورت افسانه در آمده بوده است و بايد در علل به وجود آمدن آنها دقت و امعان نظر كرد و از لابه لاي آنها، حقايق تاريخي را بيرون كشيد و در پيرامون آنها انديشه به كار تا بشود به نتايج سودمند رسيد.
در اينجا لازم است يادآوري كنيم كه هر افسانه اي از چهار پايه به وجود مي آيد و شكل مي گيرد:
نخست، پيشامد و رخداد تاريخي بزرگ و مهمي كه نظر به اهميتش خاطره اش در ذهن مردم باقي مي ماند و سپس با گذشت زمان شكل افسانه به خود مي گيرد و شاخ و برگ هاي گوناگون مي يابد.
دوم: كساني كه در پديد آوردن و پيدايش آن پيشامدها دست اندر كار بوده اند.
سوم : مكاني كه اين پيشامدها در آن به وقوع پيوسته است.
چهارم: زماني كه داستان در آن رخ داده است.
سه پايه آخر همواره در معرض دگرگوني و جابه جا شدن و شكل عوض كردن است و چه بسا داستاني از كساني به كسان ديگر نسبت داده مي شود يا از مكاني ديگر نقل مي شود يا از نظر زمان پس و پيش برده مي شود ولي آنچه همواره ثابت مي ماند، هسته اصلي و مبناي پديد آمدن پيشامد است كه البته با شاخ و برگ هايي آرايش مي يابد و اگر آنها را از پيرامون آنها بپيراييم و افزوده ها را از دور هسته اصلي دور گردانيم بي گمان به حقيقتي خواهيم رسيد.
اكنون اگر با اين نظر در داستان هاي مربوط به جمشيد و نوروز بنگريم و آنها را تجزيه و تحليل نماييم، نتيجه هاي زير به دست خواهد آمد كه : بيگمان خاطره اي از علت بناي كاخ ها وايوان ها و تالارهاي تخت جمشيد در آن صفه در دامنه كوه رحمت در ذهن مردم ما باز مانده بوده مي دانسته اند كه ميان بنياد اين معبد عظيم يا شهر آيين با برگزاري آيين نوروز که جنبه كاملا" ملي و ديني و نجومي داشته ونيز گرد آمدن درباريان و بزرگان کشور ما و كشورهاي گوناگون در اين محل مقدس ارتباطي وجود داشته و نيز خاطره هايي از مراسم تحويل خورشيد به برج حمل و رصد و تابيدن نخستين پرتو خورشيد در بامداد نخستين روز تابستان بزرگ و فرارسيدن سال نو اجرا مي گرديده است به يادها باز مانده بوده است. بدينسان با برقراري ارتباط ميان ساختن و پديد آوردن تخت جمشيد براي اجراي برخي مراسم و انجام دادن برخي محاسبات نجومي و رصد و اندازگيري هاي مربوط به وضع خورشيد درنوروز و مهرگان و برگزاري جشن ها و ايين هاي مخصوص به اين مناسبت ها و مربوط ساختن آن با واژه تخت و تابيدن خورشيد بر آن و نوروز گرفتن آن روز، همه روشن مي سازد كه اين داستان ها چگونه به وجود آمده اند و از كجا ريشه گرفته اند.
اما بايد پيشا پيش بدانيم كه نوروز يك عيد و جشن كهنسال و بسيار باستاني است كه از نياكان آريايي ما ،بما رسيده ومسلما" پيش از زردشت نيز اين جشن برگزار مي شده است و شايد بتوان گفت كه آيين نوروز از سده هاي سيزدهم و چهاردهم پيش از ميلاد و حتي اوايل هزاره دوم پيش از ميلاد مرسوم بوده است. پس با اين پيشينه روشن مي گردد كه نوروز آن چنان كه پنداشته مي شود كه جشن ديني زردشتي نيست بلكه مربوط به زمان ( پوريو تكيشان ) ( پيش دينان ) بوده است از اين رو در اوستا نامي از نوروز برده نشده است ولي پس از اشاعه دين زردشتي در ايران و برقراري سال شماري و گاهشماري اوستايي در ايران زمين و تطبيق دادن ماه هاي هخامنشي و اوستايي با يكديگر جشن فروردگان كه عيد مردگان بود در پايان سال و دهه آخر ماه اسفندارمذ اوستايي برگزار مي دش، با جشن نوروز كه در آغاز ماه ( آدوكنيش) هخامنشي توام شده كم كم رنگ و بوي زردشتي به خود گرفت و به همين علت است كه تنها در برخي از كتاب هاي ديني دوران ساساني از اين جشن و برخي آداب مذهبي مربوط به آن ياد مي شده و در دين زردشتي به چنين جشن بزرگ و دير سال كمتر پرداخته شده است.
اما محاسبات بيروني و به تبع او نويسنده نوروز نامه با توجه به مبدا دور تاريخ گذاري كيومرث و با در نظر گرفتن طول سال خورشيدي كه مي گويند ايرانيان آن را 365 شبانه روز و 6 ساعت 12 دقيقه حساب مي كردند و با توجه به كبيسه نكردن سال ها در حال متعارف كاملا" درست است. يعني اگر در هر سال خورشيدي 6 ساعت از نقطه اعتدال ربيعي فاصله بگيرد، در يكصد سال 600 ساعت يعني بيست و پنج شبانه روز و در هر هزار سال 250 شبانه روز تفاوت پيدا خواهد كرد و اگر بخواهيم بدانيم 365 روز را در چه مدت پر خواهد كرد بايد براي اين كار تناسبي ببنديم و بگوييم در هر هزار سال 250 روز در چند سال 365 روز پاسخ خواهد شد :
سال 1460=250:365*1000 و اگر دقيقه ها را نيز محاسبه كنيم، آغاز دور بعد در داخل 1461 سال خواهد افتاد و اين همان رقمي است كه در نوروز نامه بدان اشاره شده و نوشته است: ( آن آغازي شد مر تاريخ اين جهان را و پس از هزار وچهارصد و شصت و يك سال به همان دقيقه و همان روز باز رسيد. چون آن وقت را دريافتند ملكان عجم از بهر بزرگداشت آفتاب و از بهر آنكه هر كس اين روز را در نتوانستندي يافت ، نشان كردند و اين روز را جشن ساختند و عالميان را خبر دادند تا همگان آن را بدانند و آن تاريخ نگاه دارند.
نويسنده نوروزنامه فرارسيدن نوروزهاي همه ساله را به نقطه اعتدال ربيعي و تحويل هاي سال هاي عادي را در ساعات و دقايق مختلف از شبانه روز را دور كوچك مي نامد ولي حركت خورشيد را در برج هاي دوازده گانه و دوباره بازگشتن آن به جاي خود كه به حساب او 1461 سال طول مي كشيده است دور بزرگ نام مي دهد و فرقي ميان نوروز آغاز دور بزرگ و نوروز سال هاي معمولي مي گذارد و آن را نوروز حقيقت مي خواند كه روزي بسيار بزرگ و مقدس و مهم بوده و بنابر مفاد افسانه ها و داستان ها كيومرث و جمشيد و گشتاسب نيز همين نوروز ها را درك كرده بودند و درباره پرتو خورشيد چنين نوروزي است كه بيروني نوشته ( فرخنده ترين ساعات آن ساعات آفتاب است كه صبح نوروز فجر سپيد به منتها نزديكي خود مي رسد و مردم به نظر كردن آن تبريك مي جويند.
اكنون هنگام آن رسيده است كه بدانيم يك چنين نوروزي با اين خصوصيات يعني سالي كه حلول خورشيد به نقطه اعتدال ربيعي و نخستين دقيقه برج حمل در سر ساعت 6 بامداد نخستين روز ماه فروردين يا برابر هخامنشي ان ( ادوكنيش ) انجام گرفت تنها در سال 487 پيش از ميلاد به افق تخت جمشيد مي توانست اتفاق بيفتد و بس، زيرا با محاسبات دقيق قهقرايي و جدول هايي كه دانشمندان هيات و نجومي فراهم آورده اند معلوم مي شود كه در سال 487 پيش از ميلاد تحويل سال در روز 28 مارس به افق گرينويچ ساعت 2 و 39 دقيقه از نيمه شب گذشته و به افق تخت جمشيد كه حدود 3 ساعت و 21 دقيقه با آن فرق دارد، در سر ساعت 6 بامداد نخستين روز ماه ( ادوكنيش ) هخامنشي يا روز هرمزد فروردين ماه اوستايي اتفاق افتاده است. پس معلوم مي شود كه نوروز سال 487 پيش از ميلاد يكي از آن نوروزهاي حقيقي بوده كه كيومرث و جمشيد و گشتاسب آن را درك كرده بودند و داريوش نيز با محاسباتي كه دانشمندان و مغان آن زمان محاسبه كرده بودند در اين سال در تخت جمشيد كه از سي سال پيش براي تدارك چنين جشني ساخته شده بود دو سال مانده به پايان پادشاهي او انجام گرفته است و بدين سان پس از سالها و سده ها نوروز را در محل و موقع خود ثابت نگاه داشتند و از آن پس با معمول كردن كبيسه هاي يكصد و بيست ساله به انجام رسانيدند.
خوشبختانه وجود دوره هاي كبيسه هاي يكصد و بيست ساله، خود دليل بسيار متقن بر برگزاري نوروز در سال 487 پيش از ميلاد مي باشد زيرا ما چون كبيسه هاي دوران ساساني و شماره و ترتيب آنها را از تاريخ نمي دانيم با محاسبه قهقرايي ميتوانيم مبدا و سال برقراري اين گونه كبيسه گيري را بدست بياوريم كه همان سال 487پيش از ميلاد مي شود.

نوروز در گستره جغرافيا

در فرهنگ و سنن هر قوم و ملتي، روزهايي وجود دارد كه ريشه تاريخي وفرهنگي داشته و جلوه اي از باورهايي است كه حتي تا مقدسات ديني و مذهبي آنها پيش رفته و هويت فرهنگي و تاريخي آن جامعه را به نمايش گذاشته است.
يكي از اين روزها مربوط به سال نو خورشيدي مي باشد كه يكي از شايعترين آيين هاي جهاني است و كمتر تمدني را خواهيم يافت تا از آن تهي باشد، هر قومي بر اساس تاريخ و فرهنگ و مذهب خود آغاز سال نو را در قالب برپايي مراسم و جشن هاي ملي ومذهبي پاس مي دارد.
عيدنوروز و جشن هاي سال نوري ما ايرانيان با برخورداري از يك فرهنگ و تاريخ اصيل و طولاني و همچنين مصادف بودن آن با حيات هستي و جان گرفتن مجدد زمين ، از امتياز خاصي برخوردار بوده و آن را از اعياد مربوط به سال نوي اقوام و ملل ديگر متمايز ساخته است و آيين باستاني آن فراتر از تجديد خاطره ي يك تمدن مي باشد بلكه حلقه پيوند گذشته و حال و آينده است به اين سبب است كه پس از ظهور اسلام در اين سرزمين فضيلت بيشتر مي يابد و در بزرگداشت آيين و مراسم آن تاكيد ورزيده مي شود.
گفته شده است آفرينش و هبوط آدم به زمين و همچنين بعثت پيامبر اكرم ( ص ) و خلافت حضرت علي ( علیه السلام ) نيز در اين روز آغاز گشت و ايرانيان باستان نيز عقيده داشتند كه با حيات طبيعت روح رفتگانشان باز مي گردد و چند روزي در سراي دنيويشان با بستگانشان مي گذرانند.
مجموعه اين عوامل باعث گرديد كه علي رغم گذر ساليان بسيار و سير پر فراز و نشيب تاريخ، نوروز همچنان پايدار واستوار بماند ونه تنها در ايران بلكه هر آنجايي كه فرهنگ تمدن كهن ايران اثري دارد و جاي جاي اين كره خاكي حتي يك ايراني وجود دارد اين روز را پاس داشته و اين رسم ديرينه را شادمانه جشن گيرند و خداوند متعال را به خاطر نعماتش شكر گويند.

نوروز در ايران

برگ برگ صفحات تاريخ اين قوم گواهي مي دهد نوروز باستاني همواره كهن ترين سنت قوم ايراني و عزيزترين روز سال نزد ايرانيان بوده است. نوروز برجاي مانده از روزگاري است كه جز با كمك خيال واوهام و جز به مدد افسانه و اسطوره راهي به آن ديار نيست. در گردونه ي سالانه ي تكرار تكرار تنها نوروز يك تنوع روحي و يك انبساز رواني است، خاصه ي قوم ايراني كه دوام خويش را در فراز و نشيب تاريخ مديون اين سنت ديرينه و خردمندانه است.
با طلوع اسلام در اين سرزمين نوروز زيباتر گرديد و بزرگترين حادثه تاريخ اسلام به خصوص تشيع يعني اعلام و لايت علي ( علیه السلام ) در روز غدير خم از سوي پيامبر اكرم ( ص ) در نخستين روز بهار مصادف با نوروز باستاني بوده است. تشيع از همان ابتدا كه با فرهنگ ايرانيان عجين گشت، هيچگاه به نوروز بي مهري نكرد و آن را مورد تقدير قرار داده چرا كه هر جزئي از آيين نوروز نمادي از ستايش زيبايي و اخلاق انساني و مهر و دوستي است.
نوروز در ايران اگر چه يك سنت ملي و برآمده از روزگاران بسيار دور است در عين حال با حال و هوايي معنوي و روحاني عجين است.

نوروز در جمهوري آذربايجان

يكي از جشن هاي بزرگ مردم آذربايجان نوروز است . عيد نوروز سال ها پيش از ميلاد در آذربايجان برگزار مي شده و مردم برخي از احساسات بشر دوستانه و جهان بيني خود را با اين جشنواره مربوط مي دانند زيرا در اوستا كتاب مقدس زرتشتيان نوروز به منزله جشن ستايش رفاه مقدسات محسوب مي شود و گفته مي شود كه نوروز عيد فراواني كشت و سرآغاز تندرستي و بركت و وفور است.
در جمهوري آذربايجان در خصوص پيدايش جشن نوروز اسطوره ها و افسانه هاي گوناگوني نقل شده است . مثلا" در روايتي در خصوص نوروز آمده است، سياوش پسر كيكاووس به كشور افراسياب سفر مي كند افراسياب از وي به نحو قابل توجهي پذيرايي مي كند و حتي دخترش را به عقد وي در مي آورد و سياوش به ياد سفرش از ديار افراسياب ديوار بخارا را بنا مي كند. ولي دشمنان كه از اين امر ناخر سند بوده اند ميان سياوش و افراسياب را بر هم زده به طوري كه افراسياب تصميم به قتل سياوش مي گيرد و پس از هلاكت سياوش دستور مي دهد جناره اش را روي كنگره هاي ديوار بخارا قرار دهند. آتش پرستان جسد وي را برداشته و در قدمتگاه دروازه شرقي دفن مي كنند و مرثيه هاي بسياري در وصف سياوش و مرگش سرودند به طوري كه اين مرثيه ها بين مردم گسترش يافت و در همين سياوش مرثيه ها روز دفن سياوش را آتش پرستان نوروز ناميدند.
مردم جمهوري آذربايجان به واسطه اعتقادات شديد به آيين و مراسم نوروز براي با شكوه تر انجام شدن جشن نوروز براي اين مراسم تدارك ويژه اي مي بينند از قبيل سرودن ترانه ها پيش از نوروز تدارك بساط شادي ايام نوروز- تهيه لوازم و مواد مورد نياز سفره نوروز تهيه چيستان هاي نوروزي ستايش و نفرين هاي نوروزي پند و امثال نوروزي اعتقادات نوروزي عادات نوروزي تماشاي نوروزي آزردني هاي نوروزي انجام آيين و مراسم نوروزي
درميان مردم آذربايجان رسم بر اين است پيش از رسيدن نوروز پوشاك نو خريده به خانه و حياط سر و سامان داده فرش و پلاس نو بافته و به استقبال نوروز مي روند، در رابطه با عيد نوروز جاي مهمي به اعتقادات و فال ها داده مي شود به طوري كه در شب چهارشنبه سوري دختران نو رسيده در ته دل فالي گرفته و و مخفيانه پشت درنيمه باز به انتظار ايستاده و اگر در اين هنگام حرف خوب وموافقي بشنوند آرزويشان برآورده شده و اگر حرف نامناسبي مي شنيدند نيتشان علمي نمي گشته است.بنابر اين برمبناي آيين عيد مردم از بد گويي و حرف نامناسب دوري مي جويند.
در ميان عادات نوروزي مراسم خاطره انگيزي همچون ارسال خوان سمنو، انداختن كلاه پوستين به درها آويزان كردن كيسه و توبره از سوراخ بام در شب عيد و درخواست تحفه عيد در اين سرزمين موسوم است.

نوروز در قزاقستان

مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاري مي دانند و بر اين باورند كه در اين روز ستاره هاي آسماني به نقطه ابتدايي مي رسند و همه جا تازه مي شود و روي زمين شادماني بر قرارمي شود. همچنين قزاق ها معتقدند كه نوروز آغاز سال است و در ميان آنان عبارات زيبايي درباره ي نوروز وجود دارد . نوروز روزي است كه يك سال منتظرش بوده اند نوروز روزي است كه خير بر زمين فرود آمده و بالاخره نوروز روزي است كه سنگ نيلگون سمرقند آب مي شود:
در شب سال تحويل تا شب قزير صاحبخانه دو عدد شمع در بالاي خانه اش روشن مي كند وخانه اش را خانه تكاني كرده و چون مردم قزاق عقيده بر اين دارند كه تميز بودن خانه در آغاز سال نو باعث مي شود افراد آن خانه دچار بيماري و بدبختي نشوند آنان بر اين مساله ايمان دارند و آن را هر ساله رعايت مي كنند.
در شب نوروز دختران روستايي قزاق با آخرين گوشت باقيمانده از گوشت اسب كه سوقيم نام دارد غذايي به نام اويقي آشار همراه با آويز مي پزند و از جوان هايي كه دوستشان دارند پذيرايي مي كنند . آنان نيز در قبال آن به دختران آينه و شانه و عظر هديه مي كنند كه آن را سلت اتكيتر مي نامند و به معني علاقه آور مي باشد.
در عيد نوروز جوانان يك اسب سركش را زين كرده و عروسكي كه ساخته دست خودشان است با آويز زنگوله اي به گردنش درساعت سه صبح كه ساعتي معين از شب قزير است رها نموده تا از اين طريف مردم را بيدار نمايند. عروسك در حقيقت نمادي از سال نو است كه آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام مي كند.
نوروز براي قزاق ها بسيار مقدس بوده و اگر در اين روز باران يا برف ببارد آن را به فال نيك گرفته و معتقدند سال خوبي پيش رو خواهند داشت. در عيد نوروز مردم لباس نو و سفيد به تن مي كنند كه نشانه شادماني است. ديد و بازديد اقوام دراين ايام با زدن شانه ها به يكديگر از آيين و رسوم مردم قزاق در ايام عيد نوروز مي باشد، همچنين پختن غذايي به نام نوروز گوژه ( كوژه = آش ) كه تهيه آن به معني خداحافظ با زمستان و غذاهاي زمستاني است و از هفت نوع ماده غذايي تهيه مي شود در اين ايام جزو آيين و رسوم اين سرزمين مي باشد.
مسابقات معروفي نيز در ايام نوروز در قزاقستان برگزار مي شود كه از مهمترين آنان مي توان به ( قول توزاق) اشاره نمود كه بين گروههاي مرد و زن برگزار مي شود. اگر برنده زن ها باشند قزاق ها معتقدند آن سال خوب و پربركتي است اگر مردها پيروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. از ديگر مسابقات مي توان به كوكپار برداشتن بز از مكاني مشخص توسط سواران، آودار يسپاق، قيزقوو و آلتي باقان اشاره نمود.
در عصر نوروز نيز مسابقه آيتيس آغاز مي شود كه مسابقه شعر و شاعري است.

نوروز در تاجيكستان

عيد نوروز براي مردم تاجيكستان بخصوص بدخشانيان تاجيكستان عيد ملي اجداد است و از آن به عنوان رمز دوستي و زنده شدن كل موجودات ياد مي كنند و به اسم خيدير ايام يعني عيد بزرگ معروف است.
مردم تاجيكستان بخصوص بدخشانيان تاجيك در ايام عيد نوروز خانه را پاك كرده و به اصطلاح خانه تكاني مي كنند، همچنين ظروف خانه را كاملا" شسته و تميز مي كنند تا گردي از سال كهنه باقي نماند و برابر رسم ديرينه نوروز قبل از شروع عيد نوروز بانوي خانه وقتي كه خورشيد به اندازه يك سر نيزه بالا آمد دو جارو را كه سرخ رنگ است و در فصل پاييز از كوه جمع آوري كرده اند و تا جشن نوروز نگاه داشته اند در جلوي خانه راست مي گذارند. چون رنگ سرخ براي اين مردم رمز نيكي و پيروزي و بركت است. پس از طلوع كامل خورشيد هر خانواده اي سعي دارد هر چه زودتر وسايل خانه را ب بيرون آورده و يك پارچه قرمز را بالاي سردر ورودي خانه بياويزد كه اين معني همان رمز نيكي و خوشي ايام سال را در داخل خانه مرتب چيده و با باز كردن در و پنجره به نوعي هواي نوروزي و بهاري را كه معتقدند حامل بركت وشادي است وارد خانه نمايد.
در اين سرزمين پختن شيريني مخصوص و غذاهاي متنوع جزء رسم و رسوم اين ايام است، همچنين برگزاري مسابقاتي از قبيل، تاب بازي، تخم مرغ بازي، كبك جنگي، خروس جنگي، بزكشي، كشتي محلي نيز در اين ايام به شادي آن مي افزايدو يكي از غذاهاي معروف اين ايام باج نام دارد در اين غذا كله پاچه گوسفند را با گندم پخته و ديگران را با آن مهمان مي كنند.

نوروز در تركمنستان

در كشور تركمنستان طبق رسم قديم و جديد دوبار در سال جشن نو گرفته مي شود. يكي از اين جشن ها با استناد به تقويم ميلادي كه به تاييد سازمان ملل رسيده به عنوان جشن بين المللي ( سال نو ) شناخته مي شود و ديگري برگزاري عيد نوروز به نشانه ي احياي دوباره ي آداب و رسوم ديرينه مردمتركمنستان است.
مردم تركمنستان عقيده دارند زماني كه جمشيد به عنوان چهارمين پادشاه پيشداديان بر تخت سلطنت نشست آن روز را نوروز ناميدند.
مردم تركمنستان دراين ايام با پختن غذاهاي معروف نوروزي مانند : نوروز كجه، نوروز بامه، سمني ( سمنو) و اجراي بازي هاي مختلف توسط جوانان تركمن حال وهواي ديگري به اين جشن و شادي مي دهند.
در ايام نوروز مسابقات مختلفي در تركمنستان برگزار مي شود كه مي توان به مسابقات اسب دواني، كشتي، پرش براي گرفتن دستمال از بلندي، خروس جنگي، شاخ زني ميش ها، شطرنج بازي، مهره بازي، تاب بازي اشاره نمود.
ديد و بازديد در ايام نوروز در ميان مردم تركمن از جايگاه و منزلت خاصي برخوردار مي باشد.

نوروز در قرقيزستان

عيد نوروز در قرقيزستان تنها يك روز آن هم در روز اول يا دوم فروردين ماه است كه به 29 روز يا 30 روز بودن اسفند بستگي دارد. اگر اسفند 29 روز باشد اول فروردين و اگر 30 روز باشد در روز دوم فروردين برگزار مي شود. تا قبل از فروپاشي شوروي سابق اين مراسم به دست فراموشي سپرده شده بود ولي پس از فروپاشي دوباره حيات يافت و هر ساله با شكوهتر از سال قبل برگزار مي شود.
مراسم جشن اين روز را در شهرا دولت تدارك مي بيند و در روستاها بزرگان و ريش سفيدان در برگزاري آن دخالت دارند. در شهرها در ميادين بزرگ و در روستاها در بيابان هاي اطراف اين جشن برگزار مي شود.
در قرقيزستان در اين روز پختن غذاهاي معروف قرقيزي مثل ( بش بارماق ) مانته برسك و كاتما مرسوم است كه به صورت رايگان بين حاضران در جشن توزيع مي شود.
در قرقيزستان در اين روز علاوه بر جشن برگزاري يكسري مسابقات از قبيل سواركاري و غيره نيز مرسوم است و به نحو چشمگيري در اين روز مسابقات دنبال مي شود و جوايز ارزنده اي به نفرات برتر داده مي شود.

نوروز در پاكستان

در پاكستان نوروز را عالم افروز يعني روز تازه رسيده كه با ورود خود جهان را روشن و درخشان مي كند مي نامند.
در ميان مردم اين سرزمين تقويم و روز شمار و يا سالنماي نوروز از اهميت خاصي برخوردار است . بدين جهت گروه ها و دسته هاي مختلف ديني و اجتماعي در صفحات اول تقويم هاي خود به تفسير و توضيح نوروز و ارزش و اهميت آن مي پردازند و اين تقويم را در پاكستان ( جنتري ) مي نامند.
از آداب و رسوم عيد نوروز در ميان مردم پاكستان مي توان به خانه تكاني و يا به عبارتي پاكيزه كردن خانه و كاشانه و پوشيدن لباس و تهيه نمودن انواع شيريي مثل ( لدو ) گلاب حامن، رس ملائي ، كيك ، برفي ، شكرپاره، كريم رول، سوهن حلوا، و همچنين پختن غذاهاي معروف اين ايام و عيدي دادن و گرفتن و ديد و بازديد اقوام اشاره نمود.
در ايام نوروز مردم پاكستان از گفتار نا مناسب پرهيز نموده و با نواختن و نوازش يكديگر با احترام و اخلاص يكديگر را نام مي برند. همچنين سرودن اشعار نوروزي به زبان هاي اردو، دري و عربي در اين ايام مرسوم است كه بيشتر در قالب قصيده و غزل بيان مي شود.
پاكستاني ها بر اين باورند كه مقصد نوروز، اميدواري و در امن و صلح و آشتي نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانيت است تا آنجا كه آزادي و آزادگي، خوشبختي و كاميابي، محبت و دوستي و برادري و برابري همچون بوي خوش گلهاي بهاري در دل و جان مردمان جايگزين مي گردد.

نوروز در افغانستان

نوروز در افغانستان يا به عبارتي در بلخ و مركز آن مزار شريف هنوز به همان فر و شكوه پيشين بركزار مي شود. در روزهاي اول سال همه دشت هاي بلخ وديوار و پشت بام هاي گلي آن پر از گل سرخ مي شود گويي بلخ سبدي از گل سرخ است يا به عبارتي مانند اجاق بزرگي كه در آن لاله مي سوزد اين گل فقط در بلخ به وفور و كثرت مي رويد و از اين رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به يك معني به كار مي رود. در اولين روز عيد نوروز علم مبارك علي ( علیه السلام ) با مراسم خاص و با شكوهي در صبح آن روز برافراشته مي شود. با افراشته شدن آن جشن نوروز نيز رسما" آغاز مي شود و تا چهل شبانه روز ادامه مي يابد و در اين چهل شبانه روز حاجتمندان و بيماران براي شفا در پاي اين علم مقدس به چله مي نشينند. گفته شده بسياري از بيماران لاعلاج در زير همين علم شفا يافته اند. مردم اين سرزمين بر اين باورند كه اگر بر افراشته شدن علم به آرامي و بدون لرزش و توقف از زمين بلند شود سالي كه در پيش است نيكو و ميمون است. از آيين و رسم نوروزي در سرزمين بلخ مي توان به شستشوي فرش هاي خانه و زدودن گرد و غبار پيش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبيل بزكشي، شتر جنگي، شتر سواري، قوچ جنگي و كشتي خاص اين منطقه اشاره نمود. نوروز در تركيه عثمانيان يا مردم تركيه امروز عيد نوروز را به عنوان يكي از معدود ايام جشن مي گرفتند. در اين روز حكيم باشي معجون مخصوصي كه ( نوروزيه ) ناميده مي شد جهت پادشاهان و درباريان تهيه مي نمود كه گفته شده است اين معجون از چهل نوع ماده مخصوص تهيه مي شده است كه شفابخش بسياري از بيماري ها و دردها بوده و باعث افزايش قدرت بدني مي شده است. مردم اين سرزمين نوروز را آغاز بهار طبيعت و شروع تجديد حيات و طراوت در جهان و برخي روز مقدس در مقابل شب قدر و شب برائت و برخي عامل اتحاد و همبستگي و حتي آن را سالروز تولد حضرت علي ( علیه السلام ) و تعيين ايشان به خلافت و سالروز ازدواج ايشان با حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) دانسته اند . قابل ذكر است نوروز تا نخستين سال هاي جمهوريت در ميان تركان پايدار ماند و سپس رفته رفته اهميت پيشين خود را از دست داد و فقط در پاره اي از مناطق شمال رسم وآيين نوروز موجوديت خود را حفظ كرده است.

چراغ راه

الف ـ نوروز از ديدگاه امام خمينى رحمت ‏الله علیه
نوروزِ تكامل
همين‏طور كه سال، تجديد مى‏شود، بايد تجديدى هم در اشخاص، يك تحول هم در ارواح و اشخاص پيدا بشود... اميدوارم كه اين سال نو، يك سال فرح و انبساطى براى ملت باشد. همه چيز نو بشود؛ اخلاق نو بشود. اعمال، نو بشود.
اين تقليب قلوب كه قلب‏ها از آمال دنيوى و از چيزهايى كه در طبيعت است بريده شود و به حق تعالى پيوسته بشود و بصيرت‏ها روشن بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسيله بصيرت بفهمند، در ملت ما بحمداللّه تا حدود چشم‏گيرى حاصل شده است.
مبارك باشد اين روز جديد و اين سال نو بر همه كسانى كه قدرت ايمانشان به رشد رسيده است و اميد است به حدّ اعلاى رشد برسد.
سالى دور از تجمل‏پرستى
آن روزى كه دولت ما توجه به «كاخ» پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم.
زدن رنگ خدايى به كارها
... و من اميدوارم كه ملت ايران و همه مسلمانان دنيا يك تحوّلى پيدا كنند در اين سال نو كه براى خدا كار كنند؛ براى سلطه خودشان نباشد، براى پيروزى خودشان نباشد، براى هواهاى نفسانى نباشد. و خداوند ان‏شاءاللّه همه را توفيق بدهد كه در راه خداى تبارك و تعالى مجاهدت كنند و ان‏شاءاللّه اين روز بر همه مبارك باشد و خداوند همه مسلمين را با هم متفق كند در مقابل كفر جهانى.
ب ـ نوروز از ديدگاه مقام معظم رهبرى
اتفاقى نو از جانب انسان
آن روزى كه رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، اميرالمؤمنين على عليه‏السلام را به خلافت منصوب كرد، آن روز، نوروز بود. يا در روايت ديگر، آن روزى كه دجّال در آخرالزمان، به دست حضرت مهدى (ارواحنا فداه) به قتل برسد، آن روز، نوروز است. يا حتى در بعضى از روايات آمده، آن روزى كه آدم هبوط كرد، آن روز، نوروز بود. نوروز، يعنى روزى نو در تاريخ بشر و حالتى نو در زندگى انسان‏ها... نوروز، يعنى روزى كه شما با عمل خودتان، با حادثه‏اى كه اتفاق مى‏افتد، آن را نو مى‏كنيد... نوروز به حسب طبيعت، نوروز است؛ جنبه انسانى قضيه هم به دست ماست كه آن را نوروز كنيم.
اهتمام‏ورزى براى تحول
تحويل هر سال جديد شمسى ـ كه با نوعى تحول در عالم طبيعت مصادف مى‏باشد ـ فرصتى است تا انسان به تحول درونى و اصلاح امور روحى و معنوى و فكرى و مادى خود بپردازد. اين دعاى شريفى كه به ما تعليم داده‏اند، تا در آغاز سال بخوانيم، درس همين تحول است. در اين دعا، از خداى متعال درخواست مى‏كنيم كه در حال و وضعيت روحى و نفسانى ما، تحول و دگرگونى مباركى را ايجاد كند. ايجاد تحول كار خداست؛ امّا ما موظفيم كه براى اين تحول در درون و در زندگى خود و در جهان، اقدام و تلاش كنيم و همت بگماريم.
...
نوروز، يعنى روز نو. در روايات ما - بخصوص همان روايت معروف «معلى‌بن‌خنيس» - به اين نكته توجه شده است. معلى‌بن‌خنيس كه يكى از روات برجسته‌ى اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصيتهاى برجسته و صاحب راز خاندان پيغمبر محسوب مى‌شود. او در كنار امام صادق عليه الصلاة والسلام زندگى خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسيده است. معلى‌بن‌خنيس - با اين خصوصيات - خدمت حضرت مى‌رود؛ اتفاقا روز «نوروز» بوده است - در تعبيرات عربى، «نوروز» را تعريب مى‌كنند و «نيروز» مى‌گويند حضرت به او مى‌فرمايند : «أتدرى ما النيروز؟» آيا مى‌دانى نوروز چيست؟
بعضى خيال مى‌كنند كه حضرت در اين روايت، تاريخ بيان كرده است! كه در اين روز، هبوط آدم اتفاق افتاد، قضيه‌ى نوح اتفاق افتاد، ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام اتفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از اين روايت، اين نيست. من اين طور مى‌فهمم كه حضرت، «روز نو» را معنا مى‌كنند. منظور اين است: امروز را كه مردم، «نوروز» گذاشته‌اند، يعنى روز نو! روز نو يعنى چه؟ همه‌ى روزهاى خدا مثل هم است؛ كدام روز مى‌تواند «نو» باشد؟
شرط دارد. روزى كه در آن اتفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. روزى كه شما در آن بتوانيد اتفاق بزرگى را محقق كنيد، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال مى‌زنند و مى‌فرمايند: آن روزى كه جناب آدم و حوا، پا بر روى زمين گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى آدم و نوع بشر، روز نويى بود. روزى كه حضرت نوح - بعد از توفان عالمگير - كشتى خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نويى است و داستان تازه‌اى در زندگى بشر آغاز شده است. روزى كه قرآن بر پيغمبر نازل شد، روز نويى براى بشريت است - حقيقت قضيه همين است؛ روزى كه قرآن براى بشر نازل مى‌شود، مقطعى در تاريخ است كه براى انسانها روز نو است - روزى هم كه اميرالمؤمنين عليه‌السلام به ولايت انتخاب شد، روز نو است... (30)
...
من مايلم جوانان عزيز، بخصوص فرزانگان، به اين مطلب، درست توجه كنند كه اسلام در برخورد با پديده‌هايى كه از كشورها و از ملتهاى ديگر، يا از دوره‌هاى قبل به آن رسيده است، يك برخورد حكمت‌آميز و همراه با دقت و نگاهى همه‌جانبه دارد. هر چيزى كه قابل اين است تا محتواى صحيح پيدا كند، اسلام آن را مى‌گيرد، به آن جهت و محتواى صحيح مى‌دهد و در دسترس مردم مى‌گذارد. مثلا بعضى از همين مراسم حج، مثل طواف، سعى و قربانى كردن، از قبل از اسلام بود. اسلام، اين مراسم را گرفت، محتواى شرك‌آلود، مادى و غلط را از آن خارج كرد و محتواى توحيدى به آن داد؛ آن را درك كرد و به صورت يك درس، به مردم برگرداند. كار خيلى عجيب و مهمى است. در باب عيد نوروز و مراسم سنتى قديمى هم همين‌طور؛ اسلام، عيد نوروز را گرفت، محتواى انسانى و اسلامى و معنوى به آن داد و به مردم برگرداند. اول سال تحويل، شما به دستور اسلام با خدا رابطه برقرار مى‌كنيد و مى‌گوييد: «يا مقلب القلوب و الابصار. يا مدبر الليل والنهار. يا محول الحول و الاحوال»؛ اى كسى كه گردش زمين و آسمان، گردش دلها و چشمها و گردش روزگاران به دست توست، اين گردش قراردادى سال را هم براى ما با بركت و مبارك قرار بده؛ «حول حالنا الى احسن الحال».
ببينيد، نوروز و تحويل سال - رفتن از يك سال به سال ديگر - يك محتواى معنوى پيدا كرد. مردم را توصيه مى‌كند: «اغتسل و البس و انظف ثيابك»؛ غسل كنيد، خود را شستشو دهيد و تميزترين لباسها را - البته صحبتى از لباس نو نيست؛ صحبت از لباس تميز است - بپوشيد، به ديدن يكديگر برويد؛ صله‌ى رحم كنيد، دلهايتان را شاد كنيد، به خودتان اميد بدهيد و با رويش طبيعت، يك رويش معنوى در دل خودتان به وجود آوريد. برخورد با عيد نوروز اين است؛ لذا ما ايرانيها عيد نوروز را دوست مى‌داريم و آن را جشن مى‌گيريم. اما جشن ما يك جشن سالم است. اسلام با هر كدام از مراسم قديمى كه برخورد مى‌كند، اين‌طور برخورد مى‌كند. البته بعضى از مراسم هست كه قابل اصلاح نيست. مثلا اسلام درباره‌ى مراسم خرافى از روى آتش پريدن، حرفى ندارد و تأييد نمى‌كند؛ اما هيچ اشكالى نمى‌بيند كه مردم - فرض بفرماييد - در مناسبتى از مناسبتهاى عيد، به فضاى باز بروند، با سبزه و طبيعت و صحرا، ديدارى تازه كنند، خود و طبيعت را با يكديگر نزديك كنند و لذت صحيح و سالم ببرند. مانعى ندارد...(31)

پي نوشت :

25. دکتر برومند سعيد جواد نوروز جمشيد ص 326
26.
همان ص 328
27.
همان327
28.
رضى هاشم ، دانشنامه ايران باستان ج 1 صص 40و339
29.
آموزگار ژاله ، کلک بهمن واسفند 1370 ش 24-23 دانشنامه مزديسنا تاليف دکتر جهانگير اوشيدري
30.
بیانات مقام معظم رهبری در صحن مطهر حضرت ثامن الحجج ( علیه السلام)1/1/1377
31.
بیانات مقام معظم رهبری در صحن مطهر حضرت ثامن الحجج ( علیه السلام) 1/1/1378

منابع:

1..پایگاه حوزه
2.
نوروز در گستره جغرافيا، قربانعلي سولقاني
3.
پایگاه اطلاعات و مدارك علمي ايران
4.
نوروز چه روزيست؟ سيد محمد باقر آيت ميردامادى‏
5.
نوروز در آينه روايات، محمد رضا ضميري
6.
پایگاه رشد
7.
مفاتيح الجنان
8.
فلسفه معنوی نوروز، محمود لطیفی
9.
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
10.
پایگاه بلاغ

به امید دیداری دوباری

باتشکر - مدیریت وبلاگ

امیر سجاد قدم زاده

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : سه شنبه 24 اسفند 1395
زمان : 7:30 بعد از ظهر
استاد محمود فرشچیان !!!


محمود فرشچیان

محمود فرشچیان (زادهٔ ۴ بهمن ۱۳۰۸ در اصفهان) نقاش بزرگ ایران است. بسیاری از آثار وی توسط وزیران امور خارجهٔ ایران (دکتر کمال خرازی و دکتر محمدجواد ظریف) به عنوان هدیه به سفرا و وزرای کشورهای خارجی اهدا شده است.[۱]

فرشچیان در کنار فتحعلی واشقانی در بازدید از نمایشگاه واشقانی

زندگی

پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود با دیدن استعداد فرزندش، وی را به کارگاه نقاشی استاد حاج میرزا آقا امامی برد. فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و دانش‌ آموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعهٔ آثار هنرمندان غربی در موزه‌ها پرداخت. بنا بر گفته وی در موزه‌های اروپا، اول کسی بود که وارد موزه می‌شد با بسته‌ای از کتاب و قلم، و در نهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج می‌شد.

پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد. محمود فرشچیان، هم اکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهای دوره‌ای و فصلی به ایران دارد.

فیلم مستندی نیز با عنوان عشق‌پرداز به کارگردانی محمد هادی کاویانی، با حضور عزت الله انتظامی، پرویز پورحسینی و با صدای زیبا بروفه در نکوداشت او ساخته شده‌است که در آیین رونمایی کتاب پنجم استاد به نمایش در آمد.[۲] فرزندان استاد فرشچیان به نام‌های دکتر علی مراد فرشچیان و لیلا فرشچیان و فاطمه فرشچیان هستند. دکتر علی مراد فرشچیان در ایالت فلوریدا آمریکا مشغول طبابت می‌باشد و لیلا تحلیلگر رفتار در ایالت نیوجرسی ساکن است.[۳]

سبک

موزه استاد فرشچیان، کاخ سعدآباد، تهران

فرشچیان بنیان‌گذار مکتب خود در نقاشی ایرانی، که پایبند به شکل کلاسیک همراه با استفاده از تکنیک‌های جدید برای توسعه دامنه نقاشی ایرانی است. او به این شکل هنر زندگی جدیدی بخشید و آن را از رابطه همزیستی تاریخ با شعر و ادبیات تغذیه کرد، برای آنکه استقلالی به این هنر بدهد که قبلاً آن را نداشت. نقاشی‌های قدرتمند و نوآورانه او پویا و گسترده و پر از جنب و جوش هستند، با تلفیقی جذاب از سنتی و مدرن، که ترکیبات سبک منحصر به فرد او در نقاشی هستند. برخی از توانایی‌های او احساس فوق‌العاده خلاقیت، نقوش محرک، خلقت فضای‌های گرد، خطوط نرم و قدرتمند، و خلقت رنگ‌های مواج هستند. آثار استاد فرشچیان یک ترکیب دل‌انگیز از هر دو اصالت و نوآوری است. آثارهای او از شعر کلاسیک، ادبیات، قرآن، کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان، و همچنین تخیل عمیق خود را پرورش یافته است.[۴] استاد فرشچیان نقش مهمی در معرفی هنر ایران به صحنه بین‌المللی هنر ایفا کرده است. او دعوت شد تا در دانشگاه‌های متعدد و مؤسسات هنری صحبت کند. شش کتاب و مقالات متعددی در مورد آثار وی منتشر شده‌است.[۵]

فرشچیان و مولانا

تابلوی «شمس و مولانا» ی فرشچیان از یکی از اشعار مولانا الهام گرفته شده است. رنگ‌های خاصی در نقاشی استفاده شده است تا ارتباط عرفانی و معنوی که بین مولوی و شمس وجود داشته را برجسته کند.[۶]

کتاب‌ها

برخی آثار

تابلو عصر عاشورا

  • «ضامن آهو»: طرحی از شمایل امام رضا
  • «پنجمین روز آفرینش»: در این تابلو همهٔ مخلوقات زمینی و آسمانی به ستایش پروردگار مشغول‌اند.
  • «عصر عاشورا»: فرشچیان در مورد نحوه طراحی این اثر می‌گوید:

«سه سال پیش از انقلاب روز عاشورا مادرم مرا نصیحت کرد و گفت: به روضه گوش کن تا چند کلمه حرف حساب بشنوی؛ و من با ایشان گفتم: من اول در اتاقم کاری دارم بعد خواهم رفت. حال عجیبی به من دست داد. وارد اتاق شدم، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم تابلویی شد که الآن هست بدون هیچ تغییری». این اثر توسط او به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد.

  • طراحی پنجمین ضریح حرم امام رضا
  • آخرین تابلوی او «ستایش» است که به گفته وی این تابلو برداشتی از مفهوم آیه 'یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ' است.
  • آخرین و پنجمین جلد از کتاب آثار محمود فرشچیان شامل تازه‌ترین آثار این هنرمند از سوی انتشارات گویا شامل ۱۵۰ اثر نگارگری و طراحی از تازه‌ترین آثار محمود فرشچیان در ۲۵۸ صفحه رنگی با کاغذ گلاسه در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است. ناصر میرباقری ناشر این کتاب دربارهٔ ویژگی‌های این کتاب گفته‌است که این کتاب در قطع رحلی سلطانی در ۸ رنگ، در جلدهای مختلف چرمی، گالینکور با قاب مخصوص به خود روانه بازار شده که برای اولین بار در کتاب‌های آثار فرشچیان از رنگ متالیک نیز استفاده شده است[۷]
  • آثار آسمان چهارم و شام غریبان استاد محمود فرشچیان روز یکشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد رونمایی شد.[۸]

منتخبی از جوایز

  • ۱۳۷۹: انضمام نام هنرمند در فهرست روشنفکران قرن بیست و یکم
  • ۱۳۷۴: مدال طلای جشنواره بین‌المللی هنر، آمریکا
  • ۱۳۷۲: نشان درجه یک هنر
  • ۱۳۶۴: تندیس طلایی اسکار ایتالیا
  • ۱۳۶۳: نشان هنر نخل طلایی ایتالیا
  • ۱۳۶۳: تندیس طلایی اروپایی هنر، ایتالیا
  • ۱۳۶۲: دیپلم آکادمیک اروپا، آکادمی اروپا، ایتالیا
  • ۱۳۶۱: دیپلم لیاقت دانشگاه هنر، ایتالیا
  • ۱۳۶۰: مدال طلای آکادمی هنر و کار، ایتالیا
  • ۱۳۵۲: جایزهٔ اول وزارت فرهنگ و هنر، ایران
  • ۱۳۳۷: مدال طلای جشنوارهٔ بین‌المللی هنر، بلژیک
  • ۱۳۳۱: مدال طلای هنر نظامی، ایران

 

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:38 قبل از ظهر
انتقال پیام در زمان گذشته ؟؟!!


چگونگی انتفال پیام در زمان های گذشته...

در دوران داریوش کبیربرجهایی در سر تا سر پادشاهی هخامنشی ساخته شد که در آنها در این برجها سوراخهاییوجود داشت که شبها در آنها آتش افروجته می شد وبا بستن و باز کردن سوراخها و قطع ووصل روشنایی به برجهای همسایه علامت وخبر میرساندند . در این برجها دو نوع آتش یکیسفید و دیگری قرمز روشن میشد میتوان حدس زد که این علاعم به صورت خط ونقطه (درتلگراف)یا صفر و یک (کامپیوتر)کار برد داشته است به علت گستردگی وتنوع زبانی درحکومت داریوش در جریان انتقال یک پیام از تخت جمشیدتا یکی از نقاط مرزی کشورمخابره کنندگانی با زبانهای مختلف در بالای برجها قرار می گرفتند. احتمال دارداختراع خط 36 حرفی میخی (میخی فارسی باستان)به فرمان داریوش رخ داده باشد نخستینکتیبه ای که به این خط نوشته شده کتیبه بیستون است یکی از موارد جالب این خط وجودکوتاه نوشت در آن است .
مک لوهان معتقد است الفبای آوایی وسیله ای تکنیکی برای جدا کردنکلام،صداوحرکات از وجود انسان به هنگام خواندن یک معنی است که توجه بر روی حسبینایی متمرکز میشود و حواس دیگر غیر فعال می شود خط 36 حرفی داریوش همین خصلتهارا دارا بوده وقدرت انتقال انسان را از قبیله به حوزه غیر قبیله ای داشته است . ازاین برجها پس از سقوط هخامنشیان نیز استفازه میشده است حتی در دوره خلفای عباسیخطوط جدیدی در مسیر مکه تا بغداد ایجاد شد که به صورت مناره بودند .


کتیبه بیستون در گذشته های دورکنار راهی قرار داشت که از کنارکارکمیش در مصر شروع میشد و پس از عبور از بابل در بین النهرین به کنار دیواره کوهبیستون رسیده پس از همدان تا درهً کابل و از آنجا در امتداد رود سند تا درهً سندادامه داشت .در حقیقت این روزنامهً سنگی در کنار یک شاهراه بوده است روزنامه ای کهنسبتها در آن با نسبتهای طول و عرض روزنامه های امروزی مشابهت دارد با این تفاوتکه این روزنامه را به جای طول باید از عرض خواند در نیمه اول صفحه یک تصویر خبریچهار ستونی طراحی شده است در سمت راست سه ستون ودر چپ دو ستون مطلب است زیر تصویرنیز یک ستون مطلب چیده شده است البته به سه زبان عیلامی ،بابلی و پارسی .


کتیبه های سنگی در دانش ارتباطات مفهوم خاصی دارند؛ مک لوهان میگوید:رسانه های سنگی و سخت چون سنگ و لوح در واقع میتوانند زمان را حفط کنند چرا کهپایه ومحمل محکمی برای نوشته محسوب میشوند و با آنکه بیش از حد سرد هستند میتواننددوره های گوناگون را به هم پیوند دهند بر خلاف سنگ ولوح کاغذ را میتوان رسانه گرمدر نظر گرفت که فضا را به گونه خطی وافقی طی میکند و میتواند امپراتوریهای سیاسیوتنوعات مختلف را حفظ کند وبه طریقی آنها را به هم مربوط کند داریوش با کپی کردنمتن کتیبه بر روی کاغذ و انتقال آن به وسیله پیک از هر دو خصلت استفاده کرد .
متن بیستون سخنرانی مردی است که می خواهد بامخاطبانی در تمامی طولتاریخ سخن بگوید :من داریوش ،پادشاه بزرگ ،پادشاه ایران ،پادشاه کشورها،پسرویشتاسب ،نوهً آرشام هخامنشی هستم بقیهً متن به صورت سوم شخص است داریوش شاهمیگوید :.... این آغازهای تکراری سبب شده که مرز سطرها و پاراگرافها کاملاٌ جدا ازهم دیده شود مک لوهان این خصلت را نشانهً خروج از کهکشان شفاهی دانسته و آن را درآثار شکسپیر دیده است .
محتوای رونامهً بیستون پروپاگاندای ژرفی مبتنی بر طرد دشمن خارجی،تلاش برای دستیابی به اقتصادی سالم و طرد دروغ است او میگوید اهورامزدا مرا یاریکرده سبک پروپاگاندای داریوش فراگردی است تحت تاً ثیر زمینهً تاریخی ـ اجتماعی کهمیراثی را ایجاد کرده که هم بر انگیزشهای پروپاگاندیست و هم بر شیوهً ارتباطی اوتاًثیر می گذارد .
در منابع تورات آمده است که هخامنشیان برای هر ایالتی با خط آن ایالتو برای هر ملتی با زبان همان ملت چیز مینوشتند .


در دورهً داریوش مهمترین عنصر گریز از مرکز،تنوع زبان و مهمترین عنصرتمرکز گرا پول مشترک بوده است . پول مشترک سوای جنبه های اقتصادی آن از نظرارتباطی دارای اهمیت است زیرا گر چه پیام تصویری و مکتوب روی سکه ها بسیار کوتاهاست بالا بودن تیراژسبب میشود که نقش پیام رسانی سکه بالا باشد . ادعا میشود که دردورهً داریوش نوعی روزنامه بر روی الواح گلی منتشر میشده است .
قبل از داریوش کورش نیزدست به ابداعات ارتباطی زده بود مورخان او رابنیان گذار پست در ایران میدانند به دستور او میان پاسارگاد و دریای اژه 111ایستگاه اسبی دایر شده بود با رابطه ای منظم وداعمی بین پایتخت و متصرفات .

c c c

اسکندر پس از فتح استخردستور داد تمام کتیبه ها را منهدم کنند وتمامنسخه ها و مطالب علمی را به یونانی ترجمه کرده و آنچه را به فارسی بود بسوزانند.


فصل سوم : تکثیر پیام
مانی پسر فتق منتسب به اشکانیان بود بعد از روی کار آمدن ساسانیانآنها به مداین کوچ کردند پدر او به فرقه ای مذهبی به نام مغتثله پیوست و او را نیزبا خود برد. مانی ادعا میکند که در سن دوازده سالگی وحی بر او نازل شده و به اوگفته که از مغتثله خارج شود او در سن 24 سالگی ادعای پیامبری کرد مانی آغازگرتکثیر پیامهای واحد در تیراژبالا وبا توزیع گسترده در جهان بوده است .او تمام طولزندگی خود را در سفر بود و پیامهای خود را به صورت مکتوب و مصور انتقال میداد مانیگروههای مذهبی خود را که متشکل از دبیران ،کتاب نگاران،منشیان واحتمالاٌنقاشان بودرا به نقاط مختلف اعزام میکرد او کتابهای خود را با تصاویر وخطهای زیبا می آراستبدین گونه هم جلب توجه میکرد و هم مطالب مشکل دین خودرا آسان نشان میداد وهمبیسوادان براحتی مطالب او را میفهمیدند .
دکتر محسنیان راد معتقد است مانی مخترع اولین شیوه چاپ است او برایتکثیر مطالب دین خود به چاپ نیازمند بود مطالب او احتمالاٌ بر روی سنگ حک، سپس بادوده آغشته و مکرراٌاستفاده میشد مدارکی در دست است که نشان میدهد مانویانی که بهچین مهاجرت کرده بودند از فن چاپ و کلیشه استفاده میکردند. آنها موعظه گرانی بسیارخوب و تعلیم دهنده های ساده گویی بودند در متون پیدا شده مانویان نورقان شعرفراوان به دست آمده است عاقبت اودر سن احتمالاٌ56 سالگی مورد غضب بهرام ساسانیقرار گرفت وبه صلیب کشیده شد از آن پس هیچ کس حق نداشت در مورد کیش مانی حرفی بزندتمام کتابها و آثار مانویان سوزانده شد به همین دلیل اکنون هیچ سندعینی در ایرانبرای اثبات وجود چاپ درزمان مانی در دست نداریم. مانویان همچنین مورد غضببوداییان،مسیحیان و پادشاهان وقت خویش قرار گرفتند پیروانشان کشته و اثارشانسوزانده شد.

اما شرایط ارتباطی در دوران ساسانیان:مانی را می توان تواناترینسازمان دهنده پروپاگاندا و تبلیغات مسلکی و همچنین بزرگترین سازمان دهندهتکثیرمکتوب پیام تا آن دوران دانست .
در دوره ساسانیان یکی از سنتهای رایج،ثبت رویدادهای مهم بود که قطعاٌبیش از آنکه هدف تکثیر پیام باشد آرشیو آن مد نظر بوده است در دربار ساسانی،روزنامه ای شبیه اکتادیورنا (رویدادهای روز)که در دهه 50 قبل از میلاد در روممنتشر میشد تهیه و میان مقامات روحانی و نظامی توزیع میشد .بنیان گذار سلسلهًساسانیان برای جبران تاًثیر حمله اسکندر به کتابهای مربوط به دوران هخامنشیاندستور تکثیر دستی نسخ نایاب را داد .

به طور كلي در مباحث مربوط به دوران باستان، آنچه بيش از همه ميتواند مورد استناد و اطمينان آور باشد، آثار به جا مانده از آن دوران است. تماميكساني كه مدعي وجود اين «شبكه اطلاع رساني»اند بايد بتوانند آثار آن را به همگاننشان دهند. در كتاب حاضر با اتكا به برخي «نقل قول ها از منابع ديگر» وجود چنينشبكه اي مطرح و بلكه اثبات گرديده است. به عنوان نمونه: «منابع مي گويند اين برجها از دو مبدأ، يكي ايستگاه شوش و ديگري ايستگاه همدان، به اطراف كشور و با فاصلههاي منظم در مناطقي كه تپه هاي طبيعي وجود داشت، كشيده شده بود و در نقاط ديگر كهكوه و تل هاي طبيعي يافت نمي شد، از برج استفاده مي كردند.»(ص84) اما هيچ نقشه ونشانه اي عيني از «خط سير» اين برجها كه دال بر وجود يك شبكه ارتباطي باشد به دستداده نشده است؛ زيرا چنين نشانه هايي وجود ندارد و تنها معدودي برج با معماري هايمتفاوت و به صورت بسيار پراكنده در گوشه و كنار سرزمين ايران هست كه بر مبناي آنهانمي توان وجود هزاران كيلومتر شبكه ارتباطي و اطلاع رساني نوري را به اثباترسانيد. اين مقدار آثار و شواهد و قرائن حداكثر مي توانند بيانگر آن باشند كه اينبرج ها در پاره اي مراسم مذهبي يا براي ديده باني يا ارسال علائم هشدار دهنده درمحدوده اي خاص- و نه به صورت شبكه انتقال پيام- كاربرد داشته اند. حتي اگر گزارشمورد نظر نويسنده محترم را در مورد منطقه روستاي قره قوزي در 15 كيلومتري شهركلاله در استان گلستان كه حكايت از وجود «مجموعه اي بسيار عجيب، مركب از صدهامناره سنگي... كه همگي آنها بر قله ها و خط الرأس كوه ها قرار دارند» در نظر داشتهباشيم، باز نمي توان از اين مجموعه تعبير به شبكه انتقال پيام كرد، زيرا همان گونهكه نويسنده خود توضيح مي دهد و در تصوير 6/2 صفحه 98 نيز كاملاً مشخص است، فاصلهاين برجها از يكديگر به اندازه اي كوتاه است كه نظريه بهره گيري از آنها را براياين منظور منتفي مي كند. در واقع تجمع «صدها مناره سنگي» در يك منطقه روستايي، بههيچ وجه نمي تواند بيانگر يك خط انتقال پيام باشد؛ لذا بايد در مورد فلسفه وجوديآنها، گمانه هاي ديگري را مد نظر داشت.

يكي از فرضيات جالبي كه دكتر محسنيان راد در مورد نحوه انتقال پياماز طريق برج هاي مزبور مطرح مي سازد بهره گيري از نوعي الفبا يا كد مشابه مورس درآن دوران است و به اين ترتيب راهي براي انتقال «پيام هاي كوتاه و متنوع» فراهممي¬آيد. اما ايشان خود به پاره اي از مسائل و مشكلات موجود در اين زمينه، از جملهوجود اقوام با زبانهاي گوناگون در سرزمين وسيع و چند مليتي ايران دوران داريوشواقف است.(ص88) با اين وجود براي آن كه فرضيه مزبور در همان ابتداي مطرح شدن،ابطال نگردد ايشان چنين فرضي را مطرح مي سازد كه «... كافي بود كه دريافت كنندهبرج مقابل، علائم دريافتي را بر روي پاپيروس ضبط و پس از پايان دريافت علائم، حتيبدون آن كه مفهوم آن ها را بداند، عيناً براي برج بعدي تكرار مي كرد.»(ص88) امااين نتيجه گيري نه تنها گره گشا نيست بلكه خود گره محكمي بر اين مسئله مي زند: اگرمسئولان برجهاي مزبور مفهوم پيام دريافتي را نمي دانستند، چگونه درمي يافتند كهبايد اين پيام را به دست حاكم محلي خود برسانند يا آن را به برج بعدي منتقلنمايند؟ به هر حال پيام مزبور تا كجا مي بايست منتقل شود و گيرنده نهايي آن چگونهمشخص مي شد؟ از طرفي اگر مشكل وجود زبانهاي مختلف را در مناطق مختلف امپراتوريهخامنشي در نظر داشته باشيم، و در كنار آن برخي مشكلات ديگر را نيز مورد توجه قراردهيم، آن گاه انتقال پيام از طريق «انتقال علائم صوتي» (ص188) به گونه¬اي كهنويسنده محترم آن را با استناد به برخي منابع عنوان مي¬دارد؛ «بريان به نقل ازهرودوت مي¬نويسد كه جوانان پارس را براي تقويت صدا، ريه¬ها و سينه¬هايشان تمرينمي¬دادند.»(ص189)؛ با غوامض بسياري مواجه مي¬گردد. اگر حداكثر برد صداي انسان رابا گشاده دستي فراوان پانصد متر فرض كنيم، براي انتقال يك پيام در يك مسير دويستكيلومتري، به چهارصد نفر نيرو نياز خواهد بود كه در دشت و بيابان و كوه و جنگلمستقر شوند. گذشته از چگونگي تداركات و پشتيباني اين افراد و هزينه اقتصادي آن وفارغ از اختلاف زبان و گويش در مناطق مختلف، وجود احتمال بسيار بالا در خطاي سامعهبويژه در فواصل طولاني، بي آنكه شنونده خود متوجه خطا شود، اين پيامد را در انتقالصوتي پيام به دنبال دارد كه چه بسا محتواي پيام در طول مسير به دليل اشتباهاتي كهدر دريافت و فهم آن توسط نفرات روي مي¬دهد، بكلي دگرگون شود. بنابراين بايد گفت دراين زمينه نيز بايد به كاركرد كاملاً محدود و موردي اين نحوه انتقال پيام بويژه ازطريق صداي انسان قائل باشيم.

استناد به منابع يوناني نيز نمي تواند برهان قاطعي بر وجود اين قبيل«شبكه پيام رساني» در عرصه امپراتوري داريوش به حساب آيد، چرا كه بحثهاي فراوانيپيرامون صحت و سقم بسياري از مطالب مندرج در آنها و حتي اصالت برخي از اين منابعوجود دارد. با اين همه اگر نكته نقل شده از «منابع يوناني» را مبني بر اين كه «آتشاز منتهي¬اليه [سرزمين] شاهنشاهي تا شوش و اكباتان پي درپي افروخته مي شد. اينسازماندهي چنان كامل بود كه شاه بزرگ از هر چيز تازه اي كه در آسيا روي مي داد،همان روز مطلع مي شد»(ص84) بپذيريم، بلافاصله فرضيه كهكشان انحصاري دارماني برايانسان ايراني زير سؤال مي رود. آيا يونانياني كه در آن دوران جزو ملل متمدن بهشمار مي رفتند و حتي به گفته بريان «براي اين فن نام پيرستيك را انتخاب كردهبودند»(ص84) با مشاهده اين فن و ميزان كارآيي آن، قادر نبودند بلافاصله آن را بهكار گيرند؟ بي شك طرح ادعاي عدم توانايي يوناني ها براي فهم و جذب اين تكنولوژي،به حدي آغشته به تعصبات ملي خواهد بود كه نمي توان آن را پذيرفت؛ بنابراين راهي جزاين باقي نمي ماند كه اگر قائل به وجود چنين فن آوري اي در ايران باشيم با توجه بهكارآمدي بالاي آن و اطلاع يوناني ها از اين مسئله، همزمان يا با فاصله زماني بسياركوتاهي، بايد يونانيان را نيز بهره مند از آن بدانيم. اگر اين فرض را بپذيريم،نخستين پيامد آن نفي انحصاري بودن كهكشان دارماني براي انسان ايراني است و اين كهانسان يوناني نيز در فاصله ميان دو كهكشان شفاهي و گوتنبرگ، كهكشان ديگري را بههمان كيفيت كهكشان دارماني درك كرده است. بنابراين فرضيه اصلي نويسنده محترم ابطالمي گردد.

البته اگر اندكي درباره موضوع فوق تأمل كنيم، دو مسئله جدي پيش رويما قرار مي گيرد. اگر يونانيان از شبكه اطلاع رساني نوري در حوالي همان دوران بهرهمي گرفتند اولاً بايد در «منابع يوناني» علاوه بر اشاره به وجود اين شبكه درامپراتوري ايران، به طريق اولي به وجود آن در امپراتوري يونان نيز تصريح مي شد،ثانياً آثار برج هاي خبررساني نوري در آن مناطق نيز مشاهده مي گرديد. حال اگرهيچيك از اين موارد موجود نيست و چنين نتيجه مي دهد كه در يونان از اين فن آوريارتباطي بهره گرفته نمي شده است، پس ناگزير بايد نبود اين فن آوري را در ايران نيزبپذيريم، چرا كه با توجه به مرتبت يوناني ها در علوم عقلي و نيز فنون نظامي ومملكت داري در آن دوران و از سوي ديگر رقابتها و جنگهاي طويل المدت شان باايرانيان- كه نياز آنها را به فنون ارتباطي كارآمد و سريع صدچندان مي ساخت- نميتوان دليل قانع كننده اي براي عدم به كارگيري اين فن از سوي آنان اقامه كرد.
اگر كهكشان دارماني را به گفته نويسنده محترم تركيبي از دو واژه«داريوش» و «ماني» به حساب آوريم، مي توان پنداشت كه هدف ايشان از توقف در كناركتيبه بيستون و ارائه توضيحات مفصل دربارة آن، بايد بيان دوراني تازه يا به تعبيرديگر شروع فصل جديدي در سير تحول ارتباطات در ايران باشد كه نويسنده محترم آن را«كهكشان دارماني» ناميده است. اما سؤال اينجاست كه چه اتفاق جديد يا ابداع واختراع خاصي در اين دوره صورت گرفته است كه بر مبناي آن مي توان خلق يك كهكشانجديد و ورود انسان ايراني به آن را اعلام داشت؟ اگر از هر يك از دو جنبه «مشخصاتفني» يا «فعاليتهاي پروپاگاندايي» (تبليغات سياسي- مسلكي) به اين قضيه نگاه كنيم،سابقه آن - چه در محدوده سرزميني ايران و چه در ديگر مناطق و سرزمينها- به حداقلدو هزار سال پيش از عهد داريوش بازمي گردد. نويسنده محترم خود نيز به اين مسئلهاذعان دارد: «اگر به ياد آوريم كه داريوش هنگام ساخت كتيبه بيستون، خاطره اقامت دركشور مصر و آثار هنري آن را در حافظه خود داشته و به راحتي مي توانسته از هنرمندانآن كشور كه مستعمره و در اختيار او بوده اند، استفاده كند، بيشتر شگفت زده مي شويمكه چگونه وي به جاي تقليد از آن آثار به مراتب زيباتر، با به كارگيري سبكي مشابهصفحه بندي امروزين روزنامه ها، به بيان وقايعي پرداخته كه به خلاف خصلتي كه مكلوهان به كتيبه هاي سنگي داده، كاملاً در برگيرنده زماني خاص بوده است.»(ص107)بنابراين بكارگيري كتيبه هاي سنگي از سده ها و هزاره هاي پيش از داريوش نيز مرسومبوده و عمدتاً به فرمان پادشاهان و حكام براي ثبت پيروزيها و فتوحات و نيز فرامينآنها به كار مي رفته اند. از جمله، در اين زمينه مي توان به كتيبه موجود در منطقهسرپل ذهاب اشاره كرد كه گيرشمن درباره آن توضيحاتي ارائه كرده است: «نقش برجستهديگري كه اهميت آن بيشتر است، در دو نسخه، در بالاي صخره و مدخل دهكده جديد «سرپل»حجاري شده است. اين نقوش شاه اتوباني ني پادشاه لولوبي را نشان مي دهد با ريشيطويل و مربع، كلاهي مدور، جامه اي كوتاه، مسلح به كماني و قسمي تبر بدوي، او پايخود را بر دشمني كه بر زميني افتاده نهاده است. در برابر او ربة النوع ني¬نيايستاده، با كلاهي بلند و جامه اي پشمين و پرزدار و شرابه دار كه تا پاي وي مي رسدو او يك دست به سوي شاه دراز كرده، و در دست ديگر انتهاي طنابي را گرفته كه درنسخه فوقاني دو اسير را - و در نسخه تحتاني شش اسير را به هم بسته و همه آنانبرهنه اند و دستهايشان از عقب بسته شده. كتبيه اي به زبان اكدي از ارباب انواعمتعدد - كه غالب آنها اكدي هستند - ضد دشمنان ياري مي جويد.»(ر.گيرشمن، ايران ازآغاز تا اسلام، ترجمه محمد معين، تهران، انتشارات شركت علمي و فرهنگي، چاپ سيزدهم،1380، صص42-41) اگر به توصيفي كه گيرشمن از كتيبه مزبور ارائه مي دهد (و نيز تصويراين كتيبه در صفحه 43 كتاب وي) خوب توجه كنيم مي بينيم كه بسياري از نمادهاي بهكار گرفته شده در اين كتيبه متعلق به هزاره سوم قبل از ميلاد با كتيبه بيستونداريوش در نيمه هزاره اول قبل از ميلاد، مشترك هستند: دشمن افتاده به پشت بر رويزمين، پاي پادشاه مقتدر بر روي سينه دشمن، رب النوع ياري دهنده و حامي پادشاه،اسيران دست بسته از پشت، ابعاد بزرگتر تصوير پادشاه به نسبت اسيران، ابزار جنگ(كمان و تبر در كتيبه ذهاب، و كمان و نيزه در كتيبه بيستون) و در نهايت سنگ نبشتهدر كنار تصوير كه راوي پيروزي پادشاه و ياري جستن او از رب النوع براي پيروزيهايبيشتر است. با توجه به اين گونه شباهتهاي متعدد، اين گمانه بشدت قوت مي يابد كهكتيبه بيستون الگوبرداري شده از كتيبه ذهاب است. اما حتي اگر اين گمانه رانپذيريم، در اصل موضوع هيچ تأثيري ندارد؛ چرا كه به وضوح روشن است نقر كتيبه باويژگيهاي فني و پروپاگاندايي آن، حداقل دو هزار سال قبل از زمان داريوش، در ايرانسابقه داشته است. البته كاملاً پيداست كه كتيبه بيستون به لحاظ فني، شيوه هايپروپاگاندايي و گستره پيام رساني(به سه زبان) پيشرفته تر از كتيبه ذهاب است، امابا اين همه به هيچ وجه نمي توان آن را يك فصل نو و سرآغاز يك كهكشان جديد به حسابآورد. كما اينكه اگر نخستين برگه هاي چاپي را با اوراق چاپ شده كنوني مقايسه كنيم،از جنس كاغذ گرفته تا نوع حروف و تكنيك چاپ، تفاوتهاي بسياري ميان آنها مي توانمشاهده كرد، اما به هرحال هر دوي آنها در زيرمجموعه صنعت چاپ، دسته بندي مي شوند.كتيبه بيستون نيز گذشته از برخي تغيير و تحولات ظاهري نسبت به كتيبه ذهاب، هيچتحول بنيادي در صنعت ارتباطات آن دوران به وجود نياورده است و طبعاً در همينمجموعه جاي مي گيرد. بنابراين سؤال اينجاست كه چرا ورود اقوام ايراني - فارغ ازارزش گذاري هاي مثبت و منفي در مورد آنها - به كهكشان مورد نظر دكتر محسنيان راد،به درازاي دو هزاره به تعويق انداخته مي شود؟ آيا براستي مي توان دو هزار سالسابقه تمدني در حوزه ارتباطات را در اين سرزمين ناديده گرفت؟

 



از سوي ديگر ورود دكتر محسنيان راد به حواشي تاريخي، فرهنگي، سياسي واجتماعي دوران داريوش به «پيروي از خط مشي ارائه شده جووت و مك لوهان»، سير مطالبكتاب را به عرصه اي بسيار بحث برانگيز و دراز دامن مي كشاند كه در اينجا به اختصاربه آن مي پردازيم. بحث ايشان در اين زمينه چنين آغاز مي شود: «متن روزنامة سنگي بهوضوح نشان مي دهد كه داريوش «دروغ» را مصيبت بزرگي براي جامعة خود مي داند. محورقرار گرفتن دروغ در اين كتيبه، نقشي است كه دروغ در ايجاد يك آشفتگي سهمگين، آن همدر حد سقوط هخامنشيان، ايفا كرده است. به روايت كتيبه، دو واقعة پشت سر هم چنينبوده: 1- قتل برديا، يكي از دو پسر كورش به فرمان برادر كمبوجيه در خفا، 2- كودتاو ايفاي نقش بردياي دروغين از سوي يك روحاني مجوس.»(صص114-113) به دنبال آن،نويسنده محترم با بهره گيري از منابع مختلف تاريخي درصدد توضيح و تشريح اين وقايعبه همراه پاره اي ديگر از مسائل مربوط به دوران هخامنشيان برمي آيد.

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:36 قبل از ظهر
باباطاهر !!!


خداوندا که بوشم با که بوشم

 

مژه پر اشک خونین تا که بوشم

همم کز در برانن سو ته آیم

 

تو کم از در برانی واکه بوشم

 

 

 

باباطاهر

 

باباطاهر یا باباطاهر عریان،[۱][۲] عارف، شاعر ایرانی تبار و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و در دورانطغرل بیک سلجوقی بوده است.[۴] بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است.[۵]

زندگی

از خاندان، تحصیلات و زندگی باباطاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، باباطاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام وی نیز قرار گرفته است. در یکی از دوبیتی‌های مشهورش[۶] سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده‌است. اما رشید یاسمی با استناد به همان دو بیتی و اشاره به اهمیت عدد ۱۰۰۰ نزد اغلب ملل برآن رفته است که مقصود باباطاهر از واژه الف سال ۱۰۰۰م بوده و در نتیجه مقارن سالهای ۳۹۰ و ۳۹۱ (برابر با ۱۰۰۰ میلادی) زاده شده است.[۷] او پس از ۸۵ سال زندگی، در همدان[۲][۴] وفات یافته‌ است

آرامگاه

آرامگاه قدیمی باباطاهر عریان در همدان

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/97/Babataher_Khorramabad.JPG/220px-Babataher_Khorramabad.JPG

آرامگاه منسوب به باباطاهر در خرم‌آباد

آرامگاه باباطاهر در شمال شهر همدان و در میدانی به نام وی قرار دارد. این آرامگاه در سال ۱۳۴۴ ساخته شده و در سال ۱۳۸۳ بازسازی شده است.[۲] بنای مقبره باباطاهر در گذشته چندین بار بازسازی شده‌است. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بوده‌است. در دوران حکومت رضاشاه پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزه‌ای رنگی مربوط به سده هفتم هجری به دست آمد که دارای کتیبه‌ای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی به همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شده‌است. این بنای تاریخی طی شماره ۱۷۸۰ در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیده‌است. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شده است.[۸]

برخی از بزرگان و ادیبانی که در جوار مزار باباطاهر آرمیده‌اند:

آرامگاهی نیز بنام آرامگاه باباطاهر در خرم‌آباد منسوب به این شاعر است که هویت واقعی صاحب آرامگاه همچنان ناشناخته است.[۹][۱۰]

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:35 قبل از ظهر
انرژی (Energi)


انواع انرژی و تبدیلات آن :

انرژی پتانسیل : انرژی ذخیره شده در اجسام را انرژی پتانسیل می گویند.

وقتی فنری كشیده یا فشرده می شود و یا وزنه ای از سقف آویزان می شود دارای انرژی ذخیره شده است.

این انرژی به صورت های مختلف در مواد ذخیره می شود، بنابراین انرژی پتانسیل انواع گوناگونی دارد.

 

انواع انرژیالف) انرژی پتانسیل گرانشی: شخصی كه روی پله نردبانی ایستاده است. جسمی كه بر روی طاقچه قرار دارد. سنگی كه بالای كوه قرار دارد. همه دارای انرژی ذخیره شده هستند.

 

 

 این نوع انرژی كه جسم فقط به علت ارتفاعش از سطح زمین دارد، انرژی پتانسیل گرانشی نام دارد.

یكای اندازه گیری انرژی پتانسیل گرانشی( U ) ، ژول ( j) می باشد.

عوامل موثر بر انرژی پتانسیل گرانشی:

١) جرم جسم(m) یكای اندازه گیری: كیلوگرم (kg)

هرچه جرم جسم بیش تر باشد، انرژی بیش تری در جسم ذخیره می شود.

 ٢) ارتفاع جسم از سطح زمین (h) یكای اندازه گیری: متر(m)

هرچه ارتفاع جسم از سطح زمین بیشتر باشد، انرژی پتانسیل گرانشی نیز بیشتر خواهد بود.

 ٣) شتاب گرانش زمین (g) یكای اندازه گیری: متر بر مجذوز ثانیه (m/s2 )

شتاب گرانشی بر روی سطح زمین معادل ١٠ متر بر مجذور ثانیه است.

 

 

انرژی پتانسیل گرانشی به روش زیر محاسبه می شود:

 
  انواع انرژی
 

 

ب)انرژی پتانسیل كشسانی: اگر فنری را كشیده یا فشرده كنیم مقداری انرژی در فنر ذخیره می شود.

هر چه فنر بیشتر كشیده یا فشرده شود ، انرژی ذخیره شده در آن بیشتر است.

انرژی ذخیره شده در فنر را انرژی پتانسیل كشسانی می گویند.

 ج) انرژی پتانسیل الكتریكی: انرژی ذخیره شده در بارهای الكتریكی را می گویند.

با این انرژی در سال های آینده به طور كامل آشنا خواهد شد.

 ٢) انرژی جنبشی: انرژی كه جسم به علت حركت خود دارد، انرژی جنبشی گفته می شود.

باد، آب جاری، اتومبیل در حال حركت، پرنده ی در حال پرواز و ... دارای انرژی جنبشی هستند.

 عوامل موثر بر انرژی جنبشی:

الف) جرم جسم(m) یكای اندازه گیری : كیلو گرم(kg)

هرچه جرم جسم متحرك بیشتر باشد، انرژی جنبشی آن نیز بیشتر است.

 ب) مجذور سرعت یكای اندازه گیری: (متر بر ثانیه)

هرچه جسم با سرعت بیشتری حركت كند، انرژی جنبشی آن بیشتر خواهد بود.

 

 

 

 

انرژی جنبشی (k) را به روش زیر می توان محاسبه كرد:  

انواع انرژی

 

 انرژی گرمایی ، نورانی و الكتریكی از نوع جنبشی و انرژی شیمیایی و هسته ای از نوع پتانسیل هستند.

انرژی مكانیكی هم به شكل انرژی جنبشی و هم به شكل انرژی ذخیره شده (پتانسیل ) می تواند باشد.

 تبدیل انرژی:

در شرایط مناسب انرژی را می توان از یك صورت به صورت دیگر یا از یك نوع به نوع دیگر تبدیل كرد.

نكته:

منبع اصلی تمام صورت ها و انواع انرژی ، خورشید است.

 به طور مثال انرژی موجود در مواد غذایی ، انرژی شیمیایی است.

گیاهان سبز با استفاده از انرژی نورانی خورشید عمل فتوسنتز (غذاسازی) را انجام می دهند. در این عمل انرژی نورانی خورشید به انرژی شیمیایی تبدیل می شود. این انرژی در گیاهان ذخیره می شود . با خوردن این گیاهان و یا حیواناتی كه از این گیاهان تغذیه كرده اند، این انرژی به بدن ما منتقل می شود. در هنگام فعالیت های روزمره این انرژی آزاد شده و به صورت های مختلفی به خصوص گرما و مكانیكی تبدیل می شود.

 انواع انرژی

 پایستگی انرژی :

قانون پایستگی انرژی بیان می كند كه

انرژی نه خود به خود به وجود می آید و نه خود به خود نابود می شود،

بلكه از صورتی به صورت دیگر یا از نوعی به نوع دیگر تبدیل می شود. معمولا وقتی می خواهیم یك صورت انرژی را به صورت دیگر تبدیل كنیم، مقداری از انرژی اولیه به صورت های دیگری كه مورد نظر ما نیست تبدیل می شود.

 مثال ١:

یك ماشین اسباب بازی را در نظر بگیرید كه به طور كامل كوك شده است اگر آنر ا رها كنید. انرژی پتانسیل كشسانی آن آزاد شده و به انرژی جنبشی مكانیكی تبدیل می شود ولی بعد از توقف اسباب بازی چرخ های آن نیز گرم شده است. یعنی بخشی از انرژی پتانسیل به انرژی گرمایی نیز تبدیل شده است.

این انرژی گرمایی در اثر اصطكاك چرخ ها با زمین و اصطكاك مولكول های هوا با بدنه اسباب بازی به وجود آمده است.

 انواع انرژی

مثال ٢:

وقتی یك خودرو حركت می كند . انرژی شیمیایی ذخیره شده در بنزین به انرژی مكانیكی (حركتی) تبدیل می شود، اما بخشی از این انرژی به گرما تبدیل می شود به همین دلیل و قتی خودرو را روشن می كنیم، پس از مدتی موتور آن داغ می شود.

می دانیم منبع اصلی تمام انرژی ها، خورشید است.

در مثال ١ ، انرژی موجود در اسباب بازی چگونه از خورشید تأمین می شود؟  

 انواع انرژی

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:34 قبل از ظهر
ویژگی های یک شهروند خوب !!!


انسان در طول تاریخ همواره تحت قوانین و الگوهایی که جامعه اش از او انتظار داشته زندگی کرده است. اما ما انسان‌ها به صرف پیروی از الگوهایی خاص تبدیل به شهروندانی خوب نمی‌شویم.

برای یک شهروند خوب بودن پیش از هرچیز باید انسان خوبی بود؛ کسی که پایبند اصول اخلاقی است و در هر شرایطی ارزش‌های انسانی را زیر پا نمی‌گذارد.

در دنیای مدرن امروز، فرهیختگان و سیاستگذارهای جوامع گوناگون در پی اتخاذ برنامه‌هایی هستند که بتواند شهروندانی آگاه، دارای حس مسئولیت و همکاری تربیت کند. آنها با تدوین برنامه‌های آموزشی که معمولا از مدارس و در سنین کودکی شروع می‌شود، در تلاشند جامعه‌ای داشته باشند که مردمانش برپایه اصل همکاری و همیاری زندگی کنند و در نهایت جامعه‌شان را ارتقا دهند. اما در واقع یک شهروند خوب چه رفتاری دارد؟

برخی جامعه‌شناسان سه تعریف کلی درخصوص شهروندان یک جامعه آورده‌اند:

1ـ شهروندانی با احساس مسئولیت فردی

چنین شهروندی یاد گرفته است در جامعه رفتار مسئولانه‌ای داشته باشد. برای مثال به محیط زیستش اهمیت می‌دهد و هرگز در خیابان زباله نمی‌ریزد، در بازیافت زباله با دولت همکاری می‌کند. به طور کلی پیرو قوانین جامعه است. چنین شهروندی، به طورخودجوش به فقرا کمک می‌کند و بدون تردید داوطلب انجام کارهای عام‌المنفعه می‌شود. معمولا در بیشتر جوامع برنامه‌های آموزشی ترتیب می‌دهند تا شهروندان خود را به داشتن این نوع احساس مسئولیت تشویق کنند. برنامه‌ریزان امیدوارند بتوانند شهروندانی تربیت کنند که صادق، منظم و سختکوش باشند.

2ـ شهروندان مشارکتی

این شهروندان از آن دسته افرادی هستند که در مسائل و مشکلات شهری و اجتماعی جامعه خود حضوری فعال دارند. در واقع روی تلاش جمعی بسیار تاکید می‌کنند و اصطلاحا ‌جامعه محور‌ هستند. این شهروندان یاد گرفته‌اند کنار هم و با کمک یکدیگر جامعه‌شان را اداره کنند و کمتر از خود رفتارهای فردگرایی بروز می‌دهند. مثلا شهروندی با احساس مسئولیت فردی ممکن است برای کمک به فقرا، غذا سفارش دهد، اما در جامعه‌ای که شهروندانش رفتار مشارکتی دارند مکانی برای تهیه غذا در نظر می‌گیرند و با کمک یکدیگر برای فقرا و بی‌خانمان‌ها غذا درست می‌کنند. چنین جامعه‌ای با وجود شهروندانی با این خصوصیات که می‌توانند درقبال یکدیگر رفتار متعهدانه‌ای داشته باشند و با همیاری هم مشکلات را از میان بردارند، در نهایت به سعادت می‌رسند.

3ـ شهروندان عدالت محور

این نوع شهروندان از آگاهی بسیار بالایی برای داشتن یک جامعه شایسته برخوردارند. آنها توانایی تحلیل و درک تمام مسائل جامعه خود را داشته و نقش متقابل نیروهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را کاملا می‌فهمند و به عدالت اجتماعی از هر جهت معتقدند و برای رسیدن به سطح مطلوبی از عدالت تلاش زیادی می‌کنند. این نوع شهروندی با شهروندی مشارکتی شباهت‌هایی درخصوص تاکید کار دسته‌جمعی دارد و معتقد است برای حل مسائل و معضلات جامعه، کل افراد آن جامعه باید دخیل باشند.

 

روش‌های یک شهروند خوب بودن

با تعاریفی که از یک شهروند خوب شد می‌توان به این نتیجه رسید که شهروندان خوب در جامعه‌شان زندگی فعالی دارند و برای بهبود و ارتقای آن بسیار تلاش می‌کنند. همه ما دوست داریم به‌عنوان یک شهروند خوب شناخته شویم و هرکس که واقعا چنین آرزویی دارد می‌تواند با روش‌های زیر به این هدف دست پیدا کند:

1ـ آگاهی

پیش از هرچیز باید آگاه به امور و مسائل مختلف جامعه تان باشید. برخی این آگاهی را با تحصیل در رشته‌های مختلف به دست می‌آورند و برای بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی جامعه شان قدم‌هایی برمی‌دارند و برخی دیگر با مطالعه فراوان به این منظور می‌رسند. آگاهی بیشتر منجر به تصمیم‌گیری‌های بهتر، هم برای زندگی فردی و هم اجتماعی منجر می‌شود. به طور مثال هنگام رای گیری و دیگر فعالیت‌های مدنی می‌توانید امیدوار باشید که انتخاب درستی داشته‌اید.

2ـ سختکوشی

سختکوشی یکی دیگر از ویژگی‌های یک شهروند خوب است. فرقی نمی‌کند در چه حرفه‌ای مشغول به کار باشید. درعین حال که می‌توانید شغل و درآمد داشته باشید، به جامعه‌تان هم خدمت می‌کنید و در نتیجه جامعه‌تان اقتصادی قوی‌تر خواهد داشت.

3ـ به روز بودن

یک شهروند خوب هرگز از مسائل روز که روی زندگی جامعه و در نهایت وضع شخصی‌اش اثرگذار است، بی‌خبر نیست. باید از اخبار و وقایع روز مطلع باشید و در عین حال وظیفه دارید نظرات و عقاید گروه‌های مختلف را بشنوید و همه چیز را صرفا سفید یا سیاه نبینید. در برنامه‌های مختلف جامعه شرکت کنید و هر کمکی از دست‌تان برمی‌آید، انجام دهید. البته به دنبال سود شخصی در کمک‌هایتان نباشید.

4ـ همیاری و کارهای داوطلبانه

هرگز از کمک کردن به دیگران اجتناب نورزید. شما به روش‌های مختلف می‌توانید به جامعه‌تان کمک کنید:

می‌توانید در سازمان‌های محل زندگی‌تان که در جامعه و بهبود آن نقش بسزایی دارند، داوطلبانه کمک کنید. مثلا سازمان‌هایی که برنامه‌های خانه‌سازی برای فقرا دارند.

خودتان را به رفتارهای انسانی عادت دهید. اگر توان مالی دارید، به کسانی که دچار مشکل هستند، یاری برسانید.

در برنامه‌های عام‌المنفعه مانند تهیه غذا برای بی‌پناهان و بی‌خانمان‌ها شرکت کنید.

خون و پلاسما اهدا کنید. خون و پلاسما مایعات حیاتی بدن هستند و می‌توانند جان هزاران بیمار را نجات دهند، بویژه اگر دارای گروه خونی کمیاب هستید. کوچک‌ترین کمک شما می‌تواند تفاوتی بزرگ بین مرگ و زندگی دیگری باشد. این کار بویژه در مواقع بحران ـ مانند بلایای طبیعی و جنگ ـ بسیار حیاتی است.

به سازمان‌های خیریه پول اهدا کنید. البته باید سازمان خیریه مورد نظرتان را بخوبی بشناسید و سازمانی باشد که در کار خود صداقت دارد. زیرا برخی سازمان‌ها از پول‌های جمع‌آوری شده فقط برای اداره موسسه خود بهره می‌جویند.

در برنامه‌های بهبود و پاکسازی محیط زیست شرکت کنید.

از خریدن اجناس خارجی امتناع ورزید و با خریدن کالاهای ساخت کشور خود، از صنایع کشورتان و رونق اقتصادی جامعه‌تان حمایت کنید.

در مصرف انرژی، مقتصدانه و صرفه‌جویانه رفتار کنید و به آیندگان خود نیز اهمیت بدهید.

5ـ کمک‌های اولیه

یادگرفتن کمک‌های اولیه و دیگر عملیات اورژانسی، یکی از کارهایی است که هر شهروند خوب و مسئولی باید بداند تا بتواند در مواقع بحران به داد همنوعان خود برسد‌. اگر شما قبلا این آموزش‌ها را دیده‌اید، سعی کنید هرچند سال یکبار اطلاعات‌تان را به روز کنید تا از مهارت‌تان کم نشود؛ زیرا تحت فشار روحی ممکن است براحتی آموخته‌هایتان را فراموش کنید.

6ـ ایجاد شغل

هرزمان که توان مالی داشتید، فرصت‌های شغلی ایجاد کنید. با کارآفرینی می‌توانید تعدادی از افراد جامعه‌تان را به کار گرفته و از نرخ بیکاری بکاهید. در واقع اگر تمام کسانی که موقعیت‌های مالی خوبی دارند با کسب آگاهی، فرصت‌های شغلی مناسبی ایجاد کنند، جامعه کمتر با بحران بیکاری مواجه می‌شود و به مرور زمان اقتصاد و وضع کشور رو به رشد می‌گذارد. البته اگر وضع مالی‌تان در حدی نیست که بتوانید مثلا کارگاه یا شرکتی راه بیندازید، اما درحدی است که بتوانید هرازگاهی یکی دو نفر را به کار بگیرید، باز هم در زمینه ایجاد فرصت‌های شغلی موثر ‌ هستید. مثلا می‌توانید در برخی کارهای منزل‌تان مانند شستن فرش‌ها یا تمیز کردن پنجره‌ها از دیگری کمک بگیرید و با این کار فردی بیکار و نیازمند را به کار بگمارید. با این روش باعث می‌شوید او بتواند روی پای خودش بایستد.

7ـ انتخابات

مهم‌ترین کاری که می‌توانید به عنوان یک شهروند خوب انجام دهید، شرکت فعالانه در انتخابات و مسائل مهم جامعه‌تان است. بسیاری از مردم نسبت به این موضوع بی‌تفاوت هستند و شاید هم فقط در رای‌گیری‌های بسیار مهم شرکت کنند. اما مسئولان هر جامعه‌ای که به نظرات مردم خود اهمیت می‌دهند و برای بهبود وضع جامعه تلاش می‌کنند، از شهروندان انتظار دارند در هر نظرسنجی حضور فعالی داشته باشند.

8ـ سالم بودن

یک شهروند خوب به سلامت خود نیز اهمیت می‌دهد. زیرا بیماری نه‌تنها باعث آزار خود فرد می‌شود، بلکه دیگران را هم به دردسر می‌اندازد. بنابراین با دوری از رفتارهای مخرب مانند اعتیاد و رعایت تغذیه درست و ورزش‌های مناسب، تا جایی که می‌توانید مراقب سلامت و بهداشت خود باشید.

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:31 قبل از ظهر
آشنایی با سبک آبستره


 

یکی از اقدامات متهورانه که در نقاشی قرن بیستم به وقوع پیوست، نهضت هنر «آبستره» بود. عده‌ای لغت «آبستره» را به معانی «انتزاع و تجرید» تعبیر و معنی می‌کنند و معتقدند که کلیه‌ٔ آثار انتزاعی و تجریدی، معنی ترجمه‌شده‌ای از کلمه‌ٔ آبستره هستند در حالی‌که چنین نیست؛ می‌توان گفت هنر  «آبستره» به آن‌گونه آثاری گفته می‌شود که بسیار مجهول و نامحسوس و غیر قابل پیش‌بینی و به‌دور از انتظار مخاطبان است و در این خصوص یکی از معروف‌ترین مفسرین و مبلغین هنر آبستره «میشل سوفِر» فرانسوی گفته است: «من هنری را آبستره می‌نامم که یادآور هیچ‌گونه واقعیت شکلی نباشد، حتی اگر نقطه‌ای باشد که هنرمند از آن آغاز به کار کرده باشد

کلیهٔ آثار آبستره از نوع نقاشی، صرفاً برای دیدن و تماشا کردن و از نوع آثار حجمی، صرفاً برای لمس کردن نه برای لذت بردن و به خاطر سپردن ساخته می‌شوند؛ بنابر این هیچ‌یک از مخاطبان نباید در مواجههٔ این آثار انتظار رؤیت یک صفت اخلاقی یا یک فضیلت معنوی را داشته باشند؛ زیرا هنرمندان این‌گونه آثار بدون در نظر گرفتن هیچ‌گونه قصد و موردی به خلق آن دست می‌زنند به همین دلیل آثار آبستره هرگز مشمول نقد منطقی نمی‌شوند، چون از یک ذهن و فکر منطقی تراوش نکرده‌اند که انتظار چنین نقدی از آنان برود. هنرمندان آبستره‌ساز هرگز نمی‌دانند که (چرا و چگونه) به این اثر رسیده‌اند ولی هنر انتزاع و تجرید، دارای هدف و مقصودی کاملاً معنی‌دار و غایتی اخلاقی-انسانی است. «انتزاع» مصدر اسم فاعل منتزع بوده و به معنی «جدا شدن و خلاصه شدن» است، از همین رو با معنی تجرید می‌تواند مفهوم نزدیک داشته باشد؛ چون تجرید نیز به معنی «مجردشدن، رها بودن و تنهایی جستن» است و به لحاظ اخلاقیات انسانی هنر انتزاعی دارای غایات انسانی بوده و پویشی هدفمند دارد. باید یادآور شوم که هنرهای انتزاعی و تجریدی، از جمله آثار مادی بوده به همین لحاظ، دنیوی بودن این‌گونه آثار کاملاً مشخص و معلوم است. در کل، هنرهای انتزاعی به آثاری‌ گفته می‌شود که قصد دارند فرم یا شکل مورد نظرشان را تا به حدی خلاصه و تجزیه کنند که از اسم اصلی آن شى‌ء دور نشوند و قبل از این‌که آن شىء مورد نظر به نهایت خلاصه شدن برسد، دست از کار می‌کشند و دیگر آن شىء را خلاصه و تجزیه نمی‌کنند.

هنر «آبستره» به دو دوره‌ٔ تاریخی تقسیم می‌شود. دورهٔ ابتدایی آن از سال 1910.م آغاز شد و تا سال 1916.م ادامه یافت. در این مرحله هنر آبستره شامل یک روند ضد طبیعت بود. دورهٔ بعدی از سال 1917.م شروع گردید و با جنبش «دستایل هلند» همراه شد و تا به حال راه ویژهٔ خود را پیموده است. اولین اثر نقاشی آبستره در سال 1910.م توسط هنرمندی روسی به نام «واسیلی کاندینسکی» (1866-1944 م.) به‌وجود آمد.

این اثر به‌وسیلهٔ آبرنگ با سطوحی رنگین و با حالتی دینامیک، بدون توجه به جنبهٔ نمایشی آن‌ها کشیده شده است. در همین سال کاندینسکی کتاب معروف خود به نام «روحانیت در هنر» را به منظور توجیه کردن نکات استتیکی، جهت‌یابی جدید هنر نقاشی، به رشتهٔ تحریر در آورد. این اولین کتابی بود که در زمینهٔ هنر آبستره نگاشته شد. چیزی که کاندینسکی را متوجه هنر آبستره نمود، ابتدا یک دامن خوش‌رنگ و سپس یکی از تابلوهای خودش بود که تصادفاً به صورت وارونه در کنار کارگاهش قرار داشت. تحت این شرایط کاندینسکی در نگاه اول با تابلویی روبرو گردید که دارای رنگ‌آمیزی جالب و چشم‌گیری بود و وی قبلاً آن را نمی‌شناخت. همین تابلو وارونه نکته اصلی هنر آبستره را برایش روشن کرد. پس او چنین نتیجه گرفت که در یک تابلو رنگ‌ها و فرم‌ها هستند که به صورت مجرد نقش اصلی را ایفا می‌کنند. اما آنچه که موجب کشف اصول زیبایی‌شناسی توسط کاندینسکی گردید مطالعات و جستجوهایش در زمینهٔ موسیقی بود. وی اولین طرح‌های خود را با نام «بدیهه سرایی» و آثار کامل‌ترش را تحت عنوان «ترکیب» اسم‌گذاری کرد. آثار نقاشی کاندینسکی بسیار متنوع و به شکل‌های متفاوتی عرضه شده‌اند. آثارش در ابتدا برای بیننده دارای ارزش نمایشی است و سپس با ارزش ساختمانی جلوه می‌کند. زیرا به‌وسیلهٔ شکل‌های کوچک هندسی پوشیده از رنگ‌های شدید به وجود آمده‌اند؛ لذا از نظر بصری مانند اشیای قیمتی به‌نظر می‌آیند. کاندینسکی دربارهٔ اثر هنری چنین استدلال نموده است که «رنگ» و «شکل» فی‌نفسه عنصرهای زبانی را تشکیل می‌دهند که برای بیان (عاطفه)، کافی‌اند و این‌که به همان‌گونه که صورت موسیقایی مستقیماً بر روان اثر می‌کند، رنگ و شکل نیز همان کیفیت را دارد. تنها نکتهٔ لازم این است که رنگ و شکل را باید به حالتی ترکیب کرد که به حد کفایت، عاطفهٔ درونی را بیان کند و به حد کفایت آن را به نگرنده انتقال دهد. ضرورتی ندارد که به رنگ و شکل «نمود جسمیت» یعنی جلوهٔ اشیاء طبیعی را بدهیم. خود شکل، مبیّن معنی درونی است که متناسب با رابطهٔ هماهنگ آن با رنگ، دارای درجات شدت و ضعف است.

هنر آبستره را که با هر گونه نمایش واقعی از موضوعات، سر ستیز دارد می‌توان به دو نوع تقسیم کرد؛ نوع اول شامل آثار هنرمندانی می‌شود که صرفاً به رنگ و فرم توجه دارند و این دو عنصر تجسمی را تنها به خاطر جلوه‌های مجرد آنها به‌کار می‌گیرند. در تابلوهای این نقاشان، اشکال و نقوش هیچ‌گونه شباهتی با نمونه‌های طبیعت و عالم واقع آنها ندارند. رنگ‌ها نیز از رنگ‌های طبیعت پیروی نمی‌کنند و از رنگ تنها به خاطر خود رنگ و از فرم صرفاً به خاطر فرم استفاده می‌شود. نوع دوم شامل آثار نقاشانی است که رنگ و فرم را علاوه بر جلوه‌های مجرد هر یک، با توجه به معانی و مفاهیم آنها بکار برده‌اند. در این روش رنگ‌ها و فرم‌ها بدون آنکه موضوع یا شیء را به نمایش در آورند، حالات عاطفی خاصی را برای بیننده ایجاد می‌کنند. چنانچه مثلاً رنگ قرمز و نارنجی می‌توانند برای انسان حالات هیجان و شور و التهاب ایجاد کنند و برعکس، رنگ‌های سبز و آبی آرامش‌بخش و تسکین‌دهنده هستند، فرم‌ها نیز به نوبهٔ خود چنین حالات روانی ایجاد می‌کنند. این قبیل آثار را به نام «آبسترهٔ اکسپرسیونیسم» می‌نامیم.


بداهه‌سازی کاندینسکی، طلیعهٔ هنر غیر رسمی (Informal) عصر حاضر است (از 1945 به بعد) و ترکیب‌بندی‌های او درآمدی بر هنر کنستراکتیویسم (Constructivism) می‌باشد. در سال 1912.م «کوپکا» هنرمند چکوسلواکی نیز آثار آبسترهٔ خویش را به نمایش در آورد. وی از اولین نقاشانی بود که با الهام از موسیقی به نقاشی پرداخت و لذا برخی از تابلوهای خود را به نام‌های «فوگ قرمز و آبی رنگ مایه‌های گرم» نامید. او در حدود سال 1920.م با همکاری چند هنرمند دیگر از جمله «بلان گاتی» و «والنسی» گروهی را تشکیل داد.

از نقاشان دیگر که با گرایش به سوی هنر آبستره آثاری به وجود آورد «روبر دلونه» بود. دلونه آثار شعرگونه خود را با توجه به رنگ‌های خالص به وجود آورد. خود او در مورد نقاشی‌هایش از «فرم- سوژه» نام می‌برد.

می‌توان گفت نهضت هنر آبستره مربوط به یک منطقهٔ خاص نبود؛ این شیوه در تمام کشورهای دنیا طرفدارانی داشت که هر یک به ترتیبی جداگانه به فعالیت مشغول بودند و در عین حال از یکدیگر تأثیر می‌پذیرفتند. «مورگان روسل» و «مک دونالد رایت» از نقاشان آمریکایی بودند که از «روبر دلونه» الهام گرفتند. این دو از سال 1913.م به بعد در این شیوه آثاری به وجود آوردند. در فرانسه و آلمان نیز به‌طور همزمان هنر آبستره به وجود آمد اما جنبش هنر آبستره در روسیه با کیفیتی برتر نمودار شد؛ به ترتیبی که بسیاری از نوابغ این جنبش از این سرزمین برخاستند. تعداد نقاشانی که تحت این شیوه، نقاشی نموده‌اند بسیارند. در میان آنها هستند نقاشانی که با آثارشان گرایش‌های دیگری به وجود آورده‌اند و به ترتیبی مبتکر و معرف شیوه‌های جدیدتری، در رابطه با هنر آبستره می‌باشند. این شیوه‌ها عبارت‌اند از «تاشیسم»، «سوپره ماتیسم»، «نئوپلاستیسیسم» و «کنستراکتیوسیم».

http://images.firooze.ir/abstract_003_f.jpg

دو مسیر عمده در هنر مدرن وجود دارد. مسیر اول - که پایه‌های آن قبل از آغاز قرن بیستم در اروپای غربی به‌ویژه در فرانسه ریخته شد- تحت عنوان کوبیسم نام‌گذاری گردید. مسیر دوم که بیشتر متعلق به قرن حاضر است و با عنوان هنر «آبستره» از روسیه آغاز شد که خود نیز به نحوی، از کوبیسم متأثر گردیده است. هدف نهایی کاندینسکی پایه‌گذار سبک آبستره این نبود که نقاشی را از محتوا پاک کند بلکه هدف او این بود که «قالبی مجرد برای تجریدات ذهنی خویش بیافریند. زیرا همان‌طور که حس رفعت‌جویی هنرمندان «گوتیک» موجب شد که معماری گوتیک مفهوم «عناصر عمودی» خود را کشف کند. به همان‌گونه نیز کاندینسکی تبیین آرمان‌های عقیدتی خویش را در ریتم‌های ویژه فرم و رنگ جستجو می‌کرد. کیفیت پویای عناصر، «تم» اصلی آثار کاندینسکی را تشکیل می‌داد. ولی این پویایی، بیشتر ناشی از حرکتی خود به خودی و درونی بود تا جنبشی آینده‌گرا. لذا در آثار او همه‌چیز در روحانیت، حرکتی پیوسته و فضایی بیکران مستغرق است و هیچ‌چیز را یارای گریز از این هستی هماهنگ و موزون نیست؛ «کل» به «جزء» رجحان اساسی آثار وی است و پل کله که در این باره می‌گوید: «هنر، مرئی کردن نامرئی است». یا به عبارت دیگر «هنر، کشف کشش‌های ناشی از جهان مرئی و امکانات اسرارآمیز بشر است که فقط روحاً می‌توان آن‌ها را حس و لمس کرد»...

پی‌نوشت‌ها:
1-
فلسفه هنر معاصر، هربرت رید، محمد تقی فرامرزی، انتشارات نگاه، چاپ دوم 1374
2-
سبک‌ها و مکتب‌های هنری، ایان چیلورز- هارولد آزبورن و دیگران، فرهاد گشایش، انتشارات محیا، چاپ اول 1380
3-
سبک‌های هنر از امپرسیونیسم تا اینترنت، کلود ریچارد، نصرالله تسلیمی، انتشارات بهمن، چاپ اول زمستان 1383
4-
انگیزش‌های اجتماعی در پیدایش مکتب‌های هنری (از کلاسیزم تا مدرنیسم)، اصغر فهیمی‌فر، انتشارات فلق، چاپ اول پاییز 1374

 

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:31 قبل از ظهر


ریه یا شش چیست؟؟؟ / انواع بیماری های ریه !!!

ریه یا شُش یکی از اعضای دستگاه تنفس در بعضی جانوران است. ریه ها در قفسه سینه قرار دارند و آنقدر بزرگ هستند که بیشتر فضای سینه را گرفته اند. ریه‌ها به شکل نیمه مخروطی هستند و قسمت‌های طرفی حفره سینه را پر می‌کنند. هرکدام از ریه ها در داخل یکی از کیسه‌های جنب جای گرفته‌اند.

شُش، ریه یا جگر سفید یکی از اعضای دستگاه تنفس در بعضی جانوران است. در ریه ها گلبول‌های قرمز خون اکسیژن را دریافت می‌کنند و به سایر سلول‌های بدن می‌رسانند.

 ریه ها شگفت انگیز هستند به شما کمک می کنند تا نفس بکشید، با دوستان خود حرف بزنید موقع بازی فریاد بکشید، آواز بخوانید، گریه کنید و خیلی کارهای دیگر، در موقع بازی کردن؛ ریه ها حتی با مغز همکاری می کنند و وقتی کیلومترها می دوید مقدار هوای بیشتر با سرعت بیشتر وارد بدن و سپس خارج می شود.

شما نمی توانید ریه ها را ببینید ولی لمس کردن آنها آسان است دستتان را روی قفسه سینه بگذارید و نفس عمیق بکشید. احساس می کنید قفسه سینه کمی بزرگتر می شود حالا هوای داخل ریه را بیرون بفرستید قفسه سینه به اندازه قبلی بر می گردد در حقیقت نیروی ریه ها را احساس کرده اید. ریه با سیستم تنفسی کار می کنند، هوای تازه را وارد بدن و هوای کثیف را از بدن خارج می کند.

 ساختار ریه ها

ریه ها در قفسه سینه قرار دارند و آنقدر بزرگ هستند که بیشتر فضای سینه را گرفته اند. هر انسان دو ریه دارد. ریه ها مثل چشم ها یا سوراخهای بینی یک اندازه نیستند و ریه سمت چپ کمی کوچکتر از ریه سمت راست است. فضای اضافی سمت چپ، جایگاه قلب است. قفسه سینه از ریه ها محافظت می کند. قفسه سینه از ۱۲ دنده تشکیل شده است این دنده ها به ستون فقرات پشت کمر و دور ریه ها به هم متصل شده اند تا از ریه ها محفاظت کنند؛ دیا فراگم در زیر ریه ها قرار دارد، دیافراگم ماهیچه گنبدی شکل است که با ریه کار می کند تا عمل دم و بازدم انجام شود.

ریه ها از بیرون شبیه اسفنج صورتی رنگ است، اما اسرار واقعی درون ریه هاست. در انتهای نای دو لوله بزرگ هست به این لوله ها ، لوله نای اصلی می گویند که یکی به سمت چپ و یکی به سمت راست متصل است؛ هر شاخه اصلی نایژه شاخه هایی به درون لوله ها دارد که این شاخه ها مثل شاخه های درخت، کوچک و کوچکتر می شوند، به کوچکترین لوله نایچه گفته می شود؛ حدود ۳۰ هزار نایچه در هر ریه وجود دارد و هر نایچه تقریباً به اندازه مو می باشد.

 در انتهای نایچه ها محل مخصوصی هست که کیسه های بسیار نازک به طور فشرده در آن وجود دارد و به آن آلوئولی یا حبابچه می گویند. حدود ۶۰۰ میلیون آلوئولولی در ریه ها وجود دارد. اگر آنها را بکشید تمام یک زمین تنیس را می پوشانند. آلوئولوس نام هر آلوئولو می باشد و سوراخهایی مثل رگهای کوچک خونی که به آن مویرگ می گویند دارد. این مویرگها آنقدر ریز هستند که باید سلولهای خونی به صورت ردیفی و تک تک از داخل آنها عبور کنند.
یکی از نکات جالب در مورد عملکرد ریه، آه کشیدن است. مطالعات جدید نشان می‌دهد، آه کشیدن غیرارادی هنگام تنفس، یک واکنش مهم برای حفظ زندگی و بهبود عملکرد ریه است.

 نقش ریه ها در بدن

ريه نقش اساسي در سلامتي انسان دارد ممکن است بعضي از ارگان‌هاي بدن مثل پا و یا کلیه را نداشته باشيم و بتوانیم زندگي كنيم، یا هفته ای سه بار دياليز كنيم ولي بدون ريه نمي‌توانيم زندگي كنيم، به خاطر اين‌كه اكسيژن بايد وارد بافت‌هاشده، از طريق ريه وارد سيستم بدن شود، به قلب و مغز و... يا به ارگان‌هاي ديگر برسد و گاز دی اکسید کربن هم از ريه بايد خارج شود.

از جمله نقش های اساسی ریه ها کمک به عملیات دم و بازدم است

 ریه ها برای صحبت کردن مهم هستند نای در بالای حنجره قرار دارد گاهی اوقات به حنجره جعبه صدا گفته می شود. در امتداد حنجره تارهای صوتی قرار دارد که برای تولید صدا باز و بسته می شوند. وقتی هوا از ریه ها خارج می شود از طریق نای و حنجره به تارهای صوتی برخورد می کند. اگر تارهای صوتی بسته باشند هوا میان آنها عبور می کند تارهای صوتی می لرزند و صدا تولید می شود. میزان بلندی صدا به مقدار هوایی که از ریه ها خارج می شود بستگی دارد. سعی کنید نفس عمیقی بکشید و نام یکی از بچه ها را صدا کنید. بدون نفس کشیدن چه مدت می توانید حرف بزنید؟

دفعه بعد سعی کنید فریاد بزنید و مشاهده می کنید فریاد کشیدن به مقدار هوای بیشتری نیاز دارد. بنابراین حتی برای گفتن یک کلمه هم دائماً به نفس کشیدن نیاز می باشد. صداهای مختلف و میزان هوای لازم برای تولید آنها را امتحان کنید. وقتی ریزریز می خندید هوا را تند تند خارج می کنید اما وقتی آروغ می زنید به این دلیل است که هوا وارد معده شده است و هوا کم کم خارج می شود. وقتی دیافراگم سریع حرکت می کند باعث تنفس ناگهانی هوا می شود و شما سکسکه می کنید پس وقتی آماده حرف زدن هم نیستید هوا به تارهای صوتی برخورد می کند و صدایی ایجاد می شود.

 انواع بیماری های ریه
-
بیماری های ریوی که بر رگ های خونی تاثیر می گذارند
طرف راست قلب خون کم اکسیژن را از طریق رگ ها دریافت می کند، و از طریق رگ های ریوی (pulmonary) خون را به ریه پمپاژ می کند. این رگ های خونی ریوی هم ممکن است دچار بیماری شوند، این بیماری ها شامل:

آمبولی ریه (Pulmonary embolism)؛ که در آن لخته خون از سایر نقاط بدن وارد قلب شده و از قلب وارد ریه می شود. لخته خون در یکی از رگ های خونی سان شده و معمولا باعث تنگی نفس و سطح اکسیژن پایین خون می شود.
علل عفونت ریه می تواند باکتری، ویروس و یا قارچ باشد

فشار خون ریوی (Pulmonary hypertension)؛ مشکلات مختلف باعث فشار خون بالا در رگ های ریوی می شود. فشارخون بالای رگ های ریوی می تواند باعث تنگی نفس و درد قفسه سینه شود.

 - بیماری های ریوی که بر دیواره های قفسه سینه تاثیر می گذارند
دیواره های قفسه سینه نیز نقش مهمی در نفس کشیدن دارد. ماهیچه ها دنده ها را به هم متصل کرده، به قفسه سینه اجازه گسترش می دهند. بعضی از بیماری های قفسه سینه و ریه شامل:
سندرم کاهش حجم هوای تنفسی از ریه ها در اثر چاقی؛ نوعی بیماری مربوط به ریه است که در اثر چاقی رخ داده و در آن افزایش وزن برروی قفسه سینه و شکم باز شدن و بسط قفسه سینه سخت می شود. نتیجه این بیماری مشکلات حاد تنفسی است.
اختلالات عصبی و عضلانی؛ که در آن عملکرد ضعیف اعصاب که ماهیچه های تنفسی را کنترل می کنند، باعث مشکل در تنفس می شود.

 بیماری انسداد ی ریه
بیماری انسداد ریه، یکی از بیماری های ریوی می باشد. انسداد یا تنگی راههای هوائی فوقانی در ریه می تواند موجب خروپف و ایست تنفسی بمدت چند ثانیه در طول خواب شود. که در نهایت موجب خواب آلودگی بیمار در طول روز می شود. این افراد غالبا یک فنوتیپ خاصی دارند، چاق بوده، گردن و فک کوچکی دارند. در مورد انسداد مجاری هوائی پایین هم می توان از آسم و برونشیت مزمن در سیگاری ها نام برد.

 عفونت ریه
دستگاه تنفسی به دو بخش تقسیم می شود: فوقانی و تحتانی. اگر عفونت در هر کدام از این دو بخش رخ دهد، به نام همان بخش خوانده می شود.
دستگاه تنفسی فوقانی شامل بینی، حلق، حنجره و نای می باشد.
دستگاه تنفسی تحتانی شامل ریه ها و اجزای آنهاست. ریه تشکیل شده از برونش، برونشیول ها و آلوئول ها.

 علل عفونت ریه
علل عفونت ریه می تواند باکتری، ویروس و یا قارچ باشد. انگل ها نیز باعث عفونت ریه می گردند.
-
عفونت باکتریایی از تمامی عفونت ها بیشتر است. این عفونت ها توسط آنتی بیوتیک ها درمان می شوند. عفونت های باکتریایی موجب سوزش پوست می گردند.

- عفونت های ویروسی ریه نیاز به دارو ندارند و خود به خود خوب می شوند. در عفونت های حاد ویروسی ریه، لب ها و ناخن ها به رنگ آبی در می آیند. از دست دادن آب بدن نیز یکی از علائم عفونت ریه می باشد. عفونت ریه می تواند منجر به عفونت گوش گردد.


-
علائم عفونت ریه ناشی از قارچ نیز همانند علائم عفونت ریوی ناشی از باکتری و یا ویروس می باشد. در برخی موارد شدید، عمل جراحی برای برداشت توده قارچی از ریه لازم می باشد.
اگر گلودرد شما در عرض چند روز بهبود نیافت و یا بعد از چند هفته، از شر سرفه خلاص نشدید، باید به پزشک متخصص مراجعه کنید.

عفونت ریه می تواند منجر به عفونت گوش گردد

پنومونی یا ذات الریه
پنومونی شایع ترین نوع عفونت ریه می باشد. ذات الریه در واقع همان التهاب ریه می باشد که با یک عفونت ایجاد می شود. هنگامی که کیسه های هوایی در ریه محتوی مقدار زیادی مایعات می شوند، ذات الریه رخ می دهد. عفونت ذات الریه می تواند از نوع ویروسی، باکتریایی و یا قارچی باشد.

علائم این بیماری ریه عبارت است از: التهاب ریه، تنگی تنفس، درد قفسه سینه، تب بالا، سرفه خلط دار، لرز، گرفتگی قفسه سینه، درد عضلانی و خستگی.
بسیاری از بیماران بعد از آنفلوانزا، مبتلا به ذات الریه می گردند. افراد سیگاری و افراد مسنی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند، مستعد مبتلا شدن به این بیماری هستند. این بیماری ریه می تواند بسیار خطرناک باشد و اگر خوب درمان نشود می تواند مشکلات زیادی را بوجود آورد و حتی باعث مرگ فرد شود.

بیماری سندرم حاد تنفسی ریه
این بیماری ریه در واقع نوعی ذات الریه می باشد. این بیماری ریه به شدت مسری است. سیاه سرفه، تب بالا، سردرد و ناراحتی عمومی از علائم این سندرم می باشد.

 بیماری سل
بیماری سل از دیگر بیماری های ریه است. سل عفونت ریوی ناشی از باکتری مایکوباکتریوم می باشد. سرفه، خلط سبز و یا خون آلود و تنگی تنفس برخی از علائم این بیماری می باشند. بیماری سل باعث کاهش وزن و خشک و پوسته پوسته شدن پوست می شود.
عفونت سل مسری است و با قطرات سرفه منتقل می شود. آنتی بیوتیک ها برای درمان بیماری سل بسیار موثر می باشند.

بیماری ذات الجنب ریه
پرده پوشاننده ریه به نام پرده جنب نامیده می شود.
هنگامی که یک عفونت در این پرده رخ دهد، به نام ذات الجنب خوانده می شود.
این بیماری توسط عفونت ویروسی و یا ذات الریه بوجود می آید.
درد قفسه سینه و تنگی تنفس از علائم شایع این بیماری می باشد.
برونشیت از بیماری های ریوی
در بیماری برونشیت، راه های هوایی تحریک می شوند و موجب التهاب برونش های کوچک و بزرگ ریه و افزایش خلط و انسداد راه هوایی می گردد. خلط ها غلیظ و زرد و یا سبزرنگ می باشند.
برونشیت یا التهاب ریه می تواند حاد و مزمن باشد. عفونت ویروسی ریه شایع ترین دلیل برونشیت حاد می باشد. معمولا برونشیت مزمن ریه در اثر موادشیمیایی، آلرژن ها و یا دود سیگار بوجود می آید. برونشیت مزمن می تواند موجب بیماری انسداد مزمن ریوی گردد. افراد مبتلا به برونشیت مزمن، سال ها سرفه می کنند.

 آنفلوانزا
آنفلوانزا از دیگر بیماری ریه است که توسط یک ویروس ایجاد می شود.
این بیماری دستگاه تنفسی فوقانی را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث درد بدن و خستگی می شود. آنفلوانزا باعث سرفه و برخی بیماری های دستگاه تنفسی تحتانی مثل ذات الریه نیز می شود 

  تاثیر سیگار بر ریه ها و سایر اندام های بدن

 دود سیگار سبب تخریب بافت ریه شده و عمل مژه های ریه را غیر فعال می کند

 سیگار کشیدن عامل خطر اصلی بیماری‌های انسدادی مزمن ریه است. مواد محرک دود تنباکو (قطران و گاز سیانید) مسئول بروز برونشیت و آمفیزم در ریه ها هستند. این محرک‌ها عمل موهای کوچک بنام مژه (CILLIA) که ریه‌‌ها را از آلودگی ها پاک می‌کنند، متوقف می‌کند. هم‌چنین سبب، ترشح بیشتر موکوس توسط غدد ریه می‌شوند. وقتی‌که مژک‌های ریه غیرفعال می‌شوند، فرآیند پاک سازی ریه‌ها از موکوس اضافی، قطران و سایر ناخالصی‌ها اجباراً باید توسط سرفه  انجام شود. سیگاری‌ها، بیشتر از غیرسیگاری‌ها سرفه می‌کنند و خلط بیشتری تولید می‌کنند.

 سایر علائم تنفسی شامل: کوتاهی تنفس، سنگینی سینه، خس‌خس، درد سینه، سینوزیت و سرماخوردگی‌های  مکرر است. تقریباً تمام بیماران مبتلا به آمفیزم ریه، سیگاری هستند. سیگار هم‌چنین یک عامل خطر مهم برای ایجاد برونشیت مزمن در ریه است. سیگاری‌های افراطی در معرض خطر بیشتری نسبت به سیگاری‌های متوسط هستند، امّا در معرض مقادیر کم دود سیگار بودن، چنانکه در سیگار کشیدن تحمیلی دیده می‌شود نیز زیان آور به نظر می‌رسد.

آمفیزم در اثر تخریب ریه به وجود می آید که می‌تواند به دلیل صدمه مستقیم دود سیگار، اکسیدان‌های القاء شده و یا تولید مواد واسطه‌ای التهابی جدید به‌دلیل تماس با دود باشد. برونشیت مزمن نیز ناشی از مکانیسم‌های مشابه در راه های تنفسی است

 منابع:
rastineh.ir

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:29 قبل از ظهر
مرگ سیاه یا طاعون !!!


« طاعون»

در سال های 1348 تا 1351 میلادی بیماری طاعوت بیست میلیون نفر را در سراسر اروپا از پای در آورد دامنه شیوع این بیماری چنان گسترده و وحشت ناک بود که در تاریخ با نام طاعون سیاه یا مرگ سیاه از آن یاد می شود طاعون نوعی بیماری ویژه جوندگان به خصوص موش های سیاه  است اما انسان نیز به آن دچار می شود نشانه های این بیماری عبارتند از:

- تورم اطراف گردن و زیر بغل و کشاله ران

- خونریزی زیر پوستی که زخم هایی به نام خیارک را ایجاد می کند

در دوره ای که فاجعه طاعون سیاه رخ داد تعداد کشته ها  چنان زیاد بود که آن ها را به صورت گروهی دفن می کردند؟ از دست پزشکان کاری بر نمی آمد و جداسازی افراد سالم هم اثر نداشت چون موش ها همه جا بودند  و بیماری ها را به شرعت منتشر می کردند.

البته وقتی بیشتر موش ها مردند وشیوع بیماری در میان انسان ها نیز به تدریج کاهش یافت نرخ مرگ و میر ناشی از طاعون سیاه چنان بالا بود که حتی ساختار اجتماعی اروپا را تغییر داد  در واقع  چون در پی مرگ و میرهای ناشی از طاعون دیگر کارگری نبود که روی زمین کار کند نظام ارباب و رعیتی اروپا نابود شد افراد سالم به شهرها رفتند و روستاها متروک شد و در آن زمان درخانه قربانیان را با ضربدر قرمز علامت گذاشته بودند تا ماموران افراد ساکن این خانه ها را از دیگر ساکنان منطقه جدا کنند.

در بسیاری از موارد ماموران حتی خانه هایی را که افراد زنده داخل آن ها به سر می بردند مسدود می کردند.

 

 

فرادید

حدود 50 سال از سفر اولین فضا نورد به کره ماه می گذرد اما آمریکایی ها  هنوز نتوانسته اند از شر بیماری طاعون خلاص شوند این بیماری در قرون وسطی جان  بسیاری را در اروپا گرفت ام در ایالات متحده وجود دارد

 

بی بی سی

مرگ سیاه  در قرن 14 میلادی جان حدود 50 میلیون  نفر را در قاره های آفریقا، آسیا، و اروپا گرفت . طاعون نیمی از جمعیت اروپا را با خود از بین برد طاعون که به مرگ سیاه مشهود راست به لندن نیز رسید در سال 1665 میلادی شیوع طاعون در لندن باعث کشته شدن حدود یک پنجم جمعیت این شهر شد طاعون در قرن 19 به چین و هند نیز رفت و جان بیش از 12 میلیون نفر را نیز گرفت این بیماری اما به زباله دان تاریخ انداخته نشد طاعون همچنان در ماداگاسکار و جمهوری دموکراتیک کنگو  پرو وجود دارد.

با این حال، جای تعجب دارد که چرا بیماری طاعون در ایالات متحده آمریکا وجود دارد و جان افراد را می‌گیرد! در سال جاری میلادی تاکنون 15 مورد طاعون در ایالات متحده دیده شده که در مقایسه با میانگین هفت نفر در سال، رشد فزاینده‌ای را نشان می‌دهد.

دنیل اِپستاین، عضو سازمان بهداشت جهانی می‌گوید: «عامل بیماری طاعون، باکتری یرسینیا پستیس (Yersinia pestis) است که در سال 1900 میلادی توسط موش‌های سوار بر کشتی‌های بخار به ایالات متحده آمریکا برده شد.

طاعون توسط کک‌ها از حیوانات به انسان منتقل می‌شوند و  در صورتی که مداوایی روی آن‌ها صورت نگیرد، انسان را از پای درخواهد آورد. نرخ مرگ و میر طاعون بین 30 تا 60 درصد است که اگر زود تشخیص داده شود با کمک آنتی‌بیوتیک‌ها قابل درمان است.


زمان ابتلا

بیشتر موارد در تابستان اتفاق می‌افتد، زیرا افراد زمان بیشتری را در خارج از خانه سپری می‌کنند. اپستاین می‌گوید: «توصیه ما این است که مراقب کک‌ها باشید و به لاشه حیوانات در محیط‌های طاعونی نزدیک نشوید.

مقصود وی از آن محیط‌ها، ایالات نیومکزیکو، آریزونا، کالیفرنیا و کلرادو است. تمام موارد مشاهده شده در سال جاری میلادی در این مناطق دیده شده‌اند. این مناطق همگی در غرب نصف‌النهار ۱۰۰ درجه غربی قرار دارند که دکتر امش آدالیا، متخصص بیماری‌های مسری در دانشگاه پیتزبرگ، آن را «خط طاعون»  می‌نامد.

 آقای آدالیا می‌گوید: «سگ دشتی یا همان سنجاب مرغزار از مهمترین عوامل انتشار طاعون است که بیشتر در غرب نصف‌النهار ۱۰۰ درجه غربی یافت می‌شوند.» جغرافیا و آب و هوای این مناطق با طبیعت این حیوانات همخوانی داشته و همین مسئله باعث فراوانیِ آن‌ها در این غرب آمریکا شده‌ است. نکته دیگر این است که سگ دشتی نوعی «حیوان اجتماعی» بوده و با انسان رابطه خوبی دارد. به همین دلیل، آن‌ها می‌توانند سریع‌تر طاعون را گسترش دهند.

دکتر دنیل بوتکه، همه‌گیرشناسِ خدمات پارک ملی ایالات متحده، می‌گوید: «راسوی پاسیاه و وَشَق کانادایی دو مظنون دیگر هستند.» متخصصان می‌گوید که یکی از موانع ریشه‌کن کردنِ طاعون همین ذخایر جانوری است.

تنها بیماریِ انسانی که به طور کلی ریشه کن شده «آبله» است که آن هم در جانوران وجود ندارد. وضعیت بیماری فلج اطفال نیز به همین منوال است که سازمان بهداشت جهانی تمایل دارد آن را هم ریشه کن کند، اما این بیماری در سه کشور نیجریه، افغانستان و پاکستان وجود دارد. گفتنی است که بیماری به دلیل جنگ داخلی مجدد به سوریه بازگشته است.

اپستاین می‌گوید: «مادامی که جوندگان وجود خارجی دارند، طاعون هم وجود دارد»
از طرف دیگر، پژوهشگران مرکز بهداشت حیات وحشِ ایالات متحده در راستای استفاده از واکسن‌های دهانی برای محافظت از راسوی پاسیاه و سگ دشتی با پارک‌ها همکاری کرده‌اند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که سگ دشتی به طعمه‌های بادام زمینی با طعم کره علاقه فراوانی دارد.

واکسن تزریقی برای راسوی پاسیاه تولید شده است. بنابراین ریشه کن کردن این بیماری در حیوانات نیز ممکن است که البته این کار را در پارک‌های ملیِ مشهور انجام داد.
طاعون: بیش از 80 درصد طاعون‌های تشخیص داده شده در ایالات متحده از نوع «طاعون خیارکی» است. این نوع طاعون در حقیقت متداول‌ترین نوع طاعون است که بر روی غدد لنفاوی اثر گذاشته و منجر به قانقاریا خواهد شد

 آخرین کلمه = به طور کلی خواهد گفت که پژوهش‌های انجام شده در مورد این بیماری در وضعیت خوبی است. دانشمندان در جهت تشخیص و درمان بیماریِ طاعون تلاش‌های فراوانی را انجام داده‌اند.

اما این کار چه اهمیتی دارد؟ اپستاین می‌گوید که طاعون در دسته اول سلاح‌های بیولوژیکی یا میکروبی قرار دارد. میانگین هفت مورد طاعون در سال یک بحث است و احتمال جنگ بیولوژیکی، حتی در نقطه‌ای پرت، بحثی دیگر

بیماری طاعون یک بیماری واگیردار است که عامل آن باسیل یرسینیا پستیس است. این باسیل گرم منفی است که با رنگ‌های اختصاصی مثل رایت و گیمسا و وایسون به صورت دو قطبی دیده می‌شود. رشد این باکتری در محیط‌های حاوی خون و مایعات بافتی و در دمای ۳۰ درجه سانتی گراد به سرعت اتفاق می‌افتد. کلونی‌ها به صورت نامنظم وخشن است. این باسیل در سال ۱۸۹۴، پس از سال‌ها پژوهش، توسط الکساندر یرسین کشف شد. این بیماری کشنده بارها در طول تاریخ باعث بحران‌های شدید اقتصادی و اجتماعی شده‌است.

از دوران باستان تا کنون، چند بار بیماری خانمان سوز طاعون، سراسر اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفته است. طاعون (غدّه) خیارکی، یکی از مسری‌ترین بیماری‌های جهان است. در سده ۱۳۰۰ میلادی، نوعی از این بیماری به نام «مرگ سیاه» به مرگ بیش از یک چهارم مردم اروپا منجر گردید. شیوع بیماری طاعون در نیمهٔ اول قرن هفدهم، فقط در شهر لندن ۱۵۰۰۰۰ نفر را به کام مرگ کشاند.

 

کک موش بالغ

بیماری طاعون، غالباً از راه ککهای بدن موش مبتلا، به انسان سرایت می‌کند. موش صحرایی سیاه مهمترین مسیر انتشار بیماری طاعون است اما برخلاف تصور عمومی جوندگان مخزن این بیماری نیستند بلکه خودشان اولین قربانی آن هستند و مرگ دسته‌جمعی موشها می‌تواند نشانه شیوع طاعون باشد. وقتی یک کک مبتلا به طاعون یک موش را گاز می‌گیرد باکتری طاعون را به او منتقل می‌کند. سپس کک‌های دیگر با گاز گرفتن آن موش صحرایی به این بیماری مبتلا می‌شوند و با گاز گرفتن انسان آن را به انسان منتقل می‌کنند.

راه‌های دیگر ابتلا به طاعون، گازگرفتگی از طریق جوندگان، یا خوردن جاندار مبتلا به طاعون است. انتقال طاعون از انسان به انسان هم از طریق تماس و تنفس (در صورتی که فرد بیمار به طاعون ریوی مبتلا باشد) انجام می‌گیرد.

منبع =

ameersajjad1382.lxb.com

 

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:26 قبل از ظهر
جیمز ژول !


جیمز ژول که بود و چه کرد ؟؟؟

ژول یک فیزیکدان انگلیسی بود که مطالعات خود را به همراه لرد کلوین و جان دالتون (شیمیدان )انجام می داد. آزمایشهای او نشان دادند که تولید گرما همواره با از دست دادن و یا مصرف شدن شکل دیگری از انرژی همراه است و بنابراین وی نتیجه گرفت که گرما نیز باید شکلی از انرژی به شمار آید. نام واحد انرژی را از نام این دانشمند گرفته اند.جیمز پرسکات ژول فیزیکدان انگلیسی برای آزمایشهایی که بر روی گرما انجام داده است معروف است. او کشف کرد که اشکال مختلف انرژی، یعنی انرژی مکانیکی، الکتریکی، و گرما، اساساً یکی هستند و هر شکل انرژی انرژی می‌تواند به شکلهای دیگر آن تبدیل شود. کار ژول به قدری مهم بود که نام او به واحدی از کار یا انرژی داده شده است (ژول)

یکی از تجربه های پیشرو در زمان خود، جیمز پرس کات ژول سهم اصلی خود را به علم با کشف قانون اول ترمودینامیک، قانون حفاظت از انرژی ساخته شده است، و یافته های خود را در رابطه با معادل مکانیکی گرما.  ژول با لرد ویلیام تامسون کلوین، در تدوین اثر ژول تامسون، که اظهار داشت که درجه حرارت از گاز در حال انبساط سرد شد در صورتی که گاز کار خارجی انجام همکاری کرد.

 دوم از پنج فرزند، ژول دم در یک خانواده ثروتمند بزرگ شد.  متولد 24 دسامبر، 1818 در سالفورد، در نزدیکی منچستر، انگلستان، بنجامین و آلیس پرسکات ژول، ژول، یک کودک خجالتی و ضعیف بود.  ژول و یک برادر در خانه tutored در شدند، و از 1834 به 1837 برادران ریاضیات و علوم را از جان دالتون شیمیدان، شناخته شده برای کار خود را در نظریه اتمی آموخته است.  ژول علاقه به فیزیک را در سال های اولیه توسعه و راه اندازی یک آزمایشگاه در نزدیکی آبجوسازی به انجام آزمایش.

 اگرچه ژول آموزش و پرورش رسمی و یا مدرک دانشگاهی دریافت نمی کند، او اکتشاف ها، نوآوری های قابل توجه، بسیاری از آنها قبل از سن 30 سالگی ساخته شده است.  در سن 19 سالگی او را به تحقیقات مستقل تحت هدایت ویلیام ماهیان خاویاری، دانشمند آماتور آغاز شد.  ژول علاقه ماهیان خاویاری در نظریه الکترومغناطیسی را تحت تاثیر خود قرار داده بود.  ژول در حدود همان زمان شروع به بررسی مشکلات ناشی از گرما، به ویژه حرارت توسط یک جریان الکتریکی است.  او نشان داد که حرارت تولید شده توسط یک جریان الکتریکی در یک سیم، جریان و مقاومت سیم ارتباط داده شد.  ژول یافته های خود را در سال 1840 در مقاله اعلام کرد "در تولید حرارت توسط برق ولتائیک.

 از 1837 به 1847 ژول معادل مکانیکی گرما و دیگر اشکال انرژی را مورد مطالعه قرار گرفت و تاسیس اصل حفاظت از انرژی است.  او به طور سیستماتیک به مطالعه اثرات حرارتی ناشی از تولید و عبور جریان در یک جریان الکتریکی و در سال 1843 او تعیین میزان کار مکانیکی مورد نیاز برای تولید یک مقدار گرما، کشف خود را با آزمایش های دقیق است که در آن ژول اندازه گیری هدایت شد درجه حرارت تولید شده توسط چرخ دوار دست و پا زدن، توسط یک موتور الکترومغناطیسی، در آب.  ژول مشاهدات خود را در سال 1849 به انجمن سلطنتی ارائه شده معادل مکانیکی گرما. "یک سال پیش از او نیز کاغذ در نظریه جنبشی گازها نوشته شده است.  این مقاله شامل برآورد سرعت مولکول های گاز.  در طول این دهه سازنده ژول نیز گرایمز آملیا لیورپول، در سال 1847 ازدواج کرد.  هنگامی که او در سال 1854 درگذشت، ژول به بالا بردن دو فرزند خود گذاشته شد.

 ژول تامسون از 1852 تا 1859 در مورد آزمایشات در ترمودینامیک کار می کرد.  مهم ترین آنها کشف این بود که دمای گاز در حال گسترش سرد تحت شرایط خاصی است.  این شد شناخته شده به عنوان اثر ژول تامسون بود و پایه ای برای توسعه از تبرید صنعت بزرگ در قرن 19th.

 در سال 1850 ژول را به انجمن سلطنتی انتخاب شد و از شناخت گسترده و شهرت زیادی برخوردار بودند.  ژول همچنان به انجام تحقیقات تجربی است، اما یافته های خود را برای مطابقت با دستاوردهای سال های اولیه خود را شکست خورده است.  اگرچه ژول یک انتصاب دانشگاهی را دریافت نکرده ام، کار خود را در ترمودینامیک و معادل مکانیکی حرارت به طور گسترده ای پذیرفته شد و کمک به پیشرفت علوم.  ژول، یک واحد از انرژی، به افتخار او نامگذاری شد.

  ژول، مرد کار و انرژی

هر کس که اطلاعات کمی درباره فیزیک داشته باشد، می‌داند که ژول یک واحد فیزیک است

اما قبل از آن ژول نام یک دانشمند معروف انگلیسی است که کارهای بسیار زیادی در علم فیزیک انجام داده است و امروز سالروز تولد اوست.

جیمز در دوران نوجوانی به یادگیری علم فیزیک زیر نظر دانشمندانی مثل دالتون و هاروی پرداخت و به اندازه‌گیری علاقه‌مند شد، به همین دلیل  به ساختن وسیله‌هایی مشغول شد که بتوانند گرما را اندازه‌گیری کنند و نشان دهند که چه مقدار کار مکانیکی برای به وجود آمدن مقدار مشخصی گرما مورد نیاز است.

از مهم‌ترین کارهای ژول کشف رابطه بین جریان الکتریکی و گرمای ایجاد شده از آن است. همان‌طور که می‌دانید بسیاری از وسیله‌هایی که به طور روزمره با آنها سروکار داریم در اثر عبور جریان الکتریکی گرم می‌شوند. در واقع هر جسمی بنا به جنس و مواد سازنده آن در برابر عبور جریان الکتریکی مقاومت می‌کند که در نتیجه گرما ایجاد می‌شود. ژول توانست با انجام آزمایش‌های بسیار زیاد و تکرار آنها در سن 22 سالگی رابطه بین مقاومت الکتریکی، جریان و زمان را  با گرمای ایجاد شده به دست آورد. این قانون بعدها به قانون ژول معروف شد. بنا بر این قانون میزان گرمای ایجاد شده با مجذور جریان و مدت زمان عبور آن و مقاومت الکتریکی رسانا نسبت مستقیم دارد.

بعد از آن ژول تصمیم گرفت مفهوم کار و انرژی را بررسی کند و در نهایت ثابت کرد که ماهیت همه انرژی‌ها مثل الکتریکی، مکانیکی ، گرمایی و...یکی است و همه آنها قابل تبدیل از شکلی به شکل دیگر هستند؛ قانونی که امروزه آن را به قانون بقا یا پایستگی انرژی می‌شناسیم. در واقع اهمیت این کشف آن قدر زیاد بود که بعد از آن یکای کار و انرژی به افتخار او ژول نامیده شد.

ژول تحقیقات اولیه درباره استفاده از الکترومغناطیس در موتورها را کنار می‌گذارد، زیرا معتقد است که بخار شکل قویتری از انرژی است. درباره تولید گرما با الکتریسیته ولتایی را منتشر می‌کند. فرمولی برای مقدار کار لازم برای تولید یک واحد گرما را ارائه می‌کند. این فرمول بر این نظر جدید مبتنی است که گرما شکلی از انرژی است. ژول با استفاده از نظریه‌های موجود بقای اندازۀ حرکت و بقای جرم، راه را بر ارائه قانون بقای انرژی می‌گشاید. مقاله‌ای را دربارۀ نظریه جنبشی گازها منتشر می‌کند، که در آن سرعت حرکت مولکولهای گازها را تخمین زده است. ژول و فیزیکدان اسکاتلندی ویلیام تامسون (1907 1824 م‌، که بعداً‌ به لرد کلوین مشهور می‌شود) در‌می‌یابند که اگر به گازی اجازۀ انبساط داده شود، دمای آن افت می‌کند. به این ترتیب فکر ساختن یخچال به وجود می‌آید.

 قانون ژول

بنابر این قانون مقدار گرمایی كه از عبور جریان الكتریكی در یك مدار حاصل می شود متناسب با مجذور جریان الكتریكی و نیز مقاومت مدار است. او همچنین با ده سال زحمت توفیق یافت تعیین كند كه چه مقدار كار مكانیكی لازم است تا دمای واحد جرم آب را به اندازه یك درجه فارنهایت بالا ببرد.

 کشف معادل مکانیکی گرما

(دستگاه برای اندازه گیری معادل مکانیکی گرما ژول.  وزن نزولی متصل به یک رشته باعث دست و پا زدن غوطه ور در آب به چرخش و "کار" وزن در حال سقوط به "گرما" بوسیله تلاطم آب و بالا بردن دمای آن تبدیل شده است.)

 در پایان قرن 18th غالب نظریه گرما، در حال حاضر منسوخ شده، نظریه کالری بود، با توجه به آن گرما شامل مایعی به نام کالری است که جریان از گرمتر به اجسام سردتر.  کالری نیز به عنوان گاز وزن است که می تواند عبور در داخل و خارج از منافذ در جامدات و مایعات.

 بنجامین تامسون، Rumford تعداد (1753 - 1814) فیزیکدان انگلیسی و مخترع آمریکایی که چالش های تئوری تاسیس فیزیکی بخشی از انقلاب قرن 19th در ترمودینامیک بود.

 در حالی که برگزاری یک موقعیت را برای ارتش باواریا، آزمایش Rumford در تیر اندازی و مواد منفجره او را منجر به علاقه ای به حرارت.  Rumford مقدار اصطکاکی زیادی از حرارت تولید شده توسط توپ برنج بشکه خسته کننده در زرادخانه در مونیخ مشاهده بود.  Rumford بشکه توپ در آب غوطه ور شده و مرتب شده برای ابزار ویژه blunted خسته کننده به منظور تولید حرارت بیش از حد معمول است.  او نشان داد که آب می تواند در عرض تقریبا دو و نیم ساعت جوشانده و به ظاهر پایان ناپذیر از تامین حرارت اصطکاکی تا زمانی بود که روند خسته کننده طول می کشد حرارت محل تولید می شود.

 Rumford همچنین تایید کرد که هیچ تغییر فیزیکی در محل با مقایسه خاص گرم از مواد ماشین دور و باقی مانده مواد از توپ گرفته بود.

 این یافته ها، Rumford، ناسازگار با نظریه کالری بودند، صحبت کردن در مورد مایعات و گازها در حال عبور از کنار مواد از هر چیزی است که می تواند بدون محدودیت تولید نمی تواند یک ماده ماده به عنوان یک مایع یا گاز کالری است.  او ادعا که تنها چیزی است که آب را جوشانده، در آزمایشات توپ خود را، حرکت مته سوراخ در داخل بشکه و در نتیجه آن اصطکاک بود.

Rumford یافته های خود را در سال 1798 در پرس و جو تجربی خود را با توجه به منبع حرارت است که توسط اصطکاک به کار می برد، بسیار هیجان زده هستیم منتشر شده است، با این استدلال که در گرمای خود را آزمایش بود "کالری" اما فرم حرکت نیست.

 تعداد Rumford مظنون است که هم ارزی بین گرما و کار مکانیکی با یک عامل تبدیل قطعی بین این دو وجود دارد.

 با این حال، Rumford تلاش بیشتر مقدار گرمای تولید شده و یا برای اندازه گیری و یا محاسبه معادل مکانیکی گرما ساخته شده است.

 اگرچه کار Rumford ملاقات با پذیرش خصمانه، آن را پس از آن مهم در ایجاد قوانین حفاظت از انرژی بعد از آن در قرن 19th.

 نقش جیمز پرس کات ژول

 جیمز پرسکات ژول (1818 - 1889)، فیزیکدان انگلیسی، در سال 1843 محاسبه شده است، چند دهه پس از آزمایشات توپ Rumford، معادل مکانیکی گرما در یک سری از آزمایشات است.  در معروف ترین دستگاه او برای این منظور ساخته شده، در حال حاضر به نام دستگاه ژول (نگاه کنید به تصویر زیر)، وزن نزولی متصل به یک رشته باعث دست و پا زدن در آب غوطه ور به چرخش و حرارت آب است.  ژول فرض کرد که انرژی پتانسیل گرانشی از دست داده وزن در نزولی برابر به انرژی حرارتی (گرما) را توسط آب با درگیری (اصطکاک) با دست و پا زدن به دست آورد.

 در این آزمایش، اصطکاک و تحریک با دست و پا زدن، چرخ از بدن از آب، به دام افتاده در هر بشکه عایق، باعث گرما تولید می شود که به نوبه خود، افزایش درجه حرارت آب است.  دما ΔT تغییر آب و ارتفاع از سقوط Δh وزن M * گرم ثبت شد.  با استفاده از این ارزش ها، ژول قادر به تعیین معادل مکانیکی گرما بود.

 به طور خاص، در مقدار کار مکانیکی تولید شده توسط اصطکاک مورد نیاز برای بالا بردن دمای یک پوند آب به میزان یک درجة فارنهایت ژول را تجربه کرده بود و یک مقدار سازگار از 772.24 پوند نیروی پا (در واحدهای انگلیسی) و یا 4.1550 J / کال (SI واحد) متریک در مقایسه با 4.1868 J / کال ارزش های مدرن - معنی که در سراسر 4.2 J به بالا بردن درجه حرارت 1G آب توسط 1 ° C مورد نیاز شد -. و این معادل مکانیکی گرما در واحد مربوطه خود را (ژول واحد پس از بار ژول معرفی شد (بعد از او) و او را به معادل مکانیکی گرما در واحدهای انگلیسی محاسبه شده است).

 ژول ادعا که حرکت و حرارت دو طرف قابل تعویض بودند و در هر مورد، یک مقدار معین از کار (حرکت) به همان مقدار گرما تولید.  علاوه بر این، او همچنین ادعا کرد که گرما را تنها یکی از اشکال مختلف انرژی (الکتریکی، مکانیکی، شیمیایی) و تنها در مجموع از همه اشکال حفظ شد.  در غیر این صورت محاسبه معادل مکانیکی گرما بی معنی است.

 در سال 1845، جیمز ژول آزمایش خود را در مقاله معادل مکانیکی گرما برای جلسه انجمن در کمبریج بریتانیا است.

 

  موضوعات مورد علاقه

 محصولات دیگر، مانند ژولیوس فون مایر لودویگ A. Colding،، همچنین کمک به طور مستقل به اندازه گیری و محاسبه معادل مکانیکی گرما در همان زمان به عنوان ژول و نتایج مشابه هم رسید، اما در پایان اعتباری رفت تا شاید به دلیل ژول سادگی و وضوح از آزمایش های خود و ایده های مربوط به این موضوع است.

  مفهوم هم ارزی می گوید که حرکت و گرما (و انواع دیگری از انرژی) متقابلا قابل تعویض و در هر مورد، یک مقدار از کار داده شده همان مقدار گرما، تولید کار انجام شده به طور کامل تبدیل به گرما انرژی است.  کسانی که از پیشگامان انرژی اولیه مانند ژول، مایر، Colding و دیگران هموار کرد راه را برای حفاظت از اصل انرژی، قطعی هرمان فون هلمهولتز در سال 1847 اظهار داشت، و ایجاد علم ترمودینامیک در قرن 19th.

  ساخت دستگاه ژول و تکرار آزمایش ژول

 قبل از شروع آزمایش ما، یک کمی در مورد واحدهای فیزیکی درگیر است.  توضیح زیر اشاره به سیستم SI مدرن تر و محبوب تر از واحد است که می تواند با از هیچ تلاشی بسیار (همچنین با کمک از مبدل های آنلاین) واحدهای انگلیسی تبدیل شده در صورت نیاز.

 کالری کالری کوچک و یا گرم (نماد: CAL) انرژی مورد نیاز برای افزایش دمای 1 گرم آب را 1 درجه سانتی گراد است  این حدود 4.2 ژول است.

 کالری بزرگ، کیلو کالری کالری یا مواد غذایی (نماد: CAL) انرژی مورد نیاز برای افزایش درجه حرارت، از مجموع 1 کیلو آب 1 درجه سانتی گراد است  این دقیقا 1000 کالری کوچک یا حدود 4.2 انرژی هایی (4200 J) است.

  در تلاش برای جلوگیری از سردرگمی، کالری بزرگ است که گاهی اوقات به عنوان کالری نوشته شده است (با C پایتخت).  این کنوانسیون، با این حال، همیشه به دنبال آن است.  این که آیا کالری های بزرگ و یا کوچک در نظر گرفته شده اغلب باید از متن استنباط شده است.  هنگامی که در زمینه های علمی استفاده می شود، کالری اشاره به کالری گرم (کالری کوچک) است.  با این حال، در زمینه های تغذیه، یک واحد بزرگتر مفید تر است.  در زمینه کالری مدت می تواند انجام شود تا مراجعه به کیلو کالری (نماد: کیلوکالری) است.

 1 ژول انرژی مصرف شده در اعمال یک نیروی یک نیوتن از فاصله یک متر (1 نیوتن متر یا N متر) است.

 گرمایی ویژه آب = انرژی مورد نیاز برای افزایش دمای آب 1 ° C (با تعریف کالری) = 1 Cal یا 4.18 J (استنباط از معادل مکانیکی از ارزش حرارتی) از 1G.  نگاهی در حساب که مواد دیگر و مایعات دارای مقادیر مختلف برای حرارت خاص خود را دارند.

 دستگاه برای اندازه گیری معادل مکانیکی گرما ژول.  وزن نزولی متصل به یک رشته باعث دست و پا زدن غوطه ور در آب به چرخش و "کار" وزن در حال سقوط به "گرما" بوسیله تلاطم آب و بالا بردن دمای آن تبدیل شده است.

 ژول ساخته شده یک سری اندازه گیری نشان داد و متوجه شد که به طور متوسط ​​وزن 772 پوند در حال سقوط را از طریق از راه دور یکی پا، بالا بردن دمای یک پوند آب به 1 ° F. 772 پوند یعنی حدود 350 کیلوگرم - نه عملی وزن با تجربه.  بنابراین، ژول با استفاده از وزن کمتر از سقوط بیش از یک فاصله بزرگتر، تکرار چند بار.

 به منظور افزایش دمای 1kg (1 لیتر) آب 1 ° C شما برخی J 4200، از انرژی تولید شده توسط بدن در حال سقوط نیاز است.  با توجه به از دست دادن انرژی پتانسیل از بدن در حال سقوط 4200 = M * گرم * H که در آن G ثابت گرانش است که در حدود 10 متر / S 2 تا معادله ما می آید تا 4200 = 10M * H یا 420 = M * H.  اگر ما می رویم به استفاده از یک جرم 1kg و رها کردن آن را از ارتفاع، از مجموع 1 متر، پس ما نیاز به تکرار این روش 420 بار در جهت به نتیجه این آزمایش است.

 از این معادله ساده (420 = M * H) روشن است که افزایش جرم یا ساعت ارتفاع و یا با استفاده از دماسنج حساس با نمایشگر دیجیتال از 0.1 درجه سانتی گراد می گویند، با هیچ تلاشی بزرگ ما می توانیم تکرار مورد نیاز بسیار کمتر کاهش می دهد صد است.

 ما باید در نظر میگیرد که مقداری از انرژی توسط اصطکاک وزن در حال سقوط با هوا، اصطکاک رشته / طناب از دست داده، و حرارت به بشکه عایق منتقل شده است.  بنابراین، نتایج خود را کمی بالاتر از 4.18 J / C خواهد بود.  بنابراین، باید در هر بشکه caped و عایق بندی شده تا حد امکان و دماسنج را از طریق دماغه اجازه تماس با هوای اتاق قرار داده است.  و آزمایش باید حدود 25 ° C دمای اتاق انجام شده از مقادیر فیزیکی برای دمای اتاق تعریف شده است.

 به منظور دستیابی به نتایج دقیق و تا حد امکان توصیه می شود به تکرار کل این آزمایش را چند بار، حذف افراط و محاسبه متوسط.

 یکی دیگر از گزینه ای برای آزمایش با دستگاه ژول است که سعی کنید برای اندازه گیری گرمای ویژه مایعات غیر از آب است.

منابع:

www.alifathi.blogfa.com

www.scienceworld.wolfram.com

www.hamshahrionline.ir

www.power88.ir

www.ameersajjad1382.lxb.com

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 7 بهمن 1395
زمان : 9:22 قبل از ظهر
تشخیص پروتون‎ها، الکترون‎ها و نوترون‎ها در یک عنصر:


تشخیص پروتون‎ها، الکترون‎ها و نوترون‎ها در یک عنصر:
هر دانشجویی که در علوم پایه مشغول به تحصیل است، چه در شاخه فیزیک باشد و چه شیمی، لازم است بداند که چگونه می‎توان تعداد پروتون‎ها، الکترون‎ها و نوترون‎ها را یافت. برخی از اصول پایه‎ای که لازم است دانشجویان بدانند در زیر آمده است:
تعداد پروتون‎ها = عدد اتمی
تعداد الکترون‎ها = تعداد پروتون‎ها = عدد اتمی
تعداد نوترون‎ها = عدد جرمی – عدد اتمی
عدد جرمی = مجموع تعداد پروتون‎ها و نوترون‎ها
یافتن تعداد پروتون‎ها، الکترون‎ها و نوترون‎های ایزوتوپ‎ها:
ایزوتوپ‎ها اتم‎هایی از عناصر یکسان هستند که تعداد پروتون‎هایشان برابر است اما تعداد نوترون‎های متفاوتی دارند. بعنوان مثال کربن 12، کربن 13 و کربن 14، ایزوتوپ‎ها مختلف کربن هستند که هرکدام 6 الکترون دارند. اما تعداد نوترون‎ها در هر کدام از این ایزوتوپ‎ها به ترتیب برابر با 6، 7 و 8 است. برای اینکه بدانیم چگونه باید تعداد الکترون‎ها، نوترون‎ها و پروتون‎ها را در ایزوتوپ‎ها تشخیص دهیم، اجازه دهید ایزوتوپ‎های کلر، یعنی کلر 35 (17Cl35) و کلر 37 (17Cl37) را درنظر بگیریم.
کلر 35:
تعداد الکترون‎ها = تعداد پروتون‎ها = عدد اتمی = 17
عدد جرمی = 35
تعداد نوترون‎ها = عدد جرمی – عدد اتمی = 17 – 35 = 18
کلر 37:
تعداد الکترون‎ها = تعداد پروتون‎ها = عدد اتمی = 17
عدد جرمی = 37
تعداد نوترون‎ها = عدد جرمی – عدد اتمی = 17 – 37 = 20
یافتن تعداد پروتون‎ها، الکترون‎ها و نوترون‎های یون‎ها:
قبل از یادگیری راه ساده‎ای برای پیدا کردن تعداد پروتون‎ها، الکترون‎ها و نوترون‎های یون‎ها، لازم است که کاتیون‎ها (یون‎های مثبت) و آنیون‎ها (یون‎های منفی) را بشناسیم.
کاتیون‎ها: یون‎هایی که بار مثبت دارند کاتیون نامیده می‎شوند. وقتی الکترون‎های اتم از دست می‎رود کاتیون بوجود می‎آید.
آنیون‎ها: یون‎های با بار منفی هستند که درنتیجه وارد شدن الکترون اضافی به اتم تشکیل می‎شوند.
یون Na+ را درنظر بگیرید.
می‎دانیم که عدد اتمی هر ساختار اتمی عنصر سدیم 11 است. علیرغم این، به دلیل که اینکه یون سدیم حامل بار مثبت می‎باشد، باید یک پروتون اضافی داشته باشد و یا اینکه یک الکترون از دست داده باشد. از آنجاییکه سدیم نمی‎تواند پروتون بدست آورده باشد، وگرنه تبدیل به منیزیوم می‎شود، باید یک الکترون از دست داده باشد. بنابراین تعداد پروتون و الکترون‎های سدیم در اصل همان 11 است. منتها چون یک الکترون از دست داده، تعداد الکترون‎ها = تعداد پروتون‎ها = عدد اتمی = 10.
به همین ترتیب تعداد نوترون در یون سدیم برابر است با: عدد جرمی – عدد اتمی = 10 – 23 = 13.
با بکار بردن جدول تناوبی عناصر، تشخیص تعداد الکترون و پروتون و نوترون عناصر بسیار ساده می‎شود. در این جدول عدد جرمی و عدد اتمی عناصر نوشته شده است. اگر سعی کنید تعداد این ذرات درون اتمی را برای چند عنصر دیگر نیز محاسبه کنید در این روش ساده کاملاً حرفه‎ای خواهید


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 30 دی 1395
زمان : 11:18 قبل از ظهر
پرکلرو اتیلن


پرکلرو اتیلن چیست ؟

ویژگی های شیمیایی

پرکلرو اتیلن یا تترا کلرواتن (perc)، کلرو کربنی با فرمول Cl2C=CCl2 است .مایعی بیرنگ که به طور گسترده در خشک شویی پارچه ها مورد استفاده قرار میگیرد و به همین دلیل از آن تحت  عنوان" مایع خشک شویی" نام برده می­شود. این ماده بوی شیرینی دارد که در غلظت یک پی پی ام قابل حس است. تولید جهانی این محصول در سال 1985 حدود یک میلیون تن برآورد شده است.جرم مولکولی این مادهg/mol 82/165 و نقطه جوش آن121 درجه سلسیوس است.

مایعی سنگین ، بدون رنگ ، با بوی اتری ، و غیر قابل اشتعال می باشد . در آب نامحلول و در مقابل رطوبت پایدار است اما در بسیاری از مایعات آلی از قبیل اتر و الکل قابلیت انحلال و اختلاط دارد

تولید

مایکل فارادی اولین بار در سال 1821  تتراکلرواتیلن را با  تجزیه حرارتی هگزا کلرواتان طبق واکنش زیر سنتز کرد:

C2Cl6 → C2Cl4 + Cl2

بیشتر پرکلرواتیلن تولیدی در دماهای بالا حاصل ازهیدروکربن های سبک است. این متد مربوط به کشف فارادی می­شود که هگزاکلرواتان در دمای بالا تولید و تجزیه می­شود. محصولات جانبی این واکنش کربن تترا کلراید، هیدروژن کلراید و هگزا کلرو بوتادین است. البته متدهای دیگری هم برای تولید این ترکیب وجود دارد به طور مثال در طی یک واکنش شیمیایی وقتی دی کلرو اتان به همراه کلر تا 400 درجه سلسیوس گرم میشود تترا کلرواتیلن به صورت زیر حاصل می­شود:

ClCH2CH2Cl + 3 Cl2 → Cl2C=CCl2 + 4 HCl

کاتالیزورهای واکنش فوق پتاسیم کلرید، آلومینیوم کلرید یا کربن فعال است. تری کلرواتیلن محصول جانبی این واکنش است که به روش تقطیر جدا می­شود.

آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا(EPA) میزان تتراکلرو اتیلن تولید شده در آمریکا در سال 1973 را سیصد و بیست هزارتن گزارش کرده که این مقدار در سال 1993 به 120 هزار تن کاهش پیدا کرده است.

 کاربرد و موارد استعمال پر کلرو اتیلن

پرکلرواتیلن با ویژگی هایی مثل فراریت، پایداری بالاو عدم اشتعال حلال بسیار مناسبی برای موادآلی است و به همین دلیل به طور گسترده در خشک شویی ها کاربرد دارد. همچنین با سایر کلرو کربن ها موجب چربی زدایی قطعات خودرو وسایر صنایع مربوطه می­شود. این ماده در آشکار ساز(ردیاب ) نوترینو جایی که نوترینو با یک نوترون در اتم کلرین وارد واکنش می­شود و آن را تبدیل به پروتونی به شکل آرگون می­کند.

پرکلرواتیلن یکی از حلال های کلره است که خاصیت سمی بودن آن از سایر مشتقات هالوژنه کمتر می باشد و اگر به طریق صحیح با دستگاه ها کار گردد خطر آن از نظر سمی بودن ناچیز و صرف نظر کردنی خواهد بود چون خاصیت پاک کنندگی خوبی دارد و قابلیت حلالیت آن زیاد است ، پارچه های سنتزی و مصنوعی را خراب نمی کند و بعلاوه بر روی رنگ آنها تاثیری ندارد لذا در حدود 80 درصد از این فرآورده برای انواع و اقسام صنایع لباسشوئی ( پشمپنبه پوست ابریشم ) بکار می رود و مصرف آن به علت پائین بودن درجه حرارت تبخیر ( که در نتیجه پارچه سریع تر خشک می گردد ) ، عدم انحلال در آب ، و قابلیت جمع آوری مجدد ، در خشک شوئی مقرون به صرفه می باشد در صنعت بالا بردن راندمان پرکلرواتیلن از برگشت دادن تتراکلروکربن استفاده می نمایند تا در نتیجه جسم آلی حاصله فقط پرکلرواتیلن باشد .

واکنش فوق حرارت زاست و باید دستگاه را طوری کنترل نمود که دمای آن از 500 درجه سانتی گراد تجاوز ننماید این کنترل تا حدودی از برگشت دادن تتراکلروکربن در دستگاه تامین می گردد بنابراین برگشت تتراکلرور کربن از طرفی باعث افزایش راندمان فرآورده مورد نظر و از سوی دیگر موجب تنظیم دمای واکنش می گردد . در این طریقه علاوه بر پر کلرواتیلن مقدار قابل ملاحظه ای اسید کلریدریک نیز تولید می شود که باید از آن استفاده لازم به عمل آید . معمولا اسید کلریدریک حاصله به مصرف تهیه پلی وینیل کلراید  ( کلروپلی وینیل P.V.C ) می رسد

کاربردهای تاریخی

پرکلرو اتیلن به عنوان واسطه تولید سردکننده های  HFC-134aمورد استفاده قرار گرفت. دراوایل قرن بیستم نیز تترا کلرو اتیلن در درمان آلودگی به کرم قلاب دار hookworm)) استفاده شد.

ایمنی

پرکلرو اتیلنآلوده كننده شديد آب و خطرناك براي محيط زيست است و ممکن است برای انسان سرطان زا باشد.

 ***این محصول در انبار تهران موجود می باشد و قابل ارسال به تمام نقاط کشور است. برای کسب اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید

منابع :

سایت اینترنتی ameersajjad1382.lxb.com

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : یک شنبه 26 دی 1395
زمان : 9:20 بعد از ظهر
آیت الله حسنعلی نخودکی اصفهانی


زندگینامه آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

شیخ حسنعلی اصفهانی (مقدادی اصفهانی) که به خاطر سکونت سالهای پایانی عمر در روستایی بنام نخودک در نزدیکی مشهد، مشهور به شیخ حسنعلی نخودکی بود، (زاده: ۱۲۴۱ اصفهان - درگذشت: ۷ شهریور ۱۳۲۱هجری شمسی، مشهد) فقیه، فیلسوف و از عرفاً و اخلاقیون بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است. شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی (نخودکی) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی، در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.[۱]

پدر

خاندان وی به قولی از نسل مقداد است از این رو فامیل مقدادی در این خاندان به کار گرفته می شودو بنابر قولی از فرزندش علی مقدادی اصفهانی در کتاب نشان از بی نشانها برای شیخ حسنعلی اصفهانی از راه مکاشفات باطنی ثابت شده بود که از نسل فاطمهٔ زهرا است. پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می‌کرد و آنچه عاید او می‌شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می‌کرد و نیم دیگر را به سادات و نسل فاطمه زهرا اختصاص می‌داد.[۲]

تولد

حسنعلی در سال ۱۲۷۹ قمری در اصفهان متولد شد و بر اثر برخوردی با محمد صادق تخت فولادی وارد عالم عرفان شد.

خود حسنعلی اصفهانی نقل کرد: «بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت استاد حاجی محمد صادق، مشرّف شدم. در این اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک و به صاحبش رد فرمود و مقداری خرده نبات که کف دستش مانده بود، به من داد و فرمود بخور، من بیدرنگ خوردم. پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی‌دانستی که روزه ات با خوردن نبات باطل می‌گردد. عرض کردم: آری، فرمود: پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم. استاد دست مبارک خود را بر شانه من زد و فرمود: با این اطاعت بهر کجا که باید می‌رسیدی رسیدی

تحصیلات

حسنعلی اصفهانی از آغاز نوجوانی خود، به کسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول شد، خواندن و نوشتن و همچنین زبان و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفت و در همین شهر، نزد استادان بزرگ زمان، به اکتساب فقه و اصول و منطق و فلسفه و حِکم پرداخت.

وی فقه و فلسفه را از آخوند ملا محمد کاشانی آموخت. همچنین فلسفه و حکمت را از جهانگیرخان و تفسیر قرآن مجید را از محضر درس حاجی سید سینا پسر سید جعفر کشفی و چند تن دیگر از علماء عصر آموخت. سپس برای تکمیل معارف به نجف اشرف و به کنار مرقد علی بن ابی‌طالب رفت. در این شهر، از جلسات درس حاجی سید محمد فشارکی و حاجی سید مرتضی کشمیری و ملا اسماعیل قره باغی استفاده می‌کرد. او علاوه بر علوم معارفی و عرفانی در اصفهان و نجف دروس فقه، اصول و فلسفه را از افرادی چون جهانگیر خان قشقایی، آخوند خراسانی و سید محمد فشارکی فراگرفت.

شیخ حسنعلی نخودکی در نجف هم حجره‌ای سید حسن مدرس بود. از دوستان او می‌توان به شیخ محمد بهاری و سید حسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد.

فرزند

شیخ علی مقدادی اصفهانی از نویسندگان شیعی معاصر در اسفند سال ۱۳۸۸ در تهران درگذشت و در خراسان دفن شد. شیخ علی مقدادی اصفهانی شرح‌حال پدرش را در کتاب نشان از بی نشان‌ها آورده‌است.

دوران تدریس

نخودکی اصفهانی بر علوم غریبه احاطه داشت و شاگردانی مانند سید عبدالاعلی سبزواری و محمود حلبی را در این رشته تربیت کرد.[۳] او در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی درگذشت و در مشهد در حرم علی بن موسی‌الرضا دفن گردید. مشهور است که او زمان وفات و محل دفن خویش را قبل از مرگ به نزدیکانش اعلام نموده بود.[نیازمند منبع]

اجازه روایت

آیت الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی چنان‌که از کتاب الاجازه الکبیره و المسلسلات بر می‌آید از نخودکی اجازه نقل روایت دارد. دستخط شیخ حسنعلی نخودکی در کتاب المسلسلات آمده است.

درگذشت

وی در ۱۷ شعبان ۱۳۲۱ شمسی از دنیا رفت و در مشهد صحن انقلاب اسلامی دفن شد

منابع:

سایت اینترنتی ameersajjad1382.lxb.com.


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : یک شنبه 26 دی 1395
زمان : 9:14 بعد از ظهر
قيام واعتقادات مذهبي مختارثقفي


 

 بسيارى از علماى شيعه معتقدند مختار از دوستان خاندان عصمت و طهارت به شمار مى رود . او در زمان معاويه ازعراق به مدينه رفت و مدتى در آنجا ساكن شد و از ملازمان "محمد حنفيه"- فرزند على (ع) گرديد . پس از مدتى مجددا به عراق بازگشت و آشكارا به تبليغ فضائل و مكارم على (ع) وامام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) پرداخت و مردم را به خاندان پيامبر (ص) دعوت كر . با اين حال، درباره شخصيت او اتفاق نظر وجود ندارد و روايات مربوط به او نيز دو دسته است . برخى او را بسيار ستوده اند، بعضى او رامذمت كرده اند و گروهى نيزاو را بنيانگذار فرقه "كيسانيه" مى دانند . طرفداران اين فرقه معتقدند امامت، پس از حسين بن على (ع) به "محمد حنفيه"منتقل شده است و " محمد حنفيه" همان "مهدى موعود" است و بر اين باورند كه، مختار مردم را به محمد حنفيه و امامت او دعوت مى كرده است .اما اكثر علماى شيعه معتقدند ساحت اواز اين اتهامات كاملا مبرا و پاك است .مختار هيچ گاه ادعاى نبوت نكرد و اگر چنين بود، مسلمانان و شيعيان گرد او جمع نمى شدند تا زير پرچم او بجنگند وانتقام اهل بيت (عليهم السلام) را از بنى اميه بگيرند . "محمد حنفيه" نيز هيچ گاه ادعاى امامت نكرده بود تا مختار مردم را به سوى او دعوت كند .بنا به تصريح مرحوم آيت الله "خويى"- قدس سره الشريف- فرقه كيسانيه پس از رحلت محمد حنفيه تشكيل شد: در حالى كه مختار، پيش از وفات محمد حنفيه به شهادت رسيده بود .شايعاتى كه در مورد مختار بر سر زبانها بود و او را "مدعى نبوت" و يا "كذاب" مى ناميدند، اغلب از ناحيه بنى اميه يا "مصعب بن زبير"، برادر "عبدالله بن زبير" بود كه همه از دشمنان اهل بيت بودند؛ چرا كه آنان، مختار را سنگى بزرگ بر سر راه خود مى ديدند و با اين شايعات قصد داشتند دلهاى مردم را از او برگردانند و شخصيت او را ترور كنند . پس از آنكه در سال 61 هجرى، فاجعه جانسوز كربلا رخ داد، بنى هاشم عزادار شدند و تا پنج سال (يعنى تا زمان قيام مختار) همواره سوگوار بودند؛ زنان بنى هاشم خود را زينت نكردند و غذاى طبخ شده نخوردند، تا آنكه مختار قيام كرد و قاتلان ابا عبدالله الحسين (ع) را به سزاى اعمالشان رساند .سرهاى آنان را نزد بنى هاشم فرستاد و بدين وسيله، آنان را از حالت عزا خارج كرد .او در حالى قيام كرد كه بنى اميه، با تمام توان خويش سعى داشتند نور اهل بيت (عليهم السلام) را خاموش كنند و بين مرگ و زندگى، تنها بردن نام آن خانواده و ادعاى دوستى آنان فاصله بود و در چنين جو خفقانى بود كه مختار علم حمايت از اهل بيت را برافراشت و سخن حق را احيا كرد .و بدين ترتيب، از مصاديق اين فرمايش گرديد كه: "افضل العدل كلمة حق عند امام جائر: بزرگترين عدالت، بيان سخن حق در برابر حاكم ستمگر است" .همين عمل او موجب سرور امامان شيعه (عليهم السلام) شد و از اين رو است كه مى بينيم پيشوايان ما، او را با عباراتى، كه حاكى از عمق رضايت آن بزرگواران است ستوده اند .

فرزند مختار كه "ابوالحكم" نام داشت، روز عيد قربان، در سرزمين منى خدمت امام باقر (ع) شرفياب مى شود و خود را معرفى مى كند .حضرت امام محمد باقر (ع) پس از آنكه دانستند او فرزند چه كسى است، بلافاصله او را در كنار خود نشاندند و بدين ترتيب، باب گفت گو باز شد: ابوالحكم گفت: خداوند كار شما را اصلاح كند! مردم درباره پدرم حرفها زيادى مى زنند . اما سخن حق، همان است كه شما مى فرماييد .امام باقر (ع) فرمودند: مردم چه مى گويند؟ ابوالحكم پاسخ داد مى گويند: "كذاب" .اما حق، همان است كه شما مى فرماييد و من همان را قبول دارم . امام باقر (ع) دوباره فرمودند: سبحان الله! پدرم به من خبر داد كه به خدا سوگند، مهر مادرم از پولى بود كه مختار براى او فرستاده بود! مگر مختار نبود كه خانه هاى خراب ما را نوسازى كرد؟ مگر او قاتل قاتلين ما نيست؟ مگر او خونخواه ما نبود؟ خدا رحمتش كند! به خدا قسم، پدرم به من خبر داد كه هر وقت مختار به خانه فاطمه، دختر امير مؤمنان، على (ع) وارد مى شد، آن بانو به او احترام مى گذاشت و برايش فرش مى گستراند و متكا مى گذاشت و او مى نشست و از او حديث مى شنيد .خداوند پدرت را رحمت كند! خداوند پدرت را رحمت كند! خداوند پدرت را رحمت كند! او حق ما را از همه گرفت و قاتلين ما را كشت و به خونخواهى ما قيام كرد" .از اين روايت استفاده مى شود كه شايعه پراكنى در مورد شخصيت اين مرد تا زمان ائمه (عليهم السلام) ادامه داشته است و امام باقر (ع) به مختار علاقه مند بودند .همچنين استفاده مى شود مختار نه تنها به خونخواهى امام حسين (ع) قيام كرد، بلكه كمكهاى مالى نيز به اهل بيت مى نمود و در ترميم خانه ها واصلاح امور معيشتى آنان كوشا بود .اصولا امام معصوم (ع) كه مظهر تولى و تبرى و الگوى دوستى و دشمنى در راه خداوند است، آيا نسبت به كسى كه قائل به امامت آنان نيست، يا ادعاى پيامبرى مى كند، دعا مى كنند و براى او طلب رحمت مى نمايند؟ هرگز .لذا در ميان علماى شيعه و محققين اماميه- رضوان الله عليهم- به شخصيتهايى برمى خوريم كه با جديت تمام از مختار دفاع كرده اند و نسبتهايى را كه به او داده شده است، دروغ دانسته اند؛ علمايى همچون "شيخ طوسى"، "علامه حلى"، "علامه ابن نما" ، "علامه مامقانى"، "علامه امينى" صاحب كتاب معروف "الغدير"، "سيد بن طاوس" ، "محدث قمى"، آيت الله "خويى" و .از قبيل اند . البته در ميان روايات وارده و نقلهاى تاريخى، شواهدى بر سوء اعتقاد مختار نيز وجود دارد، كه مى رساند او به امامت حضرت زين العابدين (ع) معتقد نبوده است .بنا به اظهار نظر علماى شيعه، اسناد اين روايات غالبا ضعيف است ، لذا نمى توان به اين روايات تمسك نمود .علاوه بر آن، اين احتمال نيز وجود دارد كه امامان بزرگوار ما در مقام تقيه، چنين سخنانى را بر زبان آورده باشند؛ زيرا اگر دستگاه بنى اميه متوجه رفت و آمد مختار نزد امام سجاد (ع) مى شد، بدون شك براى او مزاحتمهايى فراهم مى آوردند؛ لذا براى حفظ جان او، ائمه عمدا سخنانى بر زبان مى راندند كه هرگونه حساسيتى را كه نسبت به او وجود دارد، از افكار بزدايند .همان طورى كه، مى بينيم رواياتى در مذمت بعضى از اصحاب خاص امام صادق (ع) همچون "زرارة بن اعين" و "محمد بن مسلم" (كه از معروفترين و مورد اعتمادترين ياران آن حضرت بودند) صادر شده است تا جلو هر گونه حركت احتمالى حكام بنى عباس، عليه ايشان گرفته شود، تا آنان بتوانند همواره در خدمت اهل بيت (عليهم السلام) باقى بمانند و به ترويج شريعت مقدس اسلام بپردازند .يكى ديگر از وقايع تاريخى كه به استناد آن، شخصيت مختار بن ابى عبيده ثقفى زير سؤال رفته است، واقعه اى است كه در زمان امام مجتبى (ع) رخ داد . آن حضرت در منطقه "ساباط" با خنجرى مسموم كه به رانش وارد شد، مورد سوء قصد قرار گرفتند .امام دستور دادند تا ايشان را به خانه "سعد بن مسعود ثقفى" (كه عموى مختار بود) ببرند .مختار نيز در منزل سعد حضور داشت . او در آنجا به عمويش مى گويد: "چطور است حسن بن على را دستگير كنيم و تحويل معاويه بدهيم تا با اين كار به حكومت عراق برسيم!" اين پيشنهاد ذلت بار بلافاصله با مخالفت شديد سعد بن مسعود كه از ياران و وفاداران على (ع) بود روبرو شد و حتى عده اى خواستند همانجا مختار را بكشند كه اين قائله با وساطت سعد پايان پذيرفت .در بعضى از نقلهاى تاريخى آمده است كه مختار وقتى مخالفت حاضران را مشاهده كرد، خطاب به عمويش، سعد بن مسعود گفت: "من تنها مى خواستم شما را امتحان كنم" .  آيت الله خويى اين روايت را مرسله و غير قابل اعتماد مى دانند  )روايت مرسله آن است كه نام راوى در سلسله سند حذف شده باشد و چون معلوم نيست راوى، شخص راستگو يا دروغگويى بوده است، لذا غير قابل اعتماد خواهد بود(.علاوه بر آن، منافقان و خوارج در ميان ياران امام مجتبى (ع) حضورى چشمگير داشتند و مترصد دستگيرى آن حضرت يا قتل ايشان بودند و اين، مؤيدى است بر صدق سخن مختار كه مى گويد: "مقصود من امتحان كردن شما بود"، او مى خواست با طرح اين پيشنهاد، ببيند چه كسانى با او موافقت مى كنند تا بدين ترتيب، منافقين را شناسايى كرده باشد . بطور خلاصه عملى را كه مختار انجام داد، (يعنى قيام او بر عليه بنى اميه)، ضربه اى سخت بر پيكر آنان و هودارانشان و دشمنان اهل بيت بود و همين به تنهايى دليلى بر صدق اعتقاد او و مؤيدى بر كذب شايعاتى است كه درباره اين شخصيت بزرگ ساخته و پرداخته شده است .

نقش مختار در قيام امام حسين (ع( "مختار" از شخصيتهاى بزرگ كوفه بود و مسلم بن عقيل- نماينده اعزامى امام حسين (ع) به كوفه- پس از ورود به شهر، مستقيما به منزل مختار رفت و بدين ترتيب، منزل اوبصورت مركز انقلاب درآمد . در اين زمان بود كه "عبيدالله بن زياد" به امارت كوفه منصوب شد و پنهانى به شهر آمد . مسلم نيز از خانه مختار به خانه "هانى بن عروه" نقل مكان كرد و مختار براى جلب نظر عشاير، از كوفه خارج شد . او هنگامى كه از اوضاع متشنج شهر باخبر شد، با عجله بازگشت؛ ولى متوجه شد مسلم بن عقيل به شهادت رسيده است . اين واقعه، پيش بينى نشده بود! زيرا موعد قيام، در تاريخ ديگرى مقرر شده بود و ورود ناگهانى "ابن زياد" و حوادث غير مترقبه بعدى، مسلم را مجبور كرد تا پيش از موعد مقرر قيام كند، لذا مختار از جريان قيام آگاهى نداشت . خبر ورود مختار به شهر منتشر مى شود" . عمرو بن حريث" معاون "ابن زياد" حاكم كوفه به او پيشنهاد مى كند خود را تسليم كند و در مقابل، به او قول مى دهد جان او را محافظت كند و مانع قتل او توسط عبيدالله بن زياد شود . ابن زياد پس از آنكه مختار خودش را به او معرفى مى كند، تصميم به قتل او مى گيرد؛ ولى به شهادت "عمرو بن حريث" مبنى بر اينكه هنگام خروج مسلم، مختار در خارج از كوفه بوده است، از كشتن او منصرف مى شود و بدين ترتيب، مختار راهى زندان مى شود . او در زندان با شيعيانى همچون "ميثم تمار" ملاقات مى كند . ميثم تمار در زندان به او خبرى از آينده مى دهد: "تو از اين زندان نجات مى يابى و به خونخواهى امام حسين (ع) قيام مى كنى و اين جبارى كه ما در زندان او هستيم (يعنى ابن زياد) به دست تو كشته خواهد شد و تو با همين پاهايت صورت و گونه هاى او را لگدمال خواهى كرد!" عبيدالله قسم خورده بود كه مختار را به قتل برساند . اما مختار مخفيانه نامه اى به شوهر خواهرش "عبدالله بن عمر" (فرزند عمر بن خطاب، خليفه ثانى) نوشت و از او خواست تا به يزيد بن معاويه نامه اى بنويسد و از او آزاديش را بخواهد . او نيز اين كار را انجام داد و يزيد با ارسال نامه اى به ابن زياد دستور آزادى مختار را داد . بدين ترتيب، مختار پس از شهادت امام حسين (ع) از زندان آزاد شد . او كه آينده خود را مى دانست و از مأموريت خود (كه انتقام از گروه قاتلان سيدالشهدا (ع) بود) بخوبى آگاهى داشت، سه روز پس از آزادى از زندان، از عراق به حجاز رفت . اوضاع جامعه اسلامى پس از شهادت امام حسين (ع) يكى از ثمرات شهادت امام حسين (ع)، ايجاد وحدت و انسجام بين شيعيان بود . آنان تا قبل از واقعه كربلا جمعيتى از هم گسيخته و پراكنده بودند؛ ولى شهادت حضرت، آنان را بشدت تكان داد؛ خصوصا كوفيان كه از عمل زشت خود كه همان فراخوانى امام به كوفه و اعلام حمايت از آن حضرت و سپس رها كردن ايشان در بدترين شرايط، بشدت ناراحت بودند . خشم عمومى از حكومت مركزى هر روز بيشتر مى شد و به دنبال آن قيامهاى متعددى در شهرهاى مختلف درگرفت؛ از جمله، قيام مردم مدينه، كه با كشته شدن بسيارى از آنان در هجوم سپاه يزيد به مدينه، به شكست انجاميد (اين واقعه به "واقعه حره" موسوم گشت) . بعضى نيز از شهادت امام حسين (ع) سوء استفاده كردند و به منظور به دست گرفتن حكومت، رسما وارد نبرد با بنى اميه شدند .  اين عده به سركردگى "عبدالله بن زبير"، فرزند "زبير بن عوام" مكه را فتح كردند و درصدد گسترش دامنه مخالفت خود بودند . يزيد بن معاويه- خليفه سفاك اموى- سپاهى عظيم به مكه فرستاد . آنان مسجدالحرام را كه عبدالله بن زبير به آنجا پناهنده شده بود مورد حمله قرار دادند؛ خانه كعبه را ويران كردند و ساختمانهاى مجاور را آتش زدند؛ ولى پيش از دست يافتن به عبدالله بن زبير و غلبه كامل بر او، يزيد به هلاكت رسيد و قشون او حمله را متوقف كردند و بازگشتند . از اين پس، يعنى از سال 64 هجرى قمرى، خلافت دست به دست مى گشت . پس از يزيد، پسرش معاوية بن يزيد (معاويه دوم) حكومت كرد؛ ولى 40 روز بعد استعفا كرد . سپس "مروان بن حكم" خليفه شد . او نيز پس از 9 ماه و چند روز توسط همسرش (كه بيوه يزيد بود) به قتل رسيد و پس از او پسرش "عبدالملك بن مروان" بر تخت سلطنت نشست . عبدالله بن زبير پس از به خلافت رسيدن عبدالملك با او بيعت نكرد و عراق را كه تحت سلطه او بود، بصورت جبهه اى در مقابل شام قرار داد .مردم عراق كه به اميد اصلاحات و برطرف شدن تبعيضهاى اجتماعى و اقتصادى و گرفتن انتقام از قاتلان امام حسين (ع) با او بيعت كرده بودند، اندكى بعد از او نااميد شدند؛ زيرا ابن زبير، گرچه بنى اميه را از عراق اخراج كرده بود، ولى قاتلان امام حسين (ع) و عاملان اصلى قاجعه كربلا، از جمله "عمر بن سعد"، "شمر بن ذى الجوشن"، "شبث بن ربعى" و "عمرو بن حجاج" از مقربان دستگاه او بودند . اين ايام مقارن با آغاز نهضت مختار بن ابى عبيده بود

مقدمات قيام مختار: مختار در حالى وارد كوفه شد كه "عبدالله بن زبير" (همان كسى كه پدرش "زبير بن عوام" را تحريك كرد تا با على (ع) بجنگد) براى خودش از مردم بيعت مى گرفت و مردم نيز با او بيعت مى كردند؛ چرا كه او ظاهرى بسيار متعبد و زاهدانه داشت و به نام انتقام خون امام حسين (ع) نهضت كرده بود . مختار پس از ورود به مكه، حاضر شد با ابن زبير همكارى كند تا بنى اميه را به اتفاق هم شكست دهند؛ ولى پس از مدت كوتاهى كه از همكارى آنان مى گذشت، متوجه شد او نمى تواند، يا نمى خواهد مختار را به نهايت آرزويش برساند؛ لذا مكه را به مقصد "طائف" ترك كرد . مختار همه جا از خود به عنوان نابودكننده ستمگران، قيام كننده بر عليه دشمنان اهل بيت و قاتلان امام حسين (ع) ياد مى كرد و آشكارا در طائف، براى مردم سخنرانى مى كرد و آنان را از هدف بزرگ خود مطلع مى ساخت . پس از مدتى، مختار دوباره وارد كوفه شد و شرايطى را براى همكارى مجدد با ابن زبير پيشنهاد كرد تا او را در برابر يزيد بن معاويه تقويت نمايد، از آنجمله:1- ابن زبير هيچ كارى را بدون مشورت مختار انجام ندهد و مختار اولين مشاور و محرم اسرار او باشد؛ 2- پس از آنكه ابن زبير به حكومت رسيد، مختار را به بالاترين پستهاى مملكتى منصوب كند . پس از آنكه سپاه يزيد بن معاويه مكه را محاصره كرد، مختار به عبدالله بن زبير پيشنهاد كرد با آنان بجنگند؛ لذا ابن زبير در مسجدالحرام موضع گرفت .پس از آنكه چند روز در برابر حملات ددمنشانه سركرده سپاه يزيد، يعنى "حصين بن نمير" مقاومت كردند، ناگهان خبر مرگ يزيد منتشر شد و ابن زبير از محاصره خارج شد .از آن پس، ابن زبير خود را رسما خليفه خواند و بر حجاز و عراق، ايران و يمن مسلط شد و براى آن مناطق، استاندار فرستاد؛ ولى شام و اردن همچنان تحت سلطه بنى اميه باقى مانده بود . دوران همكارى مختار و عبدالله بن زبير طولى نكشيد زيرا وقتى مختار مى ديد ابن زبير به او ميدان فعاليت نمى دهد، از او كناره گيرى كرد . از ديگر علل جدايى مختار اين بود كه مى ديد عبدالله پس از خلافتش در خطبه ها نام پيامبر را نيز نمى برد و مى گفت: "من از پيامبر روى گردان نيستم؛ ولى او خاندان بدى دارد كه اگر نام پيامبر را ببرم، گردنشان را بالا مى برند و من دوست ندارم آنان احساس افتخار كنند!" و در جاى ديگرى گفت: "به خدا تصميم دارم تمام بنى هاشم را در يك جا جمع كنم و زنده زنده بسوزانم!" مختار كه هدفش چيزى جز از بين بردن قاتلان امام حسين (ع) نبود، وقتى اين دشمنى آشكار را مشاهده كرد، از ابن زبير كناره گرفت و بطور مستقل براى اجراى مقاصدش اقدام نمود .در همين زمان اخبارى از عراق مبنى بر نارضايتى عمومى نسبت به استاندار كوفه كه از طرف عبدالله بن زبير منصوب شده بود به گوش مى رسيد . بدين جهت، مختار اوضاع را كاملا مساعد ديد و تصميم گرفت به عراق رفته، مردم ناراضى را دور خود جمع كند . پيش از حركت، مختار با محمد حنفيه، فرزند على (ع)، ملاقات كرد تا موافقت او را جلب كند . محمد حنفيه با اين اقدام كاملا موافقت كرد و راه براى مختار از هر جهت باز شد . اما آيا رهبر شيعيان، امام سجاد (ع) نيز نظر مساعدت داشتند؟ شكى نيست كه محمد حنفيه كاملا مطيع آن حضرت بود و در مسائل مهم از خود نظرى نمى داد؛ لذا اين احتمال داده شده است كه چون مختار نمى توانست حركت خود را به كوفه به تأخير بيندازد و از مكه به مدينه نزد امام سجاد (ع) برود، پيش محمد حنفيه (كه از بزرگان بنى هاشم بود) رفت و احساس مى كرد كه رضايت او در چنين مسأله خطيرى، رضايت امام و پيشواى او نيز هست؛ علاوه بر آنكه محمد حنفيه هنگامى كه 50 نفر از شيعيان و بزرگان كوفه به حجاز آمده بودند تا از او درباره همكارى با مختار كسب تكليف كنند، به آنان گفت: "برخيزيد تا نزد امامم و امامتان على بن الحسين (ع) برويم و از او كسب تكليف كنيم!" آنان نيز با امام سجاد (ع) ملاقات كردند و آن حضرت اذن قيام دادند .بنابراين نمى توان گفت قيام مختار مورد رضايت آن حضرت نبوده؛ بلكه چون ايشان بشدت تقيه مى كردند، آشكارا حركتى از خود بروز نمى دادند؛ ولى بطور پنهانى، شيعيان را به همكارى با مختار ترغيب مى كردند .حركت مختار به سمت كوفه مختار در آغاز سال 65 ه . ق وارد كوفه شد و به هر كس مى رسيد . او با هر جمعيتى كه روبرو مى شد، آنان را به قيام دعوت مى كرد و مژده فتح و پيروزى مى داد . او با شيعيان سرشناساس و رؤساى قبايل و كسانى كه دستشان به خون امام حسين (ع) آلوده نبود، تماس مى گرفت و بدين ترتيب، عده زيادى از مردم كه به "حسينيه: حسينيان" معروف شدند با او همراه گرديدند . همزمان با ورود مختار به كوفه، "توابين" در تدارك قيام بودند . عده زيادى با رهبر توابين، "سليمان بن صرد خزاعى" بيعت كرده بودند و شعارشان اين بود: "آن قدر بايد از دشمن كشت تا كشته شويم و با خون خود، گناه گذشته خود را پاك كنيم!" مختار از قيام توابين حمايت نكرد؛ زيرا معتقد بود سليمان بن صرد خزاعى تدبير جنگى ندارد و همه رابه كشتن مى دهد و همچنين به نتيجه مطلوب كه همانا مجازات عاملان جنايات كربلاست نخواهد رسيد لذا شيعيان را از او برحذر مى داشت و به طرف خود دعوت مى كرد  از اين رو عده اى از سليمان بن صرد جدا شدند؛ ولى گروهى همچنان به او وفادار ماندند  اكنون در كوفه نطفه دو قيام عظيم در شرف تكوين است: "قيام توابين" به رهبرى سليمان بن صرد خزاعى" و "قيام مختارسران فاجعه كربلا از جمله شمر بن ذى الجوشن، شبث بن ربعى و زيد بن حارث، نزد فرماندار كوفه كه مطرود مردم بود رفته، گفتند: "سليمان مى خواهد با لشكر شام بجنگد و كارى به كوفه ندارد؛ ولى مختار هدفش عاملان توطئه كربلاست؛ چه در كوفه باشند، چه در غير كوفه؛ لذا خطر او براى كوفه بيشتر است بايد هر چه زودتر او را دستگير كنى و به قتل برسانى!" بدين ترتيب، عمال حكومت ابن زبير در كوفه، مختار را دستگير و زندانى كردند هنگامى كه مختار زندانى بود، سليمان بن صرد خزاعى قيام كرد و نهضت "توابين" را به راه انداخت و ضرباتى به ارتش بنى اميه وارد كرد؛ ولى اكثر آنان به شهادت رسيدند و عده اندكى نيز به كوفه مراجعت كردند مختار از زندان به وسيله يكى از افراد معتمدش نامه اى به بقيه توابين نوشت و آنان را دعوت به همكارى كرد آنان نيز پذيرفتند و بدين ترتيب، زمينه قيام بيش از پيش مساعد گرديد مختار از زندان به وسيله نامه اى "عبدالله بن عمر"، شوهر خواهرش را كه فرزند خليفه ثانى (عمر بن خطاب) بود، مطلع كرده، بار ديگر از او خواست تا براى آزاديش اقدام كند او نيز از عاملان حكومت ابن زبير در كوفه تقاضا كرد مختار را آزاد كنند و بدين ترتيب، مختار براى بار دوم آزاد شد آنان مجبور بودند به سفارش عبدالله بن عمر كه مردى سازشكار و ميانه رو، محدث و فرزند خليفه ثانى بود عمل كنند؛ ولى براى آنكه جلو قيام احتمالى مختار را بگيرند، او را به خداى رحمان و رحيم و واحد و عالم به غيب و شهود سوگند دادند كه تا وقتى حكومت به دست آنان (يعنى عمال ابن زبير) است مسأله اى ايجاد نكند و شورش و تنش به راه نيندازد و اگر قسمش را شكست و تعهدش را ناديده گرفت، بايد هزار شتر بر آستان كعبه قربانى كند و همه بردگان و مملوكان او اعم از زن و مرد، از ملكيتش خارج شوندمختار نيز سوگند خورد و با ضمانت عده اى آزاد شد؛ اما پس از آزادى گفت: "قيام بر ضد عاملان قتل اهل بيت، از عمل به سوگند مهمتر است من قيام مى كنم و هزار شتر را هم قربانى مى كنم مگر قيمت آنها چقدر است؟ قربانى كردن اين تعداد شتر براى من از آب دهان انداختن آسانتر است! به خدا قسم، دوست دارم به هدفم برسم و هيچ مملوكى نداشته باشم! غلامان و كنيزان را براى چه مى خواهم؟" و بدين ترتيب، او كه مردى كيس و زيرك بود، خود را در دام سوگندى كه به زور بر او تحميل شده بود و مى خواست او را از هدف مقدسش بازدارد، گرفتار نكرد و آماده قيام شد در اين ايام، عبدالله بن زبير، حاكم حجاز و عراق، "عبدالله بن يزيد" را از سمت استاندارى كوفه بركنار كرد و "عبدالله بن مطيع" را به اين سمت گماشت او دو مأمور نزد مختار فرستاد و پيغام داد مايل است با او گفت گو كندمختار نيز با آنان به حركت درآمد در بين راه يكى از دو مأمور اين آيه را براى مختار خواند: "و إذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك أو يقتلوك أو يخرجوك و يمكرون و يمكر الله و الله خير الماكرين: و ياد آراى پيامبر زمانى را كه كافران توطئه كردند كه تو را بازداشت كنند و يا بكشند و يا تبعيد كنند؛ آنان مكر و حيله مى كنند و خدا نيز مكر و حيله مى كند و خداوند بالاترين مكركنندگان است" (سوره انفال، آيه 30(اين آيه، توطئه شومى را به مختار گوشزد كرداو مقصود خواننده را بخوبى دريافت و از وسط راه بازگشت و خود را به مريضى زد و گفت: "آه! آه! مريضم، مثل اينكه تب دارم؛ بدنم مى لرزد!" مأموران نيز كه قلبا تمايلى به مختار داشتند، نزد عبدالله بن مطيع بازگشتند و گفتند مختار، مريض بودابن مطيع نيز سخن آنان را باور كرد و بدين ترتيب مختار از اين توطئه جان سالم به در برد مختار به وسيله يارانش گروهى از شيعيان بصره را نيز به سمت خود جلب كرد و بدين ترتيب، بيش از 17 هزار نفر از مردم عراق مخفيانه با او بيعت كردنديكى از اين بيعت كنندگان، "ابراهيم" فرزند "مالك اشتر"-، صحابى خاص اميرالمؤمنين )ع)- است كه شجاعت و شهامت را از پدر به ارث برده بود او در جنگ "صفين" با آنكه نوجوان بود، در كنار پدرش مالك اشتر مى جنگيد وى همچنين رياست قبيله "نخع" را نيز به عهده داشت و مختار با جلب نظر ابراهيم بن مالك به يك موفقيت بزرگ دست يافته بود .آغاز قيام مختار عبدالله بن مطيع، حاكم كوفه، روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول سال 66 در كوفه حكومت نظامى اعلام كرد و نظاميان مراكز حساس و ميادين مهم شهر را به كنترل درآوردند . سه شنبه شب، هنگام غروب آفتاب، بنا به توافق قبلى، ابراهيم بن مالك بالاى مأذنه رفت و اذان گفت . شيعيان مسلح نيز به مسجد آمدند و نماز مغرب را پشت سر او به جاى آوردند . سپس يكصد مرد مسلح كه زير لباسهاى خود زره پوشيده بودند، به سمت منزل مختار به حركت درآمدند . در بين راه دسته اى از نظاميان جلو آنان را گرفتند . ابراهيم بن مالك، فرمانده آنان را به قتل رساند و نظاميان متفرق شدند . او و افراد مسلحش به منزل مختار رفتند و به او پيشنهاد كردند فورا قيام را آغاز كند . او نيز پذيرفت و حركت آغاز شد .

اهداف انقلابيون عبارت بود از:

1- آزادى شهر كوفه از عمال حكومت عبدالله بن زبير و استقرار حكومت جديد در عراق .

2- سركوبى ضد انقلابيون داخلى كه اكثر آنها از عاملان قتل عام امام حسين (ع) و اصحابش بودند .

3- تجهيز نيرويى بزرگ براى جنگ با ارتش شام به سركردگى "عبيدالله بن زياد" كه آماده هجوم به كوفه بود به فرمان مختار، مشعلهايى برافروختند و شعار "يا منصور أمت: اى پيروز؛ بميران!" را كه رمز عمليات بود سردادند (اين شعار، براى اولين بار در جنگ بدر توسط مسلمين به كار رفت) آنان با فرياد "يا لثارت الحسين" كه خون شيعيان را به جوش مى آورد، قيام خود را آغاز كردند .به گفته مورخان، اكثريت ياران مختار را ايرانيان تشكيل مى دادند كه به آنان "ارتش سرخ" مى گفتند؛ زيرا بسيارى از مردم عراق، ايرانيانى بودند كه پيش از تصرف آن سرزمين به دست مسلمين در آنجا ساكن بودند . پس از طلوع فجر روز چهارشنبه، شيعيان نماز صبح را به امامت مختار داشتند . نيروهاى دشمن كه رقمش تا 20 هزار نفر برآورد مى شد، آماده درگيرى بودند . آنان به چند دسته تقسيم شده بودند و فرماندهى دسته ها را افرادى همچون "شبث بن ربعى" و "شمر بن ذى الجوشن" به عهده داشتند . مختار نيز در برابر هر دسته از دشمن كه گاه عدد آنان به 4000 نفر مى رسيد، گروههايى اعزام كرد . آتش جنگ، كوفه را فرا گرفته بود . در بعضى از جبهه ها دشمن تلفات سنگينى بر پيكر انقلابيون وارد كرد؛ ولى در بعضى ديگر از جبهه ها، پيروزى كاملا آشكار بود . شبث بن ربعى از سركردگان ارتش كوفه كه در جريان كربلا نيز نقش بسزايى داشت، با سربازان تحت امرش به سوى مقر مختار پيشروى مى كرد و با گروه ديگرى به فرماندهى "يزيد بن حارث" حلقه محاصره را هر لحظه تنگتر مى كردند . براى مركز فرماندهى ارتش مختار وضعيت سختى ايجاد شده بود .

اما در اين هنگام نيروهاى ابراهيم بن مالك اشتر كه در يكى از جبهه ها پيروز شده بودند و عازم بازگشت به منزل مختار بودند به كمكش شتافتند و دشمن را شكست دادند . نيروهاى مختار در دوسته جداگانه به طرف مركز شهر به حركت درآمدند . ابراهيم پس از شكست دادن يك نيروى 5 هزار نفرى از دشمن در نزديكى بازار كوفه، خود را به دارالاماره (قصر حكومتى) رساند و چند روز آنجا به محاصره كامل درآورده شد . عبدالله مطيع شبانه با افراد حاضر در قصر خداحافظى كرد و با لباس زنانه از يكى از درهاى قصر خارج شد، به خانه ابوموسى اشعرى گريخت و براى هميشه از كوفه رفت . ساير حاضران در قصر نيز از ابراهيم اشتر امان خواستند و خود را تسليم كردند . با سقوط دارالاماره و فرار حاكم كوفه، شهر به تصرف كامل درآمد . مختار، روز جمعه براى مردم خطبه خواند و مردم با او بيعت كردند . او به شهرهاى مختلفى از جمله "آذربايجان"، "موصل" و "مدائن"، استاندار فرستاد و سلطه خود را تقويت كرد . پس از پيروزى، مختار از سه جبهه احساس خطر مى كرد: اول جبهه بصره به رهبرى "مصعب بن زبير" حاكم بصره و برادر "عبدالله بن زبير"، دوم ضد انقلابيون داخلى كه در قتل امام حسين (ع) شركت داشتند (شامل عمر سعد، خولى، سنان بن انس، شبث بن ربعى، و ساير منافقين كوفه)، و سوم جبهه بنى اميه با ارتشى قوى و مجهز به رياست عبيدالله بن زياد" . مروان بن حكم" كه پس از استعفاى معاويه دوم (معاوية بن يزيد) به تخت نشسته بود، سپاهى به طرف حجاز و سپاهى به طرف عراق گسيل داشت تا در دو جبهه با عبدالله بن زبير و مختار بجنگد، و سركرده سپاه دوم عبيدالله بن زياد بود . اما پيش از درگيرى ابن زياد با مختار، مروان درگذشت و پسرش "عبدالملك بن مروان" جانشين او شد . او نيز فرمان پدر را تنفيذ كرد و درصدد قلع و قمع انقلابيون برآمد . مختار ارتشى مركب از سه هزار نيروى داوطلب، به فرماندهى "يزيد بن انس" به طرف ارتش ابن زياد گسيل كرد . ابن زياد نيز سپاهى مركب از نه هزار نفر اعزام كرد . روز نهم ذى حجه سال 66 (روز عرفه) دو سپاه با يكديگر درگير شدند و ارتش عبيدالله شكست خورد . عبيدالله بن زياد بار ديگر ارتش شكست خورده را سازماندهى كرد و سه هزار نفر ديگر به كمك آنان فرستاد . روز بعد، يعنى روز عيد قربان، دهم ذى حجه، دوباره درگيرى آغاز شد و باز هم ارتش عبيدالله شكست خورد .

عصر روز سوم، يزيد بن انس براثر شدت بيمارى درگذشت و جانشين او "ورقاء" وقتى خبر حركت سپاه 80 هزار نفرى شام را شنيد، به كوفه بازگشت . هنوز سپاه سه هزار نفرى ورقاء به كوفه نرسيده بود كه شايعه شكست آنان در شهر پخش شد و به گوش مختار رسيد . او پس از تحقيق و علم به كذب اين شايعه، ابراهيم بن مالك را با ارتشى مركب از هفت هزار نفر به كمكش فرستاد و او را به فرماندهى كل سپاه نصب كرد تا با سپاه شام بجنگند . شورش داخلى در همين هنگام، ضد انقلابيون داخلى پس از انتشار شايعه دروغ شكست سپاه اعزامى مختار از عبيدالله بن زياد، فرصت را مناسب مى بينند و منتظر خروج كامل سپاه ابراهيم بن مالك از كوفه مى شوند . ضد انقلابيون در ماه ذى حجه سال 66 ه . ق دست به شورش مى زنند . آنان در نه محله مختلف شهر موضع مى گيرند؛ ولى پس از مدتى همه در يكى از ميدانهاى كوفه به نام ميدان "سبيع" جمع مى شوند . مختار بلافاصله با فرستادن پيكى، ابراهيم اشتر را به كوفه فرا مى خواند؛ زيرا شورشيان او را كاملا محاصره كرده بودند . او براى آنكه تا زمان ورود ابراهيم شورشيان را سرگرم كند، با آنان وارد مذاكره شد و آنان را با اين ترفند از حمله به دارالاماره (كه در شرف سقوط بود) بازداشت تا آنكه ابراهيم وارد كوفه شد . با ورود ابراهيم به شهر، توطئه گران كه نقشه هاى خود را بر آب مى ديدند، توسط "شبث بن ربعى"- منافق هزارچهره- به مختار پيام دادند كه "ما از عشيره تو و قدرت بازويت هستيم و با تو سر جنگ نداريم؛ به ما اعتماد كن!" و گفتند: "اين يك سر و صداى كوتاهى بود كه تمام شد!" و خواستند با اين حربه، ديگر بار خود را از مهلكه برهانند تا فرصت ديگرى به دست آيد؛ اما مختار فريب نخورد . روز چهارشنبه، 24 ذى حجه سال 66 هجرى قمرى جنگ شديدى بين دو طرف درگرفت و در نهايت، شورشيان شكست سنگينى را متحمل شدند . در پايان جنگ، 500 اسير از دشمن را با دستهاى بسته نزد مختار آوردند . از ميان آنان 248 نفر كه در سپاه عمر سعد در كربلا حضور داشتند شناسايى شدند و در ملأ عام گردن زده شدند . بقيه اسرا، بجز شاعرى كه از هواداران بنى اميه بود، عفو شدند . بعضى از اشراف كوفه و قاتلان سيدالشهدا (ع) مخفيانه از كوفه گريختند و در بصره به مصعب بن زبير پيوستند و او را به جنگ با مختار تحريك كردند . مختار با تشكيل دادن دسته هاى تعقيب، به جستجوى باقيمانده شورشيان پرداخت و به عده اى از قاتلان امام حسين (ع) دست يافت . در ليست كسانى كه در اين نبرد به دست مختار كشته شدند، به اين اسامى برمى خوريم

1/ ده نفر به نامهاى "اسحاق بن حوبه"، "اخنس بن مرشد"، "حكيم بن طفيل"، "عمرو بن صبيح"، " رجاء بن منقذ عبدى"، "سالم بن خثيمه"، "واحظ بن ناعم"، "صالح بن وهب"، "هانى بن ثبيت" و "اسيد بن مالك" كه عصر عاشورا با اسبهاى خود بر بدن مطهر امام حسين (ع) تاخته بودند دستگير شدند . مختار آنان را از پشت به زمين خواباند و دست و پاى آنها را بست و اسبها را با نعل تازه بر بدن آنان تاخت تا به هلاكت رسيدند؛ سپس بدنهايشان را به آتش كشيد تا خاكستر شدند

2/ شمربن ذى الجوشن در روز عاشورا، شتر مخصوص امام حسين (ع) را به غنيمت گرفت و به كوفه آورد و به شكرانه قتل فرزند معصوم پيامبر (ص)، آن را ذبح كرد و بين دشمنان اهل بيت تقسيم نمود . به دستور مختار تمام خانه هايى را كه آن گوشت واردش شده بود تخريب كردند و هر كس از آن گوشت خورده بود، اعدام شد .

3/ سنان بن انس"، كسى كه سر مقدس امام حسين (ع) را از تن جدا كرده بود، به قطع انگشتان و بريدن دست و پا محكوم شد و در حالى كه زنده بود، او را در ديگ روغن زيتون جوشان انداختند .

4/ خولى بن يزيد اصبحى" حامل سر بريده امام و قاتل عثمان و جعفر، (فرزندان على (ع)) در روز عاشورا، دستگير و با شمشير كشته شد و بدنش را سوزاندند .

5/ بجدل بن سليم كلبى" كه انگشت امام حسين (ع) را بريده بود، به قطع انگشتان و قطع دست و پا محكوم شد تا به هلاكت رسيد .

6/ حكيم بن طفيل سندسى" كه لباس ابوالفضل (ع) را غارت كرده بود و از جمله قاتلان امام حسين (ع) و از تيراندازآن به طرف آن حضرت بود، به وسيله كمانداران تيرباران شد .

7/ زيد بن وقار جهنى" قاتل "عبدالله بن مسلم بن عقيل" و از عاملان قتل حضرت ابوالفضل (ع) سنگسار و سپس تيرباران شد .

8/ مالك بن هشيم بدائى" كه كلاهخود امام حسين (ع) را به غارت برده بود، به قطع دست و پا محكوم شد تا هلاك گرديد .

9/ چند نفر به جرم شركت فعال در حادثه كربلا و بعضا به اتهام غارت خيمه ها و اموال امام حسين (ع) گردن زده شدند و بعضى نيز به قطع دست و پا محكوم گرديدند و پيكر بعضى سوزانده شد .

10/ شمربن ذى الجوشن، عامل دهها فقره جنايت و فرمانده پياده نظام در نبرد كربلا در درگيرى كشته شد و سر از بدنش جدا گرديد .

11/ عمر بن سعد بن وقاص، فرمانده كل لشكر يزيد در كربلا و مسئول تمام جنايات، در منزلش دستگير شد و سر از بدنش جدا گرديد .

12/ حفص" فرزند عمر سعد، به جرم همكارى با پدرش در كربلا اعدام شد .

13/ حرملة بن كاهل اسدى": كه تك تيرانداز كربلا و قاتل على اصغر و عبدالله بن الحسن (ع) و عامل جنايات ديگرى در كربلا بود، همين كه چشم مختار به او افتاد، گفت: "خدا را شكر كه به چنگم افتادى!" و بلافاصله فرياد زد: "جلاد! جلاد!" جلاد حاضر شد و به دستور مختار دو دست حرمله را قطع كرد؛ سپس پاهاى او را بريد و دستور داد پيكرش را آتش بزنند " . منهال بن عمرو" يكى از ياران امام سجاد (ع) كه شاهد اين صحنه بود، با صداى بلند گفت: "سبحان الله!" مختار گفت: "چرا خدا را در اين لحظه تسبيح گفتى؟" منهال پاسخ داد: "اى امير! در همين سفر كه از مكه برمى گشتم، خدمت على بن الحسين (ع) رسيدم . آن حضرت از حرمله پرسيد . من پاسخ دادم هنوز زنده است . امام دستها را به سوى آسمان بلند كردند و دو بار فرمودند: خدايا! سوزش شمشير را به او بچشان! خدايا! سوزش آتش را به او بچشان!" مختار پرسيد: "آيا خودت اينها را شنيدى؟" منهال گفت: "آرى؛ به خدا قسم، خودم شنيدم!" مختار فورا از اسب پياده شد و دو ركعت نماز خواند و سجده اى طولانى كرد و به شكرانه اين كه دعاى امام سجاد (ع) به دست او به اجابت رسيده بود، آن روز را نيت روزه كرد و روزه گرفت .

مقابله با لشكر شام: قواى شام، جبهه ديگرى بود كه در برابر مختار گشوده مانده بود . "عبيدالله بن زياد" با 80 هزار نفر بر سر راه او قرار داشت و تا مختار اين جبهه را شكست نمى داد، كاملا به هدف خود نرسيده بود؛ زيرا سركرده اين سپاه، مسئوول اصلى جنايات كربلا بود . مختار ارتشى قوى به رهبرى مرد مقتدر و بازوى توانايش (ابراهيم) فراهم نمود و به مقابله سپاه ابن زياد فرستاد . تعداد نفرات ارتش مختار را از 9 تا 12 هزار نفر ذكر كرده اند و اقوالى نيز عدد آنها را تا 20 يا 30 هزار نفر ذكر كرده است . چندين هزار نفر از اين ارتش عظيم را "مواليان" يا بردگان آزادشده كه ايرانيان بودند تشكيل مى دادند؛ زيرا آنان طعم تبعيض اقتصادى را در دوران حكومت عمر و عثمان و تا اندكى پيش در زمان حكومت حاكم منصوب از طرف عبدالله بن زبير چشيده بودند و از طرفى قلب آنان مالامال از عشق به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بود و مختار را مردى عادل كه بين عرب و عجم فرقى نمى گذارد و داعيه خونخواهى اهل بيت را نيز دارد يافته بودند؛ لذا مختار بشدت حضور آنان را احساس مى كرد و به آنان متكى بود . او تا چند كيلومترى شهر، ارتش ابراهيم را با پاى پياده بدرقه كرد . هنگامى كه ابراهيم تقاضا كرد مختار سوار شود، او در پاسخ گفت: "من براى هر قدمى كه در اين راه برمى دارم، از خداوند تقاضاى اجر و مزد دارم و دوست دارم پاهايم در راه يارى خاندان پيامبر خاك آلود شود!" و هنگامى كه خواست از ابراهيم جدا شود، به او گفت: "ابراهيم! اكنون كه عازم نبرد در راه خدا هستى، سه وصيت را از من به ياد داشته باش: نخست آنكه در همه حال، در پنهان و آشكار از خدا بترس؛ دوم آنكه در حركت شتاب كن و سوم آنكه وقتى با دشمن روبرو شدى، مهلتشان نده و همچون صاعقه اى ناگهانى بر آنان بتاز! اگر شبانه به آنان رسيدى و توانستى، كار را به صبح نينداز و اگر روز به آنان رسيدى، به انتظار شب منشين تا حكم خدا را بر آنان جارى كنى؛ آنچه را گفتم خوب فهميدى؟" ابراهيم پاسخ داد: "آرى" و مختار او را در آغوش فشرد و با او خداحافظى كرد . ابراهيم اشتر، در چند فرسخى موصل سپاه خود را آرايش جنگى داد و پيشروى را ادامه داد . اندكى بعد دو سپاه رو در روى يكديگر قرار گرفتند . پس از طلوع فجر و اقامه نماز جماعت، ابراهيم، سپاه را مرتب كرد و دستور داد به آهستگى حركت كنند . آنان بر فراز تپه اى كه روبروى دشمن بود مستقر شدند در حالى كه دشمن كاملا در اردوگاه خود مستقر نشده بود . هوا روشن شده بود . ابراهيم از سپاه سان ديد و براى آنان جنايات دشمن در كربلا را يادآور شد . بدين ترتيب، انگيزه آنان را قويتر كرد و همه را آماده انتقام نمود؛ سپس شيپور نبرد نواخته شد و جنگ آغاز گرديد . بخشى از سپاه ابراهيم اشتر در اين نبرد با ضربات سنگينى روبرو شد و متلاشى گرديد؛ ولى بلافاصله سازماندهى شد و حملات را از سر گرفت و با تدابير ابراهيم اشتر، در اواخر روز آثار شكست در چهره سپاه ابن زياد نمايان گرديد . در اين نبرد يكى از فرماندهان عالى رتبه ارتش شام به نام "حصين بن نمير" كشته شد .او كارنامه سياهى از خود به جاى گذاشته بود: يارى وفادار براى معاويه و يزيد؛ از رهبران ارتش شام در نبرد كربلا؛ كسى كه در كوفه راهها را به روى مسلم بن عقيل بسته بود؛ كسى كه "حر بن يزيد رياحى" را با هزار سوار مأمور بستن راه بر امام حسين (ع) كرد؛ رهبر 500 تيرانداز در عاشورا كه امام را تيرباران كردند؛ قاتل بعضى از ياران سيدالشهدا (ع) و كسى كه تيرى به طرف آن حضرت پرتاب كرد و آن تير به دهان امام اصابت نمود و سرانجام كسى كه دستش به خون توابين آلوده بود . با هلاكت اين عنصر پليد، ترس و وحشتى شديد بر لشكر شام چيره شد . ابراهيم بن مالك، دستور حمله نهايى را صادر كرد و سپاه كوفه با هجومى وسيع، از همه طرف به لشكر ابن زياد هجوم آوردند و آنان را عقب راندند، بطورى كه گروهى از آنان به رودخانه افتادند و غرق شدند . عبيدالله بن زياد نيز در حال فرار بود و ابراهيم او را تعقيب مى كرد تا در كنار "نهر خاذر" به او رسيد .بر طبق نقلهاى تاريخى، ابراهيم پس از آنكه او را به قتل رساند، به ياران خود گفت: "كسى را كشتم كه از او بوى مشك ساطع بود . گمان مى كنم او ابن زياد بوده است . برويد و تحقيق كنيد!" ياران ابراهيم بدنى را مشاهده كردند كه از كمر كاملا به دو نيم شده بود . او همان "عبيدالله بن زياد" بود كه به مكافات اعمال زشت خود رسيده بود . اين نبرد كه به نبرد "نهر خاذر" معروف شده است، با پيروزى قاطع و سريع سپاه مختار به پايان رسيد و 70 هزار نفر از لشكر شام در طى آن به هلاكت رسيدند . پس از قتل "ابن زياد"، همسرش "هند" نزد ابراهيم بن مالك اشتر آمد و گفت: "اموال و هستى ما را غارت كرده اند!" ابراهيم پرسيد: "چقدر از اموالت غارت شده است؟" او پاسخ داد: "50 هزار درهم" . به دستور ابراهيم، يكصد هزار درهم به او دادند و او را با 100 سوار نزد پدرش به بصره فرستاد؛ در حالى كه ابن زياد بازماندگان كربلا را زير ضربات تازيانه شكنجه مى داد و با صورتهاى باز و جگرهاى سوخته، در حالى كه سرهاى كشتگان خويش را در كنار خود مى ديدند به اسارت گرفت، با خفت و خوارى روانه شام كرد و از هيچ عملى كه باعث افزايش ناراحتى و زجر روحى فرزندان پيامبر (ص) شود دريغ نكرد! تكرار تاريخ! نبرد "نهر خاذر" در روز عاشوراى سال 67 هجرى قمرى واقع شد و عبيدالله بن زياد در سالروز شهادت سرور شهيدان، ابا عبدالله الحسين (ع) به هلاكت رسيد و همان طور كه سر مقدس آن امام بزرگوار را به دارالاماره كوفه بردند و در حضور ابن زياد، كه بر سر سفره غذا نشسته بود، نهادند، سر پليد ابن زياد را نيز از تن جدا كردند و به دارالاماره بردند و نزد مختار، كه او نيز اتفاقا بر سر سفره غذا نشسته بود، نهادند . مختار تا چشمش به سر ابن زياد افتاد، حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و آن سر را زير پاى خود نهاد و آن را لگد مال كرد و بدين ترتيب، آنچه را كه "ميثم تمار" (ره) در زندان به او بشارت داده بود، عملى ساخت . به دستور مختار، 70 سر از سپاه شام را نزد اهل بيت پيامبر (ص) به مدينه فرستادند و زن و مرد مدينه، آنها را ديدند و لعنتشان كردند و سر ابن زياد و سران ارتش او را با 30 هزار دينار پول نقد به عنوان هديه خدمت امام زين العابدين (ع) و محمد حنفيه فرستاد . با ديدن اين سر، محمد حنفيه به سجده افتاد و مختار را دعا كرد و گفت: "خداوند بهترين پاداشها را به مختار عطا كند! او انتقام ما را گرفت و حق او بر همه فرزندان عبدالمطلب واجب شد!" و براى ابراهيم اشتر چنين دعا كرد: "خدايا! ابراهيم اشتر را حفظ كن و او را بر دشمنان پيروز كن . او را نسبت به آنچه دوست دارد و مورد رضايت تو است موفق نما و در دنيا و آخرت، مشمول غفران خودت قرار ده!" آنگاه سر ابن زياد را به مدينه، خدمت امام سجاد (ع) فرستاد . از قضا امام سجاد نيز بر سر سفره غذا بودند و از ديدن سر ابن زياد بسيار شادمان شدند و فرمودند: "سپاس خداوندى را كه انتقام مرا از دشمنم گرفت! خداوند به مختار جزاى خير دهد!" آنگاه خطاب به حاضران فرمودند: "مرا نزد عبيدالله بن زياد بردند در حالى كه او بر سر سفره غذا نشسته بود و سر پدرم در مقابلش قرار داشت . من در آن حال گفتم: خداوندا! مرا زنده نگه دار تا زمانى كه سر ابن زياد را به من نشان دهى!" ورود سرها به مكه و مدينه، شادمانى بازماندگان خاندان پيامبر (ص) را به دنبال داشت و آنان را از عزا درآورد . از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمودند: "پس از حادثه جانخراش كربلا، هيچ زنى از بنى هاشم خود را آرايش نكرد و ما اهل بيت در ماتم بوديم و پنج سال تمام، دودى از خانه بنى هاشم ديده نشد (غذاى گرم تهيه نمى كردند) تا اينكه ابن زياد كشته شد . مختار اموال و هداياى زيادى خدمت امام سجاد (ع) فرستاد و خانه هاى بنى هاشم را كه به دست بنى اميه تخريب شده بود بازسازى كرد و كنيزى به امام سجاد هديه داد و آن حضرت از او صاحب فرزندى به نام "زيد" شدند كه بعدها به شهادت رسيد . مختار از يك سو با عبدالله بن زبير روبرو بود؛ زيرا بصره در تصرف او بود و برادرش "مصعب بن زبير" استاندار آنجا بود، از سويى نيز عبدالملك مروان بر شام حكمفرما بود و مختار مى خواست با تصرف آنجا به بنى اميه دست يابد و از آنان انتقام بگيرد . او ابتدا خواست حجاز را از چنگ ابن زبير در آورد؛ ولى محمد حنفيه، گرچه با ابن زبير بيعت نكرده بود، اما مختار را از اين كار منع كرد . عبدالله بن زبير براى اينكه مختار را از صحنه خارج كند و حكومت غاصبانه خود را تثبيت نمايد، "محمد حنفيه"، "عبدالله بن عباس"- پسر عموى پيامبر- و همچنين "حسن مثنى"- نوه امام مجتبى (ع)- و تعدادى از بنى هاشم را در مسجد الحرام، در تونل زمزم زندانى كرد . درون تونل را از هيزم پر كرد، وقتى معين كرد و تهديد نمود اگر با او بيعت نكنند، آنان را خواهد سوزاند . محمد حنفيه از غفلت نگهبانان استفاده كرد و سه نفر شيعه عراقى را سريعا نزد مختار فرستاد و از او تقاضاى كمك كرد . مختار 75 نفر رزمنده را در چند دسته به مكه اعزام كرد و دستور داد به احترام مسجد الحرام با سلاح وارد نشوند و فقط چوب به دست گيرند . آنان وارد مسجد الحرام شدند و نگهبانان را كنار زده، هيزمها را از سر تونل برداشتند و بنى هاشم را آزاد كردند . نبرد مختار با مصعب بن زبير - پيش از اين، حدود 10 هزار نفر ناراضيان از كوفه به بصره گريخته بودند كه در ميان آنان چهره هايى معروف همچون "شبث بن ربعى" (كسى كه به امام حسين (ع) نامه نوشت و بعد روبروى حضرت ايستاد و از ستونهاى اصلى سپاه شام بود) و "محمد بن اشعث" بودند . ( پدر او يعنى "اشعث بن قيس" مردى متلون، منافق و هزار چهره بود . او على (ع) را در جنگ صفين به پذيرش حكميت مجبور كرد و بعد خودش وارد جرگه خوارج شد و با آن حضرت جنگيد . پيش از اين او مرتد شده بود و از مدينه گريخته، دار و دسته اى تشكيل داد و عليه حكومت ابوبكر جنگيد؛ ولى وقتى شكست خود را حتمى ديد، براى خودش امان گرفت و جانش را نجات داد . يارانش را تسليم كرد و آنان را به كشتن داد و به مدينه بازگشت . سپس با خواهر ابوبكر ازدواج كرد و از او صاحب سه پسر به نامهاى "محمد"، "اسماعيل" و "اسحاق" شد و "محمد بن اشعث" در نبرد كربلا شركت كرد و از مهره هاى اصلى سپاه عمر سعد به شمار مى رفت) اين عده با تحريكات پياپى خود مصعب را وادار به نبرد با مختار مى كردند تا اينكه مصعب سپاهى به فرماندهى "مهلب بن ابى صفر" به جنگ مختار فرستاد . او مخفيانه از اشراف و ناراضيان كوفه كه از نحوه حكومت مختار و تساوى در تقسيم بيت المال ناراضى بودند، بيعت گرفت و بدين ترتيب، در داخل شهر جبهه اى عليه مختار تشكيل داد . مختار نيز سپاهى مركب از 60 هزار نفر تدارك ديد و آنان را به فرماندهى "احمر بن شميط" به جنگ مصعب فرستاد . در نبرد بين مختار و مصعب شكست سنگينى به نيروهاى مختار وارد شد" . احمر بن شميط" كشته شد و باقيمانده نيروهايش به كوفه عقب نشينى كردند؛ ولى مصعب حركت خود را به طرف كوفه ادامه داد . مختار پس از شنيدن خبر شكست و حركت مصعب به سمت كوفه، شهر را سنگربندى كرد و عده اى را با خود به خارج شهر برد و با سپاه مصعب روبرو شد . هنگام طلوع فجر، دو سپاه با يكديگر درگير شدند و تا شب نبرد را ادامه دادند . در اين جنگ بسيارى از فرماندهان سپاه مختار به شهادت رسيدند و هر چه از شب مى گذشت، ياران او كمتر شدند . مختار نيز با اندك نفرات باقيمانده به كوفه بازگشت تا از شهر دفاع كند . نيروهاى مصعب به كوفه رسيدند و دارالاماره را محاصره كردند . مختار با هفت هزار نفر در دارالاماره دچار محاصره كامل شدند و حتى آب و غذاى خود را نيز به زحمت تهيه مى كردند . او سعى مى كرد يارانش را به خروج از دارالاماره و هجوم به دشمن وادارد؛ ولى آنان زير بار نرفتند . مختار براى اتمام حجت به آنان گفت: "من بيرون مى روم و مى جنگم و بدانيد كه هر كس بماند، او را با خفت خواهند كشت، بطورى كه بگويد اى كاش به حرف مختار گوش كرده بودم!" سپس غسل كرد و خود را معطر نمود و حنوط ماليد و با 19 نفر از قصر خارج شد و به صفوف محاصره كنندگان حمله كرد . در اين نبرد شجاعانه، مختار و يارانش به شهادت رسيدند و سر مختار را براى مصعب بن زبير آوردند . محاصره شدگان در دارلاماره سرانجام تسليم شدند و به دستور مصعب، تمامى آنان كه حدود هفت هزار نفر و بيشتر ايرانيان (موالى) بودند، در يك روز و با وضعى فحيع قتل عام شدند . به دستور مصعب، دو همسر مختار را نزد او آوردند . او درباره مختار از آنان پرسيد . يكى از آن دو گفت: "درباره او چه مى توانم بگويم؟ نظر من همان است كه شما مى گوييد ". مصعب اين زن را آزاد كرد . ولى ديگرى با كمال صراحت از مختار حمايت كرد و گفت: "خدا او را رحمت كند كه بنده اى از بندگان صالح خداوند بود!" مصعب عصبانى شد و او را زندانى كرد و پس از مدتى او را به قتل رساند . آرى؛ مختار بن ابى عبيده ثقفى، منتقم آل محمد (ص)، در سن 67 سالگى در سال 67 هجرى به دست مصعب به شهادت رسيد . دست او را از بدنش جدا كردند و به ديوار مسجد اعظم كوفه ميخكوب كردند و اين دست بريده، تا زمان فتح كوفه، توسط "عبدالملك مروان" همچنان آويخته بود . گفتنى است كه هنگام نبرد مختار و مصعب، سردار رشيد لشكر او (يعنى ابراهيم بن مالك اشتر) در موصل بود و مختار از او كمك نخواست و شايد يكى از علل شكست مختار، عدم حضور ابراهيم در سپاه بود . پس از شهادت مختار، دو نامه به ابراهيم رسيد كه صاحبان هر دو نامه خبر شهادت مختار را به او داده بودند و او را به همكارى دعوت مى كردند . يك نامه از طرف حاكم شام، عبدالملك مروان، و ديگرى از طرف مصعب بن زبير بود . ابراهيم كه مى ديد پيش از اين، فرستاده عبدالملك و سردار لشكرش، عبيدالله بن زياد را به قتل رسانده بود، به مصعب پيوست و حدود 5 سال بعد در نبردى كه بين سپاه عبدالملك و سپاه مصعب درگرفت، در تاريخ 13 جمادى الاولى، در سال 72 هجرى قمرى در سن 40 سالگى كشته شد .

مأخذ: "ماهيت قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى"، تأليف سيد ابوفاضل رضوى اردكانى

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : دو شنبه 12 مرداد 1394
زمان : 1:8 بعد از ظهر
تخت جمشید
| ادامه مطلب...

تخت جمشید

تخت جمشید یا (پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس، هزارستون و یا چهل منار) که در شمال شهرستان مرودشت در شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد، فاصله این مکان تاریخی توریستی تا مرکز استان ۵۰ کیلومتر می‌باشد.[۱] نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده‌است. در این شهر باستانی بنایی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده‌است و به مدت حدود ۵۰ سال، مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشن‌ها به ویژه نوروز بوده‌است. در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی‌ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می‌کردند.[۲] بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه‌اش اردشیر یکم با گسترش این مجموعه به بزرگی آن افزودند. بسیاری از آگاهی‌های موجود که در مورد پیشینه هخامنشیان و فرهنگ آنها در دسترس است به خاطر سنگ نبشته‌هایی است که در این کاخ‌ها و بر روی دیواره‌ها و لوحه‌ها آن حکاکی شده‌است.[۳] باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید[۴] و احتمالاً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود نمود. با این‌حال ویرانه‌های این مکان هنوز هم در شهرستان مرودشت در استان فارس برپا است و باستان شناسان از ویرانه‌های آن نشانه‌های آتش و هجوم را بر آن تأیید می‌کنند.

این مکان از سال ۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.[۵]

واژه پارسه، تخت جمشید و پرسپولیس


طراحی از تخت جمشید ۱۷۱۳ میلادی

نام تخت جمشید در زمان ساخت «پارسَه»[۶] به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسه‌شهر») خوانده‌اند. در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره‌ای ایران می‌نامند.

در شاهنامه فردوسی آمده‌است:

جمشید پادشاهی عادل و زیبارو بود که نوروز را بر پا داشت و هفتصد سال بر ایران پادشاهی کرد. اورنگ یا تخت شاهی او چنان بزرگ بود که دیوان به دوش می‌کشیدند.


 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : سه شنبه 18 فروردين 1394
زمان : 7:1 بعد از ظهر
دستگاه گوارش پرندگان
| ادامه مطلب...

ستگاه گوارش پرندگان

دستگاه گوارش در پرندگان همانند ديگر حيوانات از لوله گوارشي وغدد ضميمه تشکيل شده است . لوله گوارش ي شامل دهان ، مري ، چينه دان ، پيش معده ، سنگدان، لوله کوچک ، روده هاي کور ، روده بزرگ وکولوآک و مقعد ميباشد .

در واقع دستگاه گوارش در پرندگان از نوک (BILL) شروع وبه معقد ختم ميشود .

طول دستگاه گوارش پرندگان نسبت به حیوانات دیگر متراکم تر است به طوريکه نسبت طول دستگاه گوارش به طول بدن در اين حيوانات يک به چهار است اين در حالي است که همين نسبت در گوسفند يک به بيست و هفت است . همچنين ميزان ترشحات آنزيمي و اسيدي در لوله گوارش ي پرندگان بيشتر از ساير حيوانات است . به طوريکه کليه قسمت هاي لوله گوارش پرندگان تقريباً اسيدي است . به عنوان مثال pH سنگدان حدود ۶/۲ و pH قسمت انتهايي روده کوچک ۳/۶ تا ۴/۶ ميباشد .

بررسي قسمت هاي مختلف  دستگاه گوارش پرندگان  :

دهان MOUTD :

اولين قسمت و محل ورود غذا به لوله گوارشي است . دهان در پرندگان فاقد لب ، دندان ، کام نرم ، گونه است .

حفره دهاني اين حيوان توسط منقار از محيط بيرون جدا مي شود .در اطراف دهان تعدادي غدد بزاقي وجود دارد که در روز حدود ۱۲تا ۱۵ ml بزاق ترشح مي کنند .

کام سخت :

در سقف و وسط حفره دهاني شکافي طولي وجود دارد که به مجاري بيني باز مي شود .

زبان :

زبان در پرندگان به صورت حنجري شکل بوده و داراي تيغه هايي در طرفين مي باشد اين تيغه در حرکت غذا به طرف حلق و مري نقش مهمي دارد . با توجه به اينکه پرندگان فاقد قدرت مکش در دهان خود هستند اين حالت زبان در تغذيه آنها موثراست . زبان در پرندگان حدود ۲۴ مکان چشايي دارد . اين تعداد در مقايسه با زبان انسان که ۹۰۰۰ عدد جوانه چشايي دارد نشان دهنده قدرت چشايي پرندگان است .

مري ESUPHAGUS :

لوله اي است قابل انعطاف و عضلاني که از هر حلق تا پيش معده ادامه دارد . مري به ترتيب ازبيرون به داخل داراي لايه هاي زيرميباشد :

لايه سروزي – لايه عضلاني (طولي –حلقوي ) –لوله مخاطي . ماهيچه هاي طولي و حلقوي در انتقال غذا به چينه دان و پيش معده نقش بسيار مهمي دارند .

پرندگان در دهان خود فاقد عضلات حلقي –زباني و کام نرم هستند . به همين دليل عمل عبور غذا از دهان يک عمل سريع و ناگهاني است . به اين صورت که غذا از دهان عبور کرده و وارد مري مي شود . پس از آن دهانه مري بسته مي شود . سپس غذا توسط امواج پريستالتيک به چينه دان يا معده منتقل مي شود .سرعت اين حرکات در ماه حدود ۵/۱ سانتي متر در ثانيه است .
13-  تفاوت غذا و روش هاي گوارش به خاطر شرايط محيط زندگي و ساختار بدني است.

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : یک شنبه 24 اسفند 1393
زمان : 6:53 بعد از ظهر
کبد چرب
| ادامه مطلب...

کبد چرب

 

بیماری کبد چرب چیست و علائم شناخت بیماری کدام است؟

 كبد چرب غير الكلي يك التهاب كبدي است كه در اثر تجمع بيش از اندازه ي چربي در بافت كبد ايجاد مي شود. دربيماري کبد چرب تجمع بيش از حد چربي درکبد، گاه باعث اختلال در فعاليت طبيعی بافت كبد مي گردد كه مي تواند سير پيشرونده پيدا كند و باعث نارسايي كبد و يا سيروز كبدی گردد...

 

علت بيماری کبد چرب

اگرچه علت اصلی بيماری كبد چرب مشخص نيست، ولي به نظر می رسد اين بيماری ارتباط نزديك با برخي بيماری هاي متابوليك دارد كه از آن جمله: چاقی، افزايش كلسترول و تری گليسريد خون و ديابت را مي توان نام برد. در درمان كبد چرب، كنترل اين بيماری های زمينه اي بسيار موثر مي باشد.گفته مي شود مصرف زياد انرژی باعث خواهد شد كبد نتواند سوخت و ساز طبيعی را انجام دهد و در نتيجه انرژي اضافي به صورت چربي در كبد ذخيره شود.

 

بيماري کبد چرب اغلب افراد را در سنين ميانسالي مبتلا مي كند. اكثر بيماران از افزايش وزن و چاقي به ويژه چاقي شكمي رنج مي برند. همچنين مي توانند دچار افزايش چربي هاي خون بوده و يا از مبتلايان به ديابت باشند.از آنجا كه در سال هاي اخير شيوع چاقي و بيماري هاي متابوليك در جوانان افزايش قابل توجهي يافته است، جواناني كه با چاقي و بيماري كبد چرب به پزشك مراجعه مي نمايند، كم نيستند. البته بايد ذكر كرد بيماراني هستند كه بدون داشتن هيچ كدام از عوامل خطر ذكر شده و بدون هيچ دليل شناخته شده اي، مبتلا به كبد چرب مي گردند.افزايش چربي در بدن كه معمولا با چاقي شكمي همراه است، به همراه افزايش چربي هاي خون و افزايش فشار خون، همه از علائم مجموعه اي از اختلالات تحت نام "سندرم متابوليك" هستند كه اين سندرم دقيقا وابسته به مقاومت انسولين مي باشد.

 

مجموعه‌ای از عوامل باعث رسوب مزمن چربی در کبد و التهاب و نارسایی مزمن در کبد می‌شوند.کبد چرب به دو گروه عمده تقسیم می‌شود؛ ‌کبد چرب الکلی که ناشی از مصرف طولانی مدت الکل می‌باشد و جنسیت و نژاد در این مساله دخیل هستند که آسیایی‌ها بیشتر مستعد آسیب ناشی از مصرف الکل و ایجاد کبد چرب الکلی هستند و این بیماری در خانمها بیشتر از آقایان شایع است.


کبد چرب غیر الکلی را میتوان به عنوان دومین دسته از کبد چرب نام برد..این نوع کبد چرب در جامعه ما شیوع بیشتری دارد، عوامل زیادی که بسیاری از آنها جنبه ژنتیکی دارند در بروز این نوع کبد چرب موثرند، مطالعات نشان داده عوامل زمینه ساز دیابت و بیماریهای قلبی و برخی بیماریهای متابولیسم با بروز کبد چرب غیر الکلی در رابطه است.»در بین این عوامل دیابت یک علت مهم و شناخته شده در ایجاد کبد چرب می‌باشد و هر چه طول مدت ابتلا به دیابت طولانی باشد و یا درمان آن ناقص انجام گیرد احتمال ابتلا به کبد چرب در این افراد بیشتر است و در آنها ابتلا به التهاب ناشی از کبد چرب بیشتر از افراد عادی است

 

علائم و شيوع بيماري کبد چرب

از آنجا كه بيماری کبد چرب سير پيشرونده دارد مي تواند در مراحل اوليه بدون علامت باشد تا زماني كه تاثيرات منفي بر عملكرد كبد ايجاد نمايد. در آن زمان علائمي از قبيل احساس ضعف، خستگي و كاهش وزن بروز مي كنند.

 

از آنجا كه سير اين بيماري مزمن است، شايد سال ها طول بكشد تا منجر به ايجاد سيروز كبدي (جايگزيني سلول هاي كبدي با سلول هاي فيبروز) و در نهايت نارسايي كبد گردد.

در نقطه مقابل، در موارد نادري به دليل ناشناخته، سير بيماري کبد چرب متوقف و يا حتي به حالت طبيعي باز مي گردد، بدون آنكه درمان مشخصي انجام گرفته باشد.


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : یک شنبه 24 اسفند 1393
زمان : 6:51 بعد از ظهر
آموزش نصب ویندوزxp




 

 

 

>  یک عدد CD نصب ویندوزXP   (ترجیحا جدید و سرویس پک 2 یا اصطلاحا همون SP2)

>  این CD باید Bootable هم باشه و سعی کنید خش نداشته باشه !

حتما حتما شماره سریال ویندوز( کد25 کاراکتری که درهنگام نصب ویندوزXP خواسته می شود)  را در جایی یادداشت کنید .

کمی صبر

==================jaleb.net=============================

CD را درون  CD ROM قرار دهید و سیستم را Restart کنید .

از روی کیبرد کلید Delete یا F2 یا F11 یا Escape یا ... ( به حسب مادربورد ) بزنید تا صفحه Setup مادربورد ظاهر شود .

مانند شکل زیر :

http://jalebb.blogfa.com/


Setup مادربورد ما به این شکله ، ممکنه ظاهر Setup مادربورد شما قدری با این تصویر تفاوت داشته باشه .

خب, ابتدا باید  Boot اولیه را روی CD ROM تنظیم کنیم ، پس باید به زبانه Boot برویم ...

(یعنی باید سیستم طوری تنظیم بشه که وقتی روشن کردیم اول محتوای CD رو بخونه اصطلاحا با CD  بوت یا راه اندازی بشه.:جالب دات نت:.)

www.jaleb.net

گزینه ی Boot Device Priority ( اولویت بندی سخت افزارهای Boot ) رو انتخاب می کنیم و  کلید Enter  رو میزنیم.

 همانطور که در تصویر بالا مشاهده می کنید:

 Boot  اول  روی CD ROM

 Boot  دوم  روی Floppy  

Boot  سوم روی  Hard   

تنظیم شده است. مهم همون Boot اوله که باید روی CD ROM تنظیم باشه ...

حالا باید  تنظیمات رو ذخیره کنیم .

برای ذخیره کردن تنظیمات ، از روی کیبرد کلید F10 را بزنید دهید تا پیغامی مانند شکل زیر ظاهر بشه :

این پیغام می گوید :

آیا می خواهید تنظمیات ذخیره شود و  از Setup نیزخارج شوید ؟

با فشردن کلید Enter از روی کیبرد به آن پاسخ مثبت دهید .

نکته :

در برخی مادربوردها ابتدا باید کلید Y را بزنید و پس از آن Enter ...

حال سیستم مجددا Restart می شود .

حالا آماده باشید تا پس از چند ثانیه عبارتی مانند شکل زیر ظاهر  شود (شما باید سریع یک دکمه ای از روی کیبورد رو بزنید)

 

این پیغام می گوید :

از روی کیبرد کلیدی را بزنید تا سیستم با کمک CD بوت شود .

شما باید قبل از اینکه اون نقطه های جلوی CD به پنج تا برسه از روی کیبرد کلیدی را بزنید(اگه نتونستید اشکال نداره دوباره reset کنید)

بعد از دیدن سه نقطه و زدن یه کلید عبارت زیر نمایش داده می شود :

 این پیغام می گوید که اکنون وضعیت سخت افزارهای سیستم شما چک می شود .

این پیغام خیلی سریع نمایش داده میشه و بعد از آن کادر دیگری مانند شکل زیر جاشو می گیره .

همانطور که می بینیم نصب ویندوز XP در حال چک کردن وضعیت سخت افزارهای سیستم است .

مقداری ( شاید 1 دقیقه کمتر یا بیشتر ) صبر کنید تا کادری مانند شکل زیر نمایش داده شود :

همانطور که در شکل بالا مشاهده می کنید ، سه گزینه در اختیار کاربر قرار داده شده ...

1 . نصب ویندوز جدید

2 . تعمیر ویندوز قبلی ( به این گزینه زیاد دل نبندید)

3 . انصراف و خروج ( F3 )

برای نصب ویندوز جدید از روی کیبرد کلید Enter را بزنید .

Enter=Continue

برای تعمیر ویندوز قبلی ، کلید R و برای انصراف ، کلید F3 را بزنید .

R=Repair

F3=Quit

چون ما می خواهیم ویندوز جدیدی را نصب کنیم کلید Enter را  می زنیم !

نکته :

در نوار خاکستری رنگ پایین ، خلاصه ی تمام دستورات نوشته شده .

پس از اینکه کلید Enter را فشار دادیم کادری مانند شکل زیر نمایش داده می شود :

در اینجا از سوی شرکت  Microsoft چیزهایی گفته شده که کاربر باید آن را قبول داشته باشد .

برای دیدن ادامه ی توافقنامه از روی کیبرد کلید Page Down را بزنید .

PAGE DOWN=Next Page

اگر شما هم مثل من این شرایط را قبول دارید ، از روی کیبرد کلید F8 را بزنید .

(البته اگر قبول ندارید کلید Escape را بزنید تا از نصب ویندوز XP خارج شوید ! بعدش باید به فکر نصب Linux باشید !!.:جالب دات نت:.)

پس از فشردن F8 کادری مانند شکل زیر ظاهر خواهد شد :

 در صورتی با کادر فوق مواجه  شوید نشان میدهد که یک یا چند ویندوز روی کامپیوترتان نصب شده است .

همانطور که در تصویر فوق ملاحظه می کنید ، من یک ویندوز بیشتر روی سیستمم وجود نداره و اون ویندوز هم در درایو C نصب شده ...

> اگر می خواهید ویندوز قبلی خود را تعمیر کنید ، باید از روی کیبرد کلید R را بزنید (شاید کار آسونی نباشه)

 > اگر قصد دارید ویندوز قبلی خود را پاک کنید و ویندوز جدیدی نصب نمایید ، از روی کیبرد کلید Escape را بزنید تا کادری مانند تصویر زیر نمایش داده شود

(به خاطر داشته باشید در هنگام پاک کردن ویندوز قبلی کلیه محتویات درایوی که قبلا ویندوز روی آن نصب بوده پاک می شود)

در تصویر بالا فضای هارد و تمام پارتیشن ها نمایش داده شده ...

فضای هارد من تقریبا 16 گیگابایته .

که  با کادر زرد رنگی  مشخص شده  ...

خب . حالا در این قسمت شما باید مشخص کنید که ویندوز را می خواهید در کدام درایو (مثلا C:  یا D:  یا  F: یا ... ) نصب کنید ...

با کلیدهای جهت نما ( بالا و پایین ) درایو مورد نظر خود را انتخاب کنید و سپس از روی کیبرد کلید Enter را بزنید .

همانطور که در شکل بالا می بینید من 4 تا درایو دارم که عبارتند از E ، D ، C و F

که سه تای اولی ، یعنی D ، C و E فایل سیستمشون FAT32 است و درایو آخرم NTFS

 امروزه در ویندوزهای XP و Vista بیشتر درایوها از NTFS استفاده میکنند ولی بدانیم درایوی که NTFS باشد در ویندوز 98 دیده نمی شود.

اندازه ی درایو C دقیقا 5005 مگابایته ، یعنی تقریبا 5 گیگابایت و فضای خالی اون 5003 مگابایته ؛ این بدان معناست که درایو C فقط 2 مگابایتش اشغال شده .

اندازه ی درایو D دقیقا 3004 مگابایته ، یعنی تقریبا 3 گیگابایت و فضای خالی اون 2992 مگابایته ؛ این بدان معناست که درایو D فقط 12 مگابایت اطلاعات در آن است .

مشخصات درایو E هم دقیقا مانند D است .

انداز ه ی پارتیشن چهارم ، یعنی درایو F هم دقیقا 5365 مگابایته ، یعنی تقریبا پنج و نیم گیگابایته و فضای خالی اون هم تقریبا همین مقداره ...

با این تفاسیر از میان این 4 درایو ، بزرگترین درایو میشه F

نکته :

فضای خالی هر درایو  در انتهای خط و داخل پرانتز مشخص شده است .

پس از اینکه معین کردید ویندوز در چه درایوی نصب شود ، از روی کیبرد کلید Enter را بزنید تا کادری مانند شکل زیر نمایان شود ...

در شکل بالا نام درایوی که قراره ویندوز در اون نصب بشه ( C ) و نوع پارتیشن ( FAT32 ) و ظرفیت پارتیشن ( 5005 ) ومقدار فضای خالی آن ( 5003 ) نشان داده شده که من با کادر قرمز رنگی آن را مشخص کرده ام .

در این مرحله شما می توانید به چند شکل درایو مورد نظرتان را Format ( پیکر بندی ) کنید .

برای واضح تر شدن مطلب ، من نوشته های داخل کادر زرد رنگ رو ترجمه می کنم :

با استفاده از کلیدهای جهت نما ( بالا و پایین ) فایل سیستم مورد نظرتان را انتخاب کنید و پس از آن از روی کیبرد کلید Enter را بزنید . اگر قصد دارید که پارتیشن دیگری را جهت نصب ویندوز XP انتخاب نمایید ، کلید Escape را بزنید تا مجددا لیست پارتیشن ها نمایش داده شود .

این پارتیشن را با فایل سیستم NTFS فرمت کن ( سریع )

این پارتیشن را با فایل سیستم FAT فرمت کن ( سریع )

این پارتیشن را با فایل سیستم NTFS فرمت کن

این پارتیشن را با فایل سیستم FAT فرمت کن

تبدیل فایل سیستم این پارتیشن به NTFS

این پارتیشن را فرمت نکن(تغییر نده)

من گزینه ی دوم ( فرمت سریع با فایل سیستم FAT ) رو انتخاب می کنم و برای ادامه کلید Enter را فشار می دهم .

(اگه ویندوز98 ندارین بهتره  گزینه اول رو انتخاب کنید)

از روی کی برد کلید F را بزنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...

اگر تا به اینجای کار رو درست پش اومدید از روی کیبرد کلید Enter را بزنید تا Format و نصب ویندوز آغاز شود .

....در حال Format کردن درایو تعیین شده جهت نصب ویندوز XP ...

در حال کپی کردن فایل های ویندوز XP

پس از Format و کپی شدن فایل ها ، کادری مانند شکل فوق ظاهر می شود که من نوشته های آن را ترجمه می کنم :

اکنون بخشی از نصب ویندوز XP با موفقیت به پایان رسید .

اگر دیسکتی در درایو فلاپی قرار دارد ، آن را در بیاورید .

برای راه اندازی مجدد کامپیوتر ، از روی کیبرد کلید Enter را بزنید .

پس از اینکه سیستم Restart شد ،  نصب ویندوز ادامه خواهد داشت .( شما به کیبرد دست نزنید)

در این مرحله شما می توانید صبر کنید تا سیستم به صورت اتوماتیک Restart شود و یا با فشردن کلید Enter آن را Restart کنید .

 

ادامه ...

همانطور که در تصویر فوق مشاهده می کنید ، تا پایان نصب ویندوز XP تقریبا 39 دقیقه باقی مانده ...

یه چند دقیقه صبر کنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...

در اینجا شما باید زبان فارسی را نصب کنید .

البته برای نصب زبان فارسی بعد از نصب از داخل ویندوز هم میشه اقدام کرد ،

 ولی من توصیه می کنم که همینجا کار رو یکسره کنید چون شاید یادتون بره و بعدا CD ویندوز رو نداشته باشین.

برای نصب زبان فارسی مراحل زیر را دنبال کنید :

 مانند تصویر فوق دکمه Customize را بزنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ....

 در قسمت Location کشور محل سکونت خود را انتخاب کنید .

روی زبانه ی Languages کلیک کنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...


مطابق شکل بالا زبان فارسی را انتخاب کنید و سپس دکمه Apply را بزنید .

به زبانه ی Regional Options برگردید .

در اینجا هم زبان Farsi را انتخاب کنید و سپس دکمه ی OK را بزنید تا این کادر بسته شود و مجددا همان کادر اولی نمایش داده شود .

دکمه Next را بزنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...

در فیلد Name نامی را به دلخواه تایپ کنید . ( پر کردن این قسمت اجباریست )

در فیلد Organization هم نام سازمانی که از این ویندوز استفاده می کند را تایپ کنید . ( پر کردن این قسمت اختیاریست )

برای ادامه بر روی Next کلیک کنید تا کادر دیگری مانند شکل زیر نمایان شود ...

در اینجا از شما خواسته می شود که شماره سریال (همون سریال 25 رقمی) ویندوزتان را تایپ کنید(حروف کوچیک و بزرگش فرقی نمیکنه) .

شما به چند طریق می توانید شماره سریال ویندوزتان را پیدا کنید :

1 . روی CD نوشته شده .

2 . داخل CD یک فایل TXT با نام SN یا Serial یا Serial Number یا CD Key یا ... وجود داره که اگر اون رو با Notepad باز کنید شماره سریال ویندوزتان در آن تایپ شده .

3 . ممکنه روی یه برگ کاغذ اونو نوشته باشید !

این شماره سریال 25 کاراکتر باید داشته باشه ( نه بیشتر و نه کمتر )

اون شماره سریالی رو که در تصویر بالا مشاهده می کنید ، یکی از شماره سریال های SP2 می باشد .

پس از اینکه شماره سریال ویندوز را به درستی تایپ کردید ، دکمه Next را بزنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهرشود ...

در اینجا شما می توانید برای کاربر Administrator رمز عبوری قرار دهید .

به این صورت که رمز عبور مورد نظرتان را در قسمت Administrator password و تکرار آن را در قسمت Confirm password تکرار می کنید .

کاربر Administrator همان مدیر سیستم می باشد که می تواند کلیه کارهای سخت افزاری ,نرم افزاری و امنیتی ویندوز را در دست بگیرد,

پس اگر رمز عبوری(Password) وارد کردید هرگز فراموش نکنید!!!!!!

در قسمت Date & Time شما باید تاریخ و ساعت کامپیوتر خود را تنظیم کنید و در قسمت Time Zone هم منطقه ی جغرافیایی که ساعت کشورتان بر اساس آن تنظیم می شود را مشخص کنید .

همانطور که در تصویر بالا مشاهده می کنید ، من Tehran را انتخاب کرده ام . که 3:30 دقیقه از GMT که همان گرینویچ میباشد جلوتر است.

........گزینه  Automatically adjust clock for Daylight  که در پایین تیک خورده همان ساعت تابستانی است.

بر روی Next کلیک کنید تا نصب ویندوز XP ادامه پیدا کند ...

اگه سیستم شما کارت LAN ( شبکه ) داشته باشه و در حین نصب شناخته شود، پنجره زیر ظاهر می شود:

 گزینه Typical settings راانتخاب کرده و دکمه Next را 2 بار بزنید تا کارت LAN با تنظیمات پیش فرض نصب شود .

***********************************************

همچنین اگه سیستم شما Modem Card ( کارت مودم ) داشته باشه و در حین نصب شناخته شود، پنجره زیر ظاهر می شود:

 همانند شکل فوق  در کادر دوم عدد 0 را وارد کرده  دکمه Next را 2 بار بزنید تا مودم با تنظیمات پیش فرض نصب شود .

***********************************************

آنقدر صبر کنید تا سیستم Restart ( راه اندازی ) شود .

پس از اینکه ویندوز بارگیری ( Load ) شد ، ممکن است با پیغامی شبیه تصویر زیر مواجه شوید .

این پیغام می گوید :

برای بهبودی نمایش تصویر ، ویندوز به صورت اتوماتیک دقت مانیتور را تنظیم می کند .

دکمه OK را بزنید تا پیغام دیگری مانند شکل زیر ظاهر شود :

این پیغام می گوید :

ویندوز دقت مانیتور شما را تنظیم کرد .اگر شما می توانید این متن را مطالعه کنید برای ادامه دکمه OK را بزنید .

قبل از اینکه با پیغام فوق مواجه شوم ، دقت نمایش تصاویر 640 در 480 بود ، اما پس از اینکه دکمه OK را فشار دادم ویندوز به صورت اتوماتیک دقت نمایش تصاویر را بر روی 800 در 600 تنظیم کرد .

اگر دکمه Cancel را فشار می دادم ، ویندوز با همان دقت 640 در 480 بار ( Load ) میشد .

مراحل نصب را با زدن Next دنبال می کنیم.

 

در این قسمت با زدن Skip فعلا از وصل شدن به اینترنت منصرف می شویم.

در این قسمت  شرکت Microsoft از ما میخواد که ویندوز رو ثبت قانونی(REGISTER) کنیم که از آن هم صرف نظر میکنیم , چون اکثر ویندوزهای بازار ثبت نشده و کرک شده(همون قفل شکسته) هستند.

در اینجا شما می توانید ، علاوه بر کاربر Administrator  که به صورت اتوماتیک ثبت می شه , پنج کاربر دیگر با نام های دلخواه بسازید .

مثلا اگر شما در اینجا یک کاربر با نام Khosravi درست کردید ، کاربر Administrator مخفی می شود و ویندوز مستقیم وارد کاربر Khosravi می شه.

ترفند :

اگر می خواهید  از همان کاربر Administrator استفاده کنید ، باید قبل از کلیک بر روی Next دکمه ی Reset را از روی کیس بزنید !

پس از اینکه نام کاربر (های) مورد نظرتان را تایپ کردید ، بر روی گزینه ی Next کلیک کنید تا کادری مانند تصویر زیر نمایش داده شود :

بر روی Finish کلیک کنید تا صفحه ی Welcome ویندوز XP نمایش داده شود ...

به ویندوز خوش آمدید

خسته نباشید , تبریگ میگم

 

سوال :

من یه ویندوز 98 روی سیستمم دارم ( در درایو C نصب شده ) ، حالا میخوام علاوه بر اون یه ویندوز XP هم در درایو D نصب کنم ...

جواب :

کامپیوتر خود را روشن کنید و وارد ویندوز 98 شوید ...

CD نصب ویندوز XP رو درون CD ROM قرار دهید .

اندکی صبر کنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...(جالب دات نت)

روی گزینه ی Install Windows XP کلیک کنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...

شما به دو شکل می توانید ویندوز XP را نصب کنید :

1 . Upgrade

2 . New Installation

اگر گزینه ی اول را انتخاب کنید ، ویندوز 98 تبدیل به ویندوز XP می شود !

به اصطلاح Upgrade میشه ، یعنی ارتقا پیدا می کنه ...

اگر گزینه ی دوم را انتخاب کنید ، ویندوز 98 به حال خود باقی می ماند و ویندوز XP به صورت جداگانه نصب می شود .

من ابتدا گزینه ی New Installation را انتخاب می کنم و برای ادامه روی Next کلیک می کنم ...

در اینجا از شما خواسته می شود که شماره سریال ویندوزتان را تایپ کنید .

پس از اینکه شماره سریال ویندوز را به درستی تایپ کردید ، دکمه Next را بزنید تا کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...

مطابق شکل فوق زبان فارسی را انتخاب کنید و سپس دکمه Next را بزنید .

نکته :

در صورتی زبان فارسی در لیست فوق وجود خواهد داشت که ویندوز 98 عربی باشد ( نه انگلیسی )

بنابراین اگر شما از ویندوز 98 انگلیسی استفاده می کنید ، باید زبان فارسی را در مراحل بعد به لیست Language اضافه نمایید .

شیوه افزودن زبان فارسی قبلا توضیح داده شده ...

در این اینجا می توانید با انتخاب گزینه ی (Yes, download the updated Setup files (Recommended به اینترنت وصل شوید و نسخه ی جدید فایل هاینصب ویندوز XP را دانلود کنید .

من گزینه ی No, skip this step and continue installing Windows را انتخاب می کنم و با کلیک بر روی دکمه Next از دانلود کردن نسخه ی جدید

فایل های نصب ویندوز XP صرف نظر می کنم .

اکنون نصب ویندوز XP آغاز می شود ...

همانطور که در شکل فوق مشاهده می کنید تقریبا 58 دقیقه به پایان نصب ویندوز XP باقی مانده !

چند دقیقه صبر کنید تا سیستم Restart شود و کادری مانند شکل زیر ظاهر شود ...

برای ادامه از روی کیبرد کلید Enter را بزنید ، یا 5 ثانیه صبر کنید تا به صورت اتوماتیک نصب ویندوز XP ادامه پیدا کند .

امیدوارم این آموزش هم مورد پسند شما قرار بگیره .


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : شنبه 15 آذر 1393
زمان : 4:42 بعد از ظهر
نمونه کارت ویزیت


     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
      
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
   

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : شنبه 15 آذر 1393
زمان : 1:27 بعد از ظهر
آموزش پارتیشن بندی در ویندوز8


 
 
 
 
 
 
 
partition manager

صدها برنامه کاربردی برای پارتیشن‌بندی هارددیسک درون ویندوز وجود دارد اما آیا می‌دانستید درون ویندوز برنامه‌ای برای اینکار وجود دارد که توسط آن می‌توانید بدون نیاز به نصب برنامه جدید اقدام به پارتیشن بندی کنید!؟ شما می‌توانید از این ابزار برای تغییر اندازه، ساخت، ویرایش، حذف و فرمت پارتیشن هارددیسک خود بدون نیاز به پرداخت پول و نصب نرم افزار جدید استفاده کنید.
لطفا مراقب باشید زیرا پارتیشن‌بندی اشتباه برابر است با از دست دادن اطلاعات هارددیسک شما!
دسترسی به برنامه مدیریت دیسک ویندوز
سریع‌ترین روش برای باز کردن این برنامه تایپ partition در نوار جستجوی درون کنترل پنل و یا منوی استارت است و سپس کلیک برروی Create and Format Hard Disk Partitions.
درون برنامه دوقسمت اصلی قابل مشاهده است. بخش بالایی که پارتیشن‌هارا به صورت لیست نشان می‌دهد و بخش زیرین آن که هر پارتیشن بصورت گرافیکی نمایان می‌باشد.
تغییر اندازه پارتیشن
برای تغییر اندازه یک درایو برروی پارتیشن مورد نظر کلیک راست کنید و Extend Volume یا Shrink Volume را انتخاب کنید.
تغییر اندازه پارتیشن‌ها دارای یک سری محدودیت‌هایی نیز هستند. شما تنها می‌توانید مواردی را کوچک‌تر کنید که دارای فضای آزاد مناسبی باشند. همچنین تنها امکان برای بزرگتر کردن یک پارتیشن بودن فضای تخصیص نیافته در سمت راست پارتیشن است. در صورت وجود فضای آزاد و تخصیص نیافته می‌توانید آنها را درون لیست پارتیشن‌ها یا بخش گرافیکی مشاهده کنید. ویندوز توانایی اضافه کردن فضاهای خالی که در سمت چپ پارتیشن مورد نظر هستند را ندارد و برای اینکار باید از برنامه‌های کاربردی دیگر استفاده کنید.
ساخت پارتیشن جدید
زمانی که قطعه پارتیشنی را کوچک‌تر می‌کنید فضایی بدون استفاده درون پارتیشن‌ها ایجاد می‌شود. برای اضافه کردن این قطعه به پارتیشن‌های هارددیسک برروی آن کلیک راست کرده و New Simple Volume را انتخاب کنید.
پنجره ویزارد جدیدی باز می‌شود که شما را در ساخت پارتیشن جدید راهنمایی خواهد کرد. در این مرحله به راحتی می‌توانید اندازه و فرمت پارتیشن را انتخاب کنید.
حذف پارتیش
یکی دیگر از امکانات این برنامه پاک کردن و حذف پارتیشن‌هاست. برای اینکار برروی قطعه پارتیشن مورد نظر کلیک راست کرده و Delete Volume را انتخاب نمایید. اینکار تمامی فایل‌های موجود در پارتیشن مورد نظر را نیز پاک خواهد کرد پس در استفاده از آن مراقب باشید!
تغییر نام درایوها
برروی درایو دلخواه راست کلیک کنید و Change Drive Letter and Paths را انتخاب کنید. حال Change را انتخاب کنید تا بتوانید نام درایو را تغییر دهید.
فرمت کردن پارتیشن
برای فرمت یک درایو برروی آن راست کلیک کرده و Format را انتخاب کنید. مراقب باشید! فرمت کردن برروی اندازه پارتیشن تاثیری ندارد اما تمامی اطلاعات شما درون آن درایو را پاک خواهد کرد. همچنین توسط این گزینه می‌توانید فرمت درایوتان را تغییر دهید.
برای فرمت کردن یک پارتیشن روش دومی هم وجود دارد. به ویندوز اکسپلورر بروید و برروی درایو مورد نظر راست کلیک کنید و Format را انتخاب نمایید.
برنامه داخلی پارتیشن بندی در ویندوز آنقدرها قدرتمند نیست و امکانات برنامه‌های کاربردی دیگر را ندارد اما برای کارهای ساده‌ای که در بالا مطرح شد بسیار کار راه انداز است! باز هم تاکید می‌کنیم که از آنجایی که پارتیشن بندی مستقیما به اطلاعات هارددیسک شما مربوط است آن را جدی بگیرید و مراقب اطلاعات خود باشید. برای اینکار ابتدا از کارها و مانورهای اضافه برروی پارتیشن‌ها اجتناب ورزید! اگر کار پارتیشن بندی الزامی است از اطلاعات خود پشتیبان تهیه کنید.

موضوعات مرتبط: کاربردی
برچسب‌ها: آموزش پارتیشن بندی, کاربردی
 

نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 6:30 بعد از ظهر
آموزش نصب ویندوز7


آموزش نصب ویندوز 7 به صورت تصویری

حداقل سخت افزار مورد نیاز برای نصب ویندوز 7

1 گیگابایت رم برای ویندوز 32 بیتی ویندوز 7 یا 2 گیگابایت رم برای ویندوز 64 بیتی ویندوز7
16 گیگابایت فضای خالی دیسک سخت برای ویندوز 32 بیتی ویندوز7 و 20 گیگابایت برای ویندوز 64 بیتی 7
کارت گرافیکی یا چیپ است که پشتیبانی از DirectX 9 با 128 مگابایت حافظه داخلی (به تم Aero فعال باشد)
1 گیگاهرتز یا سریعتر 32 بیتی (x86) یا 64 - بیتی (x64) پردازنده به بالاتر که ویندوز سرعتش کم نشه

شروع آموزش

1. بوت کامپیوترتان؛مطمئن شوید که بر روی سی دی یا دی وی دی رام باشد . در بیشتر مادربردهای گیگابایت و اسوس کلید F8 و F12 می باشد .(زمانی که سیستم تان را روشن می کنید در ابتدا کلید بوت شدن را نمایش می دهد، کافی است کلید مورد نظر را زده و از صفحه ای که باز می شود درایو را انتخاب کرده و بعد کلید Enter را بزنید راه دیگر رفتن به صفحه Setup یا بایوس کامپیوتر و تغییر بوت سیستم است

 2. وقتی DVD نصب را گذاشتید صفحه زیر در صورتی که مرحله قبل را درست انجام داده باشبد ظاهر می شود 8 ثانیه زمان دارید که کلید Enter رابزنید.

 14c

بعد از زدن اینتر شروع به بوت شدن می کند

s2

v

4

3. تنظیم زبان و زدن کلید NEXT  .( در این مرحله می توانید زبان مورد نظر را انتخاب کنید در صورتی که زبان کشور خود را انتخاب نکردید نگران نباشید بعد از نصب  ویندوز می توانید تنظیمات آن را انجام دهید)

b 

4. بر روی دکمه Install Now کلیک کنید

bf 

شروع به لود کردن می کند

bfs

5.حال از صفحه ای که باز می شود نوع ویندوز خود را انتخاب کنید که پیشنهاد من به شما Windows 7 Perfessional می باشد

ee

6. قبول کردن شرایط مجوز .انتخاب  I accept the license terms

x

7  .در این صفحه شما با دو گزینه مواجه می شوید :

الف.در صورتیکه می خواهید نسخه قبلی ویندوز (به عنوان مثال XP ) که در کامپیوتر شما نصب شده است به Windows 7 ارتقاء پیدا کند گزینه اول را انتخاب نمائید. این گزینه فقط زمانی در دسترس هست که یک نسخه از ویندوز در کامپیوتر شما نصب شده باشدو در صورتی که می خواهید ویندوز قبلی را پاک کرده و ویندوز جدیدی نصب کنید بر روی گزینه Custom کلیک کنید

dg

8. اگر هاردی که ویندوز 7 بر روی آن در حال نصب شدن است یک هارد نو می باشد و تا به حال ویندوزی بر روی آن نصب نشده  است  کافیست بر روی گزینه Drive Options کلیک کرده  سپس بر روی گزینه New کلیک کنید و ظرفیت درایو C خود را به گیگابایت انتخاب کنید (اگر درایو C خود را برابر با 15 گیگابایت  قرار دهید باید عدد15000 را وارد کنید) (1 GB = 1024 MB)


kl

نکته :
اگر هاردیسک شما قبلا دارای ویندوز XP یا هر ویندوز دیگری باشد کافیست درایوی که ویندوز بر روی آن نصب است را انتخاب بر روی گزینه Load Drive  کلیک کرده و از گزینه هایی که در اختیار شما قرار می گیرد گزینه Format را زده و بعد از آن بر روی کلید Next کلیک کنید.

sda

9. نصب و راه اندازی ویندوز هم اکنون آغاز خواهد شد

dv

10. پس از تمام شدن این 5 مرحله نصب صفحه زیر را خواهید دید

jn

j

11. در این مرحله نام کاربری خود را وارد کنید و بعد از آن بر روی کلید Next کلیک کنید

k45

12. در صورتی که سیستم شما دارای حساسیت از نوع اطلاعات می باشد و شما می خواهید به غیر خودتان کسی از آن استفاده نکند در مرحله یک رمز عبور برای یوزر کاربری خود در نظر بگیرید

db

13. در این مرحله بر روی Next کلیک کنید

ic

14. در این مرحله در صورتی که از ویندوز اورجینال استفاده می کنید گزینه اولی را انتخاب کرده تا بروزرسانی اتوماتیک ویندوز انجام شود در غیر این صورت گزینه سومی را انتخاب کنید.

kk

15. تنظیمات زمان و تاریخ خود را بسته به کشور مورد نظر انتخاب کرده و بر روی گزینه Next کلیک کنید

در لیست Time Zone تهران را انتخاب کنید

bn

نوع کامپیوتر خود را بسته به اینکه سیستم شما خانگی باشد یا در شبکه استفاده می شود را انتخاب کنید .بر روی گزینه اول کلیک کنید

lhj

بعد ازانتخاب شروع به لود کردن می کند

kf

ویندوز7 در حال حاضر خود را آماده می کند برای تنظیمات دسکتاپ

jjg

دسکتاپ راه اندازی شد

jlj

نصب ویندوز با موفقیت انجام شد کافیست درایورهای کارت گرافیک و مادربرد خود را درون درایو خود گذاشته و آنها را نصب کنید تا مراحل نصب  به طور کلی تمام شود

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 6:3 بعد از ظهر
آموزش نصب ویندوز8




قبل از نصب ویندوز به موارد زیر توجه کنید:

- پردازنده ( CPU ) با توان پردازشی ۱ GHz و یا سریع تر
 - رم ( Ram ) یک گیگابایتی برای استفاده از نسخه ۳۲ بیتی و یا رم دو گیگابایتی برای استفاده از نسخه ۶۴ بیتی
 - 16 گیگابایت فضای حالی بر روی دیسک ذخیره سازی ( Hard Disk ) برای نصب نسخه ۳۲ بیتی و یا ۲۰ گیگابایت فضای خالی برای نصب نسخه ۶۴ بیتی
 - کارت گرافیک ( Graphics card ) شما باید با نسخه ۹ از DirectX مایکروسافت سازگاری داشته باشد و یا نسخه های جدیدتر
 - برای استفاده از امکانات لمسی ( Touch ) ویندوز ۸ باید تبلت و یا نمایشگر شما از قابلیت multitouch پشتیبانی کند
- نمایشگر شما باید از حداقل اندازه تصویر ۱۰۲۴ در ۷۶۸ پشتیبانی کند.
 
پس از قرار دادن دیسک در رایانه و طی مراحل اولیه نصب، پنجره ای مانند تصویر زیر به شما نمایش داده می شود که در آن می توانید تنظیمات زبان های مورد استفاده در صفحه کلید و سیستم خود را مشخص کنید.
 
 
در صفحه بعدی از شما پرسیده می شود که قصد نصب ( Install ) ویندوز را در سیستم خود دارید و یا دوست دارید که این دیسک ویندوز ۸ نصب شده در سیستم شما را تعمیر ( Repair ) کند که ما برای نصب نسخه جدید ویندوز بر روی سیستم بر روی دکمه Install کلیک می کنیم.


حال نیاز است که سریال و یا همان Product Key مربوط به سیستم عامل ویندوز را وارد کنیم تا دکمه Next برای رفتن به مرحله بعدی نصب این سیستم عامل روشن شود.


در مرحله بعد مجموعه قوانین مربوط به استفاده از این نسخه از این سیستم عامل که توسط کمپانی مایکروسافت تنظیم شده است نمایش داده می شود که با تیک دار کردن گزینه I accept this license term آن را قبول کنیم و سپس بر روی دکمه Next کلیک کنیم همانطور که مشاهده می کنید در متن نمایش داده شده در این صفحه ذکر شده است.


حال نوبت به آن رسیده است که انتخاب کنید که دوست دارید که ویندوز فعلی نصب شده در سیستم شما به ویندوز ۸ بروزرسانی شود و یا به طور کل دوست دارید از اول این نسخه از ویندوز بر روی سیستم شما نصب شود. با انتخاب گزینه اول فایل ها و تنظیمات شما بعد از نصب این نسخه از ویندوز از بین نمی روند و در نسخه جدید نیز می توانید از آن ها استفاده کنید اما با انتخاب گزینه دوم یعنی Custom: Install Windows only advanced تعیین می کنیم که تنها می خواهیم ویندوز در یکی از پارتیشن ها و یا همان درایو سیستم ما نصب شود.


لیست پارتیشن ها و یا بهتر است بگوییم درایو موجود در هارد دیسک ما نمایش داده می شود و برای هر یک از آن ها مقدار فضای کلی و فضای خالی ( Free Space ) نیز نمایش داده می شود که با توجه به آن ها می توانید مناسب ترین درایو را برای نصب ویندوز انتخاب کنید و به مرحله بعد بروید. همچنین اگر دوست دارید قبل از رفتن به مرحله بعد یکبار درایو و یا پارتیشن مربوطه را فرمت ( Format ) کنید تا همه اطلاعات موجود در آن پاک شود و برای نصب ویندوز آماده سازی شود می توانید با انتخاب آن درایو و کلیک بر روی گزینه Drive Options این کار را انجام دهید.


حال ویندوز شروع می کند به عملیات کپی و نصب ویندوز ۸ بر روی سیستم شما و ممکن است در این بین چند بار نیز سیستم شما راه اندازی مجدد شود به صورت خودکار که این برای نصب این نسخه از سیستم عامل بر روی سیستم شما لازم است.


بعد از نصب ویندوز بر روی سیستم شما سیستم به صورت خودکار توسط برنامه نصاب راه اندازی مجدد ( Restart ) می شود و شما وارد مراحلی می شوید که در آن ها نیاز است تنظیمات حساب کاربری خود را برای استفاده از ویندوز وارد کنید. بهتر است توضیحات بیشتر را بر روی تصاویر درج شده در پایین مشاهده کنید تا با انجام این فرآیند نیز به خوبی آشنایی پیدا کنید.

 
 
 
 
 
 

(باتشکر)

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : جمعه 14 آذر 1393
زمان : 5:55 بعد از ظهر
آموزش پارتیشن بندی در ویندوز 7


آموزش پارتیشن بندی در ویندوز 7

همانطور که می دانید برای تقسیم کردن هارددیسک به درایوهای مختلف با حجم های مختلف عملی انجام می گیرد به نام  پارتیشن بندی. این عمل را می توان توسط نرم افزار های مختلفی انجام داد. اما خود ویندوز 7 قابلیتی دارد که توسط آن می توانید بدون نیاز به نرم افزار خاصی و از داخل خود ویندوز عمل پارتیشن بندی را انجام دهید. علاوه بر این توسط این امکان ویندوز 7 می توانید نام درایوهای هارددیسک را تغییر دهید.

دقت داشته باشید که برای پارتیشن بندی می توانید تمامی درایو ها به جز درایو ویندوز را تغییر دهید.بهتر است برای پارتیشن بندی درایوی که ویندوز در آن نصب است، در زمان نصب ویندوز این کار را انجام دهید.در خاطر داشته باشید که حتما اطلاعات حساس خود را در درایو دیگری کپی کنید چراکه که ممکن است در طی مراحل اطلاعات درایوی که در حال تقسیم بندی آن هستید از بین برود.

برای انجام پارتیشن بندی مراحل ذیل را انجام دهید:

1- وارد Control Panel شده و مطابق تصویر از سمت راست روی گزینه Category کلیک کنید.

2- از لیستی که باز می شود گزینه Large icons را انتخاب نمائید.

3 - گزینه Administrative Tools را باز کنید.

4 - گزینه Computer Management را باز کنید.

5- گزینه Storage را باز کنید.

6- گزینه (Disk Management (Local را باز کنید.

7 - حال درایوی را که قصد دارید تا آن را قطعه بندی کنید اتنخاب کرده و روی آن راست-کلیک کرده و گزینه shrink volume را انتخاب کنید.با انتخاب این گزینه اطلاعات موجود در درایو از بین نمی رود و می توانید تا حجمی که درایو انتخابی فضای خالی دارد از آن جدا کنید و درایو جدیدی بسازید.
* اگر می خواهید کلا درایو را پاک کنید و تمامی فضای آن را به درایوهای مختلف تقسیم بندی کنید به جای انتخاب گزینه shrink volume می توانید گزینه Delete Volume را انتخاب کنید و سپس روی درایو که پاک کرده اید
راست-کلیک کنید و گزینه New Sipmle Volume را انتخاب کنید و بقیه مراحل را از مرحله شماره 12 به بعد انجام دهید.دقت داشته باشید که مبنای این آموزش بر اساس انتخاب گزینه Shrink Volume می باشد.

8 - حجمی که قصد دارید تا به درایو جدید اختصاص دهید را در کادر مشخص شده به MB وارد کنید.دقت داشته باشید هر 1024 مگابایت برابر با 1 گیگابایت می باشد.می توانید برای اینکه حجم درایو جدید دقیق ساخته شود عددی که می خواهید به درایو جدید اختصاص دهید در 1024 ضرب کنید و در این کادر بنویسید.
ما در اینجا قصد داریم تا درایوی با ظرفیت 34 گیگابایت بسازیم.بنابراین عدد 35000 مگابایت را وارد می کنیم.

9 - کلید Shrink را بزنید.

         

 

 

 

 

 

 

 

 

10 - همانطور که مشاهده می فرمائید درایو جدید با ظرفیت 34 گیگابایت ساخته شده است.برای اینکه آن را فرمت و قابل استفاده کنیم،روی آن راست کلیک کرده و گزینه New Simple Volume را انتخاب می کنیم.

11- کلید Next را بزنید.

12 - مجدد کلید Next را بزنید.

13- نام درایوی که قرار است ساخته شود را انخاب کنید.
14- کلید Next را بزنید.


15- گزینه Perform a quick format را انتخاب کنید.
16- کلید Next را بزنید.

17 - در نهایت کلید Finish را بزنید تا عملیات فرمت آغاز شود.

- اکنون درایو جدید با حجم 34 گیگابایت ساخته شده است و آماده استفاده است.ادامه مراحل برای افرادی است که قصد دارند تا نام درایوها را تغییر دهند تا بتوانند به آنها نظم ببخشند.
به طور مثال در همین آموزشی که تهییه شده است درایوهای هارددیسک به ترتیب عبارتند از C  و DوG.اگر دقت کنید متوجه می شوید در بین این نام ها ،نام E به درایو DVD ROM اختصاص داده شده و ترتیب حروفی درایوهای هارددیسک به هم خورده است.بنا براین مراحل 18 به بعد را انجام می دهیم تا ترتیب درایوهای هارددیسک را مرتب کنیم و به صورت C و DوE  درآوریم و نام درایو DVD-ROM را بعد از آنها قرار دهیم.

18 - بر روی نام درایو DVD-ROM راست-کلیک کرده و گزینه Change Drive Letter and Patchs… را انتخاب می کنیم.

19 - کلید Change… را بزنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

20 - حرف J را انتخاب کنید تا حرف E آزاد شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

21 - کلید OK را انتخاب نمائید.

 

 

 

 

 

 

 

22-در جواب پیغام ظاهر شده کلید Yes را بزنید.

 

 

 

 

 

23 - بر روی نام درایوی که قصد تغییر دادن نام آن را دارید راست کلیک کرده( ما در اینجا قصد داریم نام درایو G را به E تغییر دهیم تا درایوها به ترتیب نام  Cو DوE قرار گیرند  تا درایو DVD-ROM بعد از آنها قرار گیرد ) و گزینه Change Drive Letter and Patchs… را انتخاب کنید.

24 - کلید Change… را انتخاب نمائید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

25 - حرف E را انتخاب کنید و در نهایت روی کلید OK کلیک کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

- همانطور که مشاهده می فرمائید نام درایو مورد نظر به E تغییر یافت و ترتیب قرار گیری درایوهای هارددیسک اصلاح شد.


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : پنج شنبه 13 آذر 1393
زمان : 9:31 بعد از ظهر
يونوليت چيست؟!!
| ادامه مطلب...

یونولیت

محفظه حمل و نقل ساخته شده از پلی‌استیرن

پلاستوفوم در ایران بنام یونولیت و آکاسیف (هر سه نام ثبت شده تجاری هستند) شناخته می‌شود که نام اصلی آن پلی‌استیرن انبساطی (Expanded Polystyrene) یا EPS است. در بسیاری از کشورهای آمریکا شمالی این محصول با نام استایرفوم(Styrofoam) شناخته می‌شود[۱]. نوعی پلیمر سفید رنگ و عایق رطوبت و صدا و دما است که از فرایندهای پتروشیمی تهیه می‌شود. پلی استیرن در سال ۱۸۳۹ توسط ادوارد سیمون کشف گردید. و در سال ۱۹۵۹ بوسیله کمپانی کوپر پلی استایرن انبساطی تولید گردید[۲] از این ماده برای عایق‌سازی، ساخت وسایل نیازمند عایق حرارتی و بسته‌بندی ابزار حساس الکتریکی، الکترونیکی و مکانیکی استفاده می‌شود.

بسته به کاربرد، چندین نام تجاری و علمی برای یونولیت استفاده می‌شود که از رایج‌ترین آنها می‌توان به «پلی‌فوم» و «استایروفوم» اشاره کرد.


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : سه شنبه 22 مهر 1393
زمان : 4:44 بعد از ظهر
زندگينامه امام رضا ي مهربون


زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

  

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : شنبه 29 شهريور 1393
زمان : 7:29 بعد از ظهر
مشخصات درخت سپيدار !


مشخصات گياه شناسي :
درختي است با برگهاي منقسم به لوبهاي عميق كه در سطح فوقاني سبز رنگ بوده و در سطح تحتاني به دليل وجود كركهاي پنبه اي سفيد رنگ مي باشد . جوانه هاي اين درخت و حتي دانه ها نيز با كركهاي سفيد رنگ پوشيده شده است .

انتشار جغرافيايي :
درخت شپيدار يا صنوبر را مي توان در شمال كشور با همين نام در تهران و يزد تحت عنوان كبوده و در همدان با نام شال مشاهده نمود .

ترکيبات شيميايي :
پوست اين درخت داراي ساليسين ، پوپولين و همچنين تانن فراوان بوده و چوب شاخه هاي آن داراي ماده هاي رنگي شبيه به آري سين مي باشد .

قسمت مورد استفاده :
برگ و پوست اين درخت خاصيت دارويي دارد .

اثرات دارويي و طرز استعمال :
1-
درمان سرما خوردگي : جوشانده پوست يا برگ درخت سپيدار به دليل داشتن ساليسين وپوپولين داراي خاصيت تب بر و مسكن بوده و در درمان سرما خوردگي بسيار موثر است .
2- درمان سياتيك : ماده ساليسين موجود در پوست سپيدار كه ساختاري مشابه با آسپيرين را داراست دردهاي ناشي از سياتيك را تسكين مي دهد . به اين منظور پوست تازه اين درخت را بر روي موضع درد اثر مي دهند

 

 

سِپیدار یا درخت تبریزی درختی است از راسته مالپیگیالس (Malpighiales)، تیره بیدیان (Salicaceae) از سرده سپیدارها (Populus).

                                        

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند. تبریزی‌ها همچون بیدها دارای مجموعه‌ریشه‌هایی بسیار قوی و نفوذگر هستند بنابر این آنها را نبایستی نزدیک به ساختمان‌ها و لوله‌ها کاشت.

نام سپیدار ترکیبی است از سپید+دار به معنی «درخت سف

سپيدار يا درخت تبريزي درختي است از راسته مالپيگيالس و تيره بيديان. سپيدار درختي برگريز است كه برگ‌هايش پيش از ريزش رنگ طلائي روشن تا زرد به خود مي‌گيرند. تبريزي‌ها همچون بيدها داراي مجموعه ريشه‌هايي بسيار قوي و نفوذگر هستند بنابراين آنها را نبايستي نزديك به ساختمان‌ها و لوله‌ها كاشت.
نام سپيدار تركيبي است از سپيد + دار به معني "درخت سفيد
".


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : دو شنبه 10 شهريور 1393
زمان : 1:15 بعد از ظهر
شعار هاي انقلابي


 
 

ترجیع بند اکثر شعارهای مردم به جان آمده از ستم و طاغوت، " مرگ بر شاه" بود و می دانستند که " تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود" آنان با شعارهای متعددی نفرت از طاغوت را به نمایش می گذاشتند:

" مرگ بر این سلطنت پهلوی"

" توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد" "شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"

" ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است" " لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است"

" مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!" " گول نخورید نهضت ما اساسی است"

" نظام شاهنشاهی نابود باید گردد"

" زندگی مصرفی معادل بردگی است"

" نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست"

" شاه باید برگردد" " اعدام باید گردد"

" مرگ بر این سلطنت پر فریب"

" مردم ما بیدارند، از سلطنت بیزارند"

مردم از سویی نفرت و انزجار خود را از استبداد و طاغوت به نمایش می گذاشتند و از سوی دیگر، اهداف متعالی خود را نیز به جهانیان اعلام می کردند، آنان با شعارهایی چون:

- "الله اکبر"

- "لا اله الا الله"

-" یا حسین!"

- "حسین جان، حسین جان!" "راهت ادامه دارد"

- "نهضت ما حسینیه" "رهبر ما خمینیه"

ماهیت دینی و مذهبی قیام خود را متجلی می کردند و حرف دل خود را چنین بیان می کردند:

" پرچم، پرچم، پرچم خونین قرآن" " در دست مجاهد مردان"

" تا خون مظلومان به جوش است" " آوای عاشورا به گوش است"

" هر کس که عدالت خواه است" " از عدل علی آگاه است"

" این منطق ثارالله است" " باید به هم یاری نمائیم"

" فتح اسلام در جهاد است" " فتح مسلمان در اتحاد است"

با صراحت و قاطعیت و اطمینان و ایمان کامل می گفتند:

" کار شاه تمام است" " خمینی امام است"

" استقلال و آزادی"

" جمهوری اسلامی "

" آخرین کلام است"

رهبری امام خمینی(س) برجسته ترین نقطه قیام مردم در سال 57 بود. او کانون توجه عموم مردم و محور حرکت چرخهای انقلاب بود و همه تنها گوش به فرمان او بودند و در مسیری حرکت می کردند که رهبر محبوبشان ترسیم می کرد. این مسئله در شعارهای پرشور مردم بخوبی نمایان بود که:

- "الله اکبر، خمینی رهبر"

- " تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست"

- "نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه"

- "ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی "

- "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله"

یا

- "خمینی آزاده، پیام عالی داده " " که نهضت ما قطعی است"

" پیروزی ما حتمی است" " اگر نمایی تو استقامت"

" سکوت بیجا بود خیانت"

" برو تو ای بیگانه" " مگو دگر افسانه" " که رهبر ما باشد" " خمینی فرزانه" " بود به مهدی مرید و نایب" " شود بزودی امیر و غالب"

یا می گفتند:

" مجاهد بت شکن" " خمینی قهرمان" " فرموده است اینچنین" " به ملت مسلمان" " بهترین عبادت" " به نزد خداوند" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

هر راهپیمایی نهایتا به درگیری با نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم می انجامید و جوانان بسیاری چون لاله پرپر می شدند ولی هر گلی که پرپر می شد، گلی دیگر می شکفت و روزی دیگر و تظاهراتی دیگر در راه بود، مردم پیکر جوانان شهید خود را به دوش می گرفتند و دردمندانه می سرودند:

" ای شاه خائن آواره گردی" " خاک وطن را ویرانه کردی" " کشتی جوانان وطن، آه و واویلا" " کردی هزاران تن کفن ، آه و واویلا" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

" ای شهید حق آیم به سویت" " بهشت موعود در پیش رویت"

" مادر ندیده روی تو، الله اکبر" " پدر نشسته سوگ تو، الله اکبر"

" مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

" زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما"

یا می گفتند:

" خون گرفته ایران را " " قزوین و خراسان را" " کشتند جوانان را" " حامیان قرآن را" " مرگ بر این شاه، مرگ بر این شاه!"

با اینکه مزدوران سنگدل رژیم شاه، به امر فرماندهان خود رگبار مسلسل را بی محابا بر روی مردم بی سلاح می گشودند ولی ذره ای ترس از کشته شدن در دل پیر و جوان و زن و مرد نبود. خطاب به رهبر محبوب خود فریاد می زدند:

" خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم"

" از جان خود گذشتیم" " با خون خود نوشتیم"

" یا مرگ یا خمینی"

در برابر تفنگ دژخیمان سینه را سپر می کردند و با خشم انقلابی خطاب به آنان فریاد می زدند:

" می کشم، می کشم آنکه برادرم کشت"

" توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد" " حکومت نظامی دیگر ثمر ندارد"

" به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد"

" اگر به کشتار خلق ادامه دهد این شاه"

" جنگ مسلحانه به یاری روح الله" " سلطنت واژگون" " شاه را سرنگون" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

" توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد" " شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"

" وای اگر خمینی حکم جهادم دهد"

" ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد"

" رهبرا رهبرا! ما را مسلح کنید"


 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : یک شنبه 9 شهريور 1393
زمان : 10:58 بعد از ظهر
كل رمز هاي بازي GTA5براي كامپيوتر.
| ادامه مطلب...

ََعصبانی شدن راننده ها YLTEICZ

صورتی شدن ماشین ها LLQPFBN

سیاه شدن ماشین ها IOWDLAC

پرواز قایق ها AFSNMAMW

چاق شدن BTCDBCB

بدن سازی JYSDSOD

لاغر شدن KVGYZQK

؟ ASBHGRB

شورش در شهر BGLUAWML

هیچ وقت دستگیر نمیشوید AEZAKMI

هه با مایو میان تو خیابون CIKGCGX

همه جا پر از تبهکار میشود MROEMZH

همه نینجا میشن AFPHULTL

لباس سیاه BEKKNQV

خیابون پر از ماشین های قدیمی میشه BGKGTJH

خیابون پر از ماشین های سریع میشه GUSNHDE

ماشین ها پرواز میکنند RIPAZHA

؟ JHJOECW

جت جنگی JUMPJET

قایق KGGGDKP

ماشین ها با یک تصادف منفجر میشن JCNRUAD

همه ماشین ها نیترون داشته باشن COXEFGU

هنگام تصادف ماشین طرف مقابل پرواز میکنه BSXSGGC

نیمه شب XJVSNAJ

روشنایی ساعت 21:00 OFVIAC

هوای طوفانی MGHXYRM

 

هوای مه آلود CWJXUOC

پرش بلند LFGMHAL

سلامتی نامحدود BAGUVIX

اکسژن نامحدود CVWKXAM

چتر نجات AIYPWZQP

کپسول پرواز YECGAA

درجه تعقیب پلیس6ستاره میباشد LJSPOK

طوفان شن CFVFGMJ

حرکت سریع ساعت YSOHNUL

سریع شدن بازی PPGWJHT

کند شدن بازی LIYOAAY

مردم مسلح میشن AJLOJYQY

مردم به شما حمله میکنند BAGOWPG

؟ FOOOXFT

تانک AIWPRTON

ماشین 1 CQZIJMB

ماشین 2 JQNTDMH

ماشین 3 PDNEJOH

ماشین 4 VPJTQWV

ماشین 5 AQTBCODX

ماشین 6 KRIJEBR

ماشین 7 UBHYZHQ

ماشین گلف RZHSUEW

منفجر شدن ماشین ها CPKTNWT

فقط چرخ ماشین ها پیدا باشد XICWMD

افزایش مهارت در کنترل ماشین PGGOMOY

 

 


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : شنبه 8 شهريور 1393
زمان : 1:28 بعد از ظهر
(باران هاي اسيدي و تاثيرات آن)
| ادامه مطلب...

یکی از مشکلات جدی محیط زیست که امروزه بشر در اکثر نقاط جهان با آن درگیر است، باران اسیدی می‌باشد. باران اسیدی به پدیده‌هایی مانند مه اسیدی و برف اسیدی که با نزول مقادیر قابل توجهی اسید از آسمان همراه هستند، اطلاق می‌شود.
باران هنگامی اسیدی است که میزان Ph آب آن کمتر از 6/5 باشد. این مقدار Ph بیانگر تعادل شیمیایی بوجود آمده میان دی‌اکسید کربن و حالت محلول آن یعنی بی‌کربنات ( Hco3 ) در آب خالص است.
باران اسیدی دارای نتایج زیانبار اکولوژیکی می‌باشد و وجود اسید در هوا نیز بر روی سلامتی انسان اثر مستقیم دارد. همچنین بر روی پوشش گیاهی تأثیرات نامطلوبی می‌گذارد.

دید کلی

در چند دهه اخیر میزان اسیدیته آب باران، در بسیاری از نقاط کره زمین افزایش یافته و به همین خاطر اصطلاح باران اسیدی رایج شده است. برای شناخت این پدیده سوالات زیادی مطرح گردیده است که به عنوان مثال می‌توان به این موارد اشاره کرد: چه عناصری باعث تغییر طبیعی باران می‌شوند؟ منشا این عناصر چیست؟ این پدیده در کجا رخ می‌دهد؟

معمولا نزولات جوی به علت حل شدن دی‌اکسید کربن هوا در آن و تشکیل اسید کربنیک بطور ملایم اسیدی هستند و Ph باران طبیعی آلوده نشده حدود 6/5 می‌باشد. پس نزولاتی که به مقدار ملاحظه‌ای قدرت اسیدی بیشتری داشته باشند و Ph آنها کمتر از 5 باشد، باران اسیدی تلقی می‌شوند.

تاریخچه

پدیده باران اسیدی در سالهای پایانی دهه 1800 در انگلستان کشف شد، اما پس از آن تا دهه 1960 به دست فراموشی سپرده شد. «اسمیت» در سال 1873 واژه باران اسیدی را برای اولین بار مطرح کرد. او پی برد که ترکیب شیمیایی باران تحت تاثیر عواملی چون جهت وزش باد ، شدت بارندگی و توزیع آن ، تجزیه ترکیبات آبی و سوخت می‌باشد. این محقق متوجه اسید سولفوریک در باران شد و عنوان نمود که این امر ، برای گیاهان و اشیا واقع در سطح زمین خطرناک است.

«
موتا» و «میلو» در سال 1987 عنوان داشتند که دی‌اکسید کربن با اسید سولفوریک و اسید نیتریک عوامل اصلی تعیین کننده میزان اسیدی بودن آب باران هستند، چرا که در یک فاز آبی به صورت یونهای نیترات و سولفات در می‌آیند و چنین یونهایی به آب باران خاصیت اسیدی می‌بخشند.

عوامل موثر در اسیدیته باران

آب باران هیچگاه، کاملا خالص نبوده و با پیشرفت صنعت بر ناخالصی‌های آن افزوده شده است. ناخالصی طبیعی باران بطور عمده ناشی از نمک‌های دریایی است و گازها و دودهای ناشی از فعالیت انسان در فرآیند ابرها دخالت می‌کنند.

آتش‌سوزی جنگل‌ها نیز، از جمله عواملی است که در میزان اسیدیته آب باران نقش دارد. فرآیندهای بیولوژیکی، آتشفشانی و فعالیت‌های انسان، مواد آلوده کننده جو را در مقیاس محلی، منطقه‌ای و جهانی در فضا منتشر می‌کنند. به عنوان مثال، در صورت وجود جریانات باد در نواحی صنعتی، مواد خارج شده از دودکش‌های کارخانه‌ها در سطح وسیعی در فضا پراکنده می‌شوند.

اسیدهای موجود در باران اسیدی

اسیدهای عمده در باران اسیدی، اسید سولفوریک و اسید نیتریک می‌باشند. بطور کلی این اسیدها به هنگام حمل توده هوایی که آلاینده‌های نوع اول مثل و را دربر دارند، بوجود می‌آیند. از این رو معمولا محل نزول باران اسیدی دورتر از منبع آلاینده‌ها می‌باشد. باران اسیدی یک مشکل آلودگی است که به علت حمل دوربرد آلاینده‌های هوا توسط باد حد و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد.

منابع تولید دی‌اکسید گوگرد
بطور کلی در مقیاس جهانی بیشتر بوسیله آتشفشان‌ها و توسط اکسایش گازهای گوگرد حاصل از تجزیه گیاهان تولید می‌شود. این دی‌اکسید گوگرد طبیعی معمولا در قسمتهای بالای جو انتشار می‌یابد. بنابراین غلظت آن در هوای پاکیزه ناچیز می‌باشد. منبع عمده تولید ناشی از فعالیتهای انسانی احتراق زغالسنگ می‌باشد.

دی‌اکسید گوگرد بوسیله صنعت نفت به هنگام پالایش نفت یا تصفیه گاز طبیعی مستقیما یا به صورت در هوا انتشار می‌یابد. بیشتر کانیهای با ارزش در طبیعت به صورت سولفید یافت می‌شود. بنابراین هنگام استخراج و تبدیل آنها به فلز آزاد مقداری در هوا آزاد می‌شود و در اثر ترکیب با ذرات ریز بخار آب به تبدیل می‌گردد و در اثر کاهش دما در قسمتهای بالای جو به صورت باران اسیدی به زمین برمی‌گردد.

منابع تولید اکسیدهای نیتروژن

در هوای غیر آلوده به مقدار کم در اثر ترکیب اکسیژن و نیتروژن موجود در هوا هنگام رعد و برق، وجود دارد و همچنین مقداری هم از رها شدن اکسیدهای نیتروژن از منابع زیستی حاصل می‌شود، اما که به عنوان آلاینده جوی محسوب می‌شود، از نیروگاهها و دود اگزوز خودروها ناشی می‌شود.

باران اسیدی در آمریکای جنوبی

پیرامون معضل باران اسیدی، به ویژه در مورد مناطق صنعتی که میزان Ph کمتر از 3 دارند، تاکنون مقالات زیادی منتشر شده است. با وجود این بعضی از محققین معتقدند که برخی از این مقالات مستند نیستند و Ph طبیعی باران توسط فعالیتهای مختلف انسانی ، چنان تغییر می‌کند که تعیین یک استاندارد، غیرممکن می‌باشد. در ارتباط با این مطلب می‌توان مثالهایی از آمریکای جنوبی زد. جایی که میزان Ph آب باران ، هم در جنگلهای آمازون و هم در شهرهای سائوپائولو و ریدوژانیرو و باربر 7/4 است. در جنگل آمازون موارد زیر در اسیدی شدن تاثیر اساسی دارند:

-
یدسولفوریک که خود از اکسید شدن سولفید هیدروژن (از مواد فرار مناطق مردابی) تشکیل می‌شود.

-
ید آلی که از سوختن مواد آلی بوجود می‌آید.

عملکرد و آثار بارانهای اسیدی که بطور طبیعی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است، ما را به سوی رخدادها زیستی فاجعه‌آمیز هدایت می‌کند. با وجود اینکه این پدیده منشا طبیعی دارد، محققان بر این باورند که عملکرد انسان در این رابطه بسیار تاثیر گذار است.

باران قلیائی

نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که در بعضی از مواقع ، Ph آب باران حتی در جو بسیار آلوده هم در 5،6 ثابت باقی می‌ماند. دانشمندان این مسئله را به حضور ترکیبات قلیائی در کنار اسید نسبت می‌دهند.

چنانچه میزان ترکیبات قلیائی شدیدا افزایش یابد، Ph باران به بیش از 7 نیز می‌رسد. در این صورت به جای باران اسیدی ، باران قلیائی خواهیم داشت. ضمنا گروهی از عناصر شیمیایی در جو وجود دارند که حالت اسیدی را طی واکنشهایی خنثی می‌کنند. خاک بیایانها ، منبع طبیعی و با ارزش این عناصر قلیایی است. از جمله منابع غیرطبیعی عناصر قلیایی آلوده کننده جو می‌توان به کارخانه‌های تولید کننده سیمان و فعالیتهای استخراج معادن اشاره نمود.

اثرات بوم شناختی باران اسیدی

آلاینده‌های نوع اول هوا مانند و آب باران را چندان اسیدی نمی‌کنند، اما این آلاینده‌ها می‌توانند طی چند ساعت یا چند روز به آلاینده‌های نوع دومی مثل و تبدیل شوند که هر دو در آب بسیار انحلال پذیر و جز اسیدهای قوی می‌باشند. در واقع تمام قدرت اسیدی در باران اسیدی، به علت وجود این دو اسید است.


نویسنده : امیر سجاد قدم زاده
تاریخ : دو شنبه 3 شهريور 1393
زمان : 5:13 بعد از ظهر

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.